گزارش نشست نقد و بررسی کتاب پدرکشی
دیگری، ۲۶ مهرماه جلسه نقد و بررسی کتاب پدرکشی نوشته ملاحت نیکی را در موسسه خوانش برگزار کرد.
در ابتدای مراسم مریم رحمانی به دغدغه دیگری در مورد نقد آثار نویسندگان معاصر زن اشاره کرد و گفت: نویسندگان زن به اندازه نویسندگان مرد تریبون ندارند و لازم است ما زنان به بررسی آثار نویسندگان زن معاصر بپردازیم تا مشخص شود زنان در مورد چه موضوعاتی می نویسند، چه دغدغه های فکری دارند، چگونه به اجتماع، سیاست، روابط انسانی ومسائل خاص زنان می نگرند. دیگری در حال حاضر با همراهی موسسه خوانش قصد دارد به این مهم بپردازد. در این میان از منتقدانی که داوطلبانه به نقد آثار زنان می پردازند و از موسسه خوانش به دلیل فراهم آوردن این امکان برای دورهم جمع شدن دوستداران ادبیات سپاسگزاریم.
او در ادامه گفت: تلاش ما این است که آثار زنان از وجود نقد فمینیستی در کنار نقدهای جامعه شناختی، مارکسیستی، و روان شناختی بهره مند باشند.همچنین اگر قائل به زبان زنانه باشیم ویژگی های آن را در آثار زنان نویسنده دریابیم. همه ما در جهان مردسالاری زندگی می کنیم که زبان هم متاثر از آن است و ممکن است نویسندگان زن هم در قالب تفکر و زبان مردسالار بنویسند یا ان را به چالش بکشند. این مساله را در نوشته های زنان نویسنده معاصر پی خواهیم گرفت. کتاب بعدی ما «گچ و چای سردشده» نوشته آتوسا افشین نوید است که در فصل پاییز نقد می شود.
در ادامه مراسم فاطمه توسل پناهی دکترای ادب و زبان فارسی و نویسنده کتاب« توتم و تابو» در شاهنامه به نقد کتاب پرداخت. او در ابتدای سخنرانی خود گفت: عنوان کتاب «پدرکشی» از این جهت جذاب و حائز اهمیت است که از سوی زنان نگاشته شده است و به منزلۀ کشتن یا آرزوی مرگ برای پدرسالاری و مردسالاری است. او در ادامه به بررسی پدرکشی، پسرکشی و دخترکشی در اساطیر پرداخت و افزود: در طول قرن ها در اساطیر و داستان ها پسران و اولاد ذکور برای کسب قدرت و جا به جایی آن دست به کشتار پدران زده اند در حالی که دختران با پروردن آرزوی آن در دل، خواهان کسب هویت بوده اند. این کشتار خیالی که در لایمه روحی و روانی صورت می گیرد نه برای کسب قدرت که به منظور جلب و طلب محبت پدر است.
ناهید ( شخصیت اصلی داستان ) زنی است سرگشته با حفره ای عمیق از خلا بی پدری (پدر نماد جنس مخالف و نرینه) از این رو هیچ الگوی مردانه ای در ذهن خود ندارد. مردهای زندگی او تنها یک منبع مالی هستند و با بی توجهی هایشان روح او را اقناع نمی کنند.
در این رمان ناهید نمونه زنی تنها و سرگردان است . او اگر برای باز پس گرفتن ساکش می گوید که دختر کبلایی ( پدر خوانده اش ) هست نه به آن خاطر است که سایه شوم و نامرئی کبلایی او را نمی آزارد بلکه او از این طریق خود را به منبع قدرت که کبلایی است، متصل می کند.
او اضافه کرد: در این داستان، کبلایی نماد پدرسالاری است. او مردی است که هرگاه رانندگانی که زیر دستش هستند یا با او شریکند میمیرند ، زنانشان را صیغه می کند و فرزندانشان را زیر بال و پر می گیرد. ناهید در انتهای داستان با لو دادن و کشتن او گویی از مادر خود انتقام می گیرد و با رها کردن مادر از قید کبلایی در خیالش او را از آن ِ خود می کند.
توسل پناهی گفت : ناهید هیچ گاه نمی تواند مادرش را بپذیرد و در مقایسۀ او با نسا ( زنی که برای امرار معاش خود می کوشد) نسا را ترجیح می دهد. در مقایسۀ مادرش با مادر دوستانش، فاصلۀ او با مادر زیاد است. «چه فرقی بود بین مادر خودش و دیگران ؟ ناهید نمی فهمید » تمام توصیف های او از مادر حالات سرد ، تاریک ، بی حرکت و ایستاست.
«چشم های مادر انگار حباب شیشه ای فانوسی خاموش است ، تاریک و کدر». «مثل یک مجسمۀ سنگی شده بود مادر» .
از طرفی در تحلیل شخصیت مادر ناهید، که زنی وابسته به مرد است می توان نوعی انزجار از ناهید را دید؛ او فرزند دختر است و آینده اش کم و بیش شبیه به مادر و این سبب تشدید مردسالاری در جامعه است. به عنوان مثال : «…منتظر بود مادر نگاهش کند تا تعریف کند ” یا ” شب مادر دنبال ناهید نیامد ” …. مثل همیشه ناهید را سپرده بود دست همسایه ها …».
ناهید با لو دادن کبلایی دچار کشمکش درونی می شود که نشان دهندۀ تعارض فرد با خویش است. این کشمکش بین سه کنشگر روان یعنی نهاد، خود و فراخود روی می دهد. نهاد خواهان اصل لذت است و مبتنی بر نظام اخلاقی یا منطق نیست در مقابل فراخود که وجدان نامیده می شود در این میان خود باید تعادلی بین این دو ( نهاد و فراخود ) برقرار کند. اما از آن جا که در بسیاری از داستان های کوتاه مدرن خود ناتوان تر از آن است که بتواند بین این دو تعادلی برقرار کند، تصویر غالب از انسان در این داستان ها تصویر موجودی افسرده و تک افتاده است که نمی تواند از بند تناقض های درونی خویش رهایی یابد.
او ادامه داد: در داستان اثری از لحظات عاشقانه بین ناهید و بهرام نمی بینیم. رابطۀ بهرام با او نیز رابطه ای دلسرد کننده است زیرا ناهید محبت ورزیدن نمی داند. او دیدگاه خاصی برای عشق و رابطه ندارد از این رو در آخرین دیدارش با بهرام، یاد کریم پسر سید آسیه می افتد. از دید ناهید که در خانواده و جامعه پناهی ندارد چه روحی و چه جسمی، بهرام تنها ادای قهرمان ها را در می آوَرد و این بیانگر اختلاف طبقاتی بین این دو است.
او گفت: از دیگر سو ویژگی های نثر زنانه مانند قالب روایی، توجه به جزئیات در توصیف ها و ساده نویسی در این داستان به چشم می خورَد. زبان منعطف و براساس مسامحه است. استفاده از لحن مردد و دو دل با استفاده از واژگانی چون اما ، اگر و شاید، از دیگر ویژگی های نوشتار زنانه است. استفاده از زبان محاوره و مرور خاطرات که خوانش داستان را به نوعی با چالش روبرو می کند به طوری که خواننده دائم بین گذشته و حال در نوسان است و این خود نشانگر ذهن نابسامان شخصیت اصلی (ناهید ) است.
این منتقد ادامه داد: در رمان پدرکشی با فضایی سرد، برفی، بارانی، آسمان گرفته با ابرهای خاکستری روبرویم حتی در فضاهای بسته، رنگ خاکستری و سرما حضور دارد و فضایی سرد و سنگین و غمبار به داستان داده است. بسامد کلمه های تنهایی و سرما در داستان بالاست.
توسل پناهی در انتها به استفاده از زبان های مختلف محلی نظیر جنوبی، کردی و گیلکی، اشاره کرد و افزود: نکته هایی که در این داستان بیان شده است بازتاب گوشه ای از مشکلات زنان در جامعه است، عدم امنیت روانی در خانواده و مکان های عمومی، آزار و خشونت بدنی، دید جنسیتی به زن، تأمین نبودن زنان خانه دار در جامعه از لحاظ مادی و تجاوزهای جنسی در زمان جنگ ها، نقاط قوت داستان هستند.
در بخش دیگر این نشست ملاحت نیکی در مورد سانسور ۶ بخش کتاب به عنوان یکی از مسائلی که سبب نامفهوم شدن اثر شده است، گفت: متاسفانه نشر نیماژ حتی اجازه جانشینی کلمات برای رساندن مقصود به خواننده را به من نداد با این دلیل که دوباره ممیز ممکن است ممیزی اعمال کند. معمولا نویسنده ها با ممیز ها صحبت می کنند و ممکن است نویسنده ممیز را در مواردی قانع کند اما این اجازه هم به بهانه دادن مجوز به کتاب من داده نشد.
او هدف خود را بیان ویژگی های جامعه ای سردرگم که در ان گروه های مختلف با هم گفتگو نمی کنند، بیان کرد.
نیکی در پاسخ به سوالی در مورد شیوه نوشتن کتاب گفت من تمام روزنامه های سال ۵۷ و ۵۸ را مطالعه کردم و از ان برای نوشتن کتاب استفاده کردم. در حقیقت ۴ زن من روایت ۴ زن از خطه های مختلف ایران در مورد انقلاب است و هر اتفاقی که برای انان می افتد، نمادین است.
او در مورد اسم پدرکشی که هم نام کتاب «جویس کارول اوتس» بیان کرد: من هیچ اطلاعی از این کتاب نداشتم و سال ۹۲ کتاب را نوشتم ، سه سال طول کشید تا کتاب منتشر شد. در حالی که کتاب خانم اوتس سال ۹۵ توسط نشر نیماژ منتشر شد و من هم حاضر نشدم اسم کتابم را تغییر دهم.
نویسنده محراب سانتا ماریا در پاسخ به نقد یکی از شرکت کنندگان در مورد این که ناهید با این که به طبقه فرودست جامعه تعلق دارد، نمی تواند با بهرام که هدفش بهبود وضعیت فرودستان بود، همذات پنداری کند و الگویش زن طبقه متوسط است و نویسنده ناهید را با خرد سال ۹۵ خود نوشته است نه براساس واقعیت سال ۵۷ گفت این نقد را قبول دارم و می پذیرم. از دیگر سو عقاید ناهید، عقاید من نیست من تلاش کردم با انتخاب زاویه دید بین روای و نویسنده تمایز قایل شوم.
او در انتها در پاسخ به سوال یکی از خوانندگان که اثر بعدی تان در مورد چیست گفت: کتاب سوم را تمام کرده ام و در این مرحله دنبال عدم سانسور هستم و ناشری که در این راستا تعهد داشته باشد و موضوع کتاب مسائل کارگری است.