بیان عزیزی: به عقب رانده شدن مطالبات زنان از عواقب جنگ برای زنان کرد است

مرضیه شکیبا

دیگری: به مناسبت پرونده زنان، جنگ و صلح با بیان عزیزی، پژوهشگر حقوق بشر و جامعه مدنی از کردستان به گفتگو نشسته ایم تا کمی بیشتر در مورد تاثیرات جنگ ایران و عراق بر زندگی زنان کرد بدانیم. متن گفتگو در

آیا ذات تاریخ‌نگاری و همچنین تاریخ‌نگاری جنگ مردانه بوده است؟

از همین ابتدا می‌توان گفت کە مقولە تاریخ‌نگاری در ذات خود مردانە است. تاریخ‌نگاری فمینیستی یک مبحث مطالعاتی بین رشتەای است شامل تاریخ، مطالعات زنان، فرهنگ، اجتماع، دین و مذهب و البتهە اقتصاد کە عمر بسیار کوتاهی دارد و نمی‌تواند بە هیچ عنوان با تاریخ‌نگاری مذکر و تاریخ‌نگاری جنگ مردانە رقابت کند. علاوهە بر تمام انگیزەهای عمومی تاریخ‌نگاری، دیدگاه‌های متفاوتی هم توسط تاریخ‌نگاران مرد مطرح شدە است کە مبین هدف خاص مورخ در توجە به تاریخ و تاریخ‌نگاری و گاهی هم خود فلسفۀ تاریخ است. مثلاً طبری، تاریخ را در خدمت تبیین اراده خدا در ظهور و سقوط دولت‌ها و امت‌ها می‌دید، مسعودی تاریخ را بستر ظهور و رشد همۀ دانش‌ها می‌دانست و بر آن بود که اگر از تاریخ غفلت شود، دانش‌ها ضایع می‌گردد، ابن قتیبه تاریخ را مهم‌ترین تعلیم‌دهندۀ امور سیاسی و رموز دیوان‌سالاری و کشورداری می‌شمرد، ابوعلی مسکویه می‌خواست باعرضۀ تجارب تاریخی امم، موجبات اصلاح سیاسی و اخلاقی جامعه را فراهم کند، ابن اثیر تاریخ را آموزندۀ معرفت، ادب و تجربه می‌دانست و البتهە باید بگویم همگی متفق‌القول بودند کە تاریخ جهت ثبت‌احوال و فتوحات و همچنین عبرت و نگهداری آموزەهای انسان (مرد) است درواقع تاریخ‌نگاری، نوشتن تاریخ جنگ‌ها و درخشش و زوال حکومت‌هایی بودە کە برآمدە از جنس «مذکر» بودە است. درهرحال مردان از روش‌هایی متفاوت برای نوشتن تاریخ استفاده می‌کردند. عده‌ای تاریخ را به روش روایی وعده‌ای به روش ترکیبی و عده‌ای به روش تحلیلی نگاشته‌اند اما در تمام این روش‌ها و همیشهە زنان از صحنه روایت و ثبت نقش تاریخی خود غایب بوده‌اند و در این غیبت تاریخی، مردان بودند که تمام تاریخ را نوشته‌اند. لیندا مارتین در کتابی که درباره‌ی زندگی‌نامه‌ها نوشته است، می‌گوید وقتی در مورد مردان می‌نویسیم، اغلب از جنگ‌ها، لشکرکشی، فعالیت‌های اجتماعی، کارهای بزرگ و موفقیت‌های آنان می‌گوییم؛ اما در مورد زنان چه چیزی می‌توان نوشت؟ زنانی کە در خانەها زندانی می‌شوند و در حوزە عمومی حضور ندارند. می‌توانیم بگوییم تاریخ‌نگاری هموارە «تاریخ مذکّر نگاری» بوده است. در این میان تنها یک استثنا وجود دارد. «مستورە اردلان١١٨۴-١٢٢٧» اولین مورخ زن در جهان کە در زمان حکومت اردلان‌ها در سنندج در سایە پدری عالم و صاحب دیوان و همسری کە فرمانروا بود تاریخ اردلان را نوشتەاست. در این متن شرح وقایع و سیر تاریخی حکومت اردلان و اوضاع آن روزگار ثبت شدە است اما نمی‌توان آن را در طبقە بندی متون تاریخی فمینیستی و جدا از متون مذکر قرارداد.

آنچە از تعریف تاریخ می‌دانیم این است کە باید دربردارندهە حقیقت و ثبت حوادث واقعی باشد و منطبق بر حقایق. این نگرش نسبت بە تاریخ از فلسفە پوزیتیویستی در علوم تجربی الگوبرداری شدە است و دارای نقدهای بسیاری است. در قرن نوزدهم، دو جریان عمده در تاریخ‌نگاری بە نام تاریخ‌نگاری سیاسی فون رانکه که به نخبگان سیاسی و فعالیت‌های سیاسی توجه دارد و دیگری تاریخ‌نگاری فرهنگی «یاکوب بورکهارت» که خود شاگرد «فون رانکه» بوده است پدید می‌آید کە تحت تأثیر دوست آلمانی خود نیچه، به مطالعه تاریخی – فلسفی فرهنگ و هنر توجه می‌کند؛ یعنی ویژگی‌های تاریخ‌نگاری فرهنگی را در قرن نوزدهم، بورکهارت پایه‌گذاری می‌کند. پس از آن و در قرن بیستم، تاریخ‌نگاری شفاهی پدید می‌آید که به‌طور عمده به تاریخ اجتماعی توجه دارد و از دیگر علوم انسانی برای بازسازی و نوشتن تاریخ کمک می‌گیرد. توجە بە تاریخ‌نگاری فمینیستی پس از این جریان‌ها و نقدهای مختلف و در دهە ۶٠ میلادی و همگام با عمدەترین تحولات و جنبش‌های فمینیستی شکل می‌گیرد. در واقع تمام تاریخ مذکر بە چالش کشیدە می‌شود و تمام مقولات تاریخی مورد کندوکاو قرار می‌گیرد تا بتوانیم ردپای زنان و نیمە تاریک حضور و زندگی و غیابشان را در تمام آن جنگ‌ها و ایام کوتاه صلح پیدا کنیم. ما دربارە زنان جنگاور و نمونەهای کم ازسرداران زن و ملکەها و نائب السلطنەهای مقطعی حرف نمی‌زنیم کە تاریخ آن‌ها را با صفات مردانە توصیف و ثبت کردە است، ما دربارە هزاران و میلیون‌ها زنی صحبت می‌کنیم کە در طول تاریخ دفن شدەاند و در جنگ‌های مختلف و در دورەهای امپراتوری و صدر اسلام و جنگ‌های صلیبی و حکومت‌های مختلف در تمام نقاط جهان و در تمام مستعمرەها و حتی انقلاب‌های معاصر بە عمد حذف و نادیدە گرفتە شدند.

مورخان فمینیست می‌خواستند بدانند کە چرا در میان آن همە جنگ و روایات مختلف زنان فراموش شدند و در میان سیاست و پیشرفت اقتصادی و تغییرات اجتماعی و حتی انقلاب صنعتی زنان نادیدە گرفتە شدند و تمام مدارک کهنە و نو را زیر و رو کردند تا بتوانند حوزەهای کشف نشدە را آشکار کنند. «جون کلی گودال» در ١٩٧۶ تمام تلاش خود را کرد تا زنان را دوبارە بە عرصە تاریخ بازگرداند. دیدگاه فمینیست، دیدگاه ھای مرد محور از تاریخ را به چالش کشیده و سؤالات جدیدی را درباره حقایق رایج پدید آورده است. اینکە در تمامی آن جنگ‌ها و کشورگشایی و استعمار و فتوحات، جایگاه زنان چە بودە است و این مطالعات، نقش پدرسالاری را آشکار می‌کند کە چگونە زنان را از امر مکتوب تاریخ بە بیرون راندە است. «جون والک اسکات» در مقاله تأثیرگذارش با عنوان «جنسیت و سیاست ھای تاریخ» مفهوم جنسیت را به ابزاری تحلیلی برای تاریخ‌نگاران فمینیست تبدیل می‌کند. اومی گوید کە استفاده از مفهوم جنسیت، به‌جای مفهوم زن، برای مطالعه کل تاریخ بسیار مفید است، زیرا نه تنھا برای مطالعه زندگی زنان، بلکه برای مطالعه کل روابط انسانی و ساختارهای اجتماعی قابل‌استفاده است. بلە. تمام ذات تاریخ‌نگاری و همچنین تاریخ‌نگاری جنگ مردانه بوده است.

به لحاظ آسیب‌شناختی می‌توان تفاوتی بین آسیب‌های وارده به مرد و زن جنگ‌زده قائل شد؟

فارغ از تمام آسیب‌ها و پیامدهای جنگ در هر نقطە جغرافیایی از جهان شامل کشتار، ویرانی، «ژینوساید»، سرباز کودکی، قحطی، شیوع بیماری‌های مختلف، تخریب زیربناهای توسعە، نابودی زیست‌محیطی، آوارگی و ناامنی و بسیاری از فجایع دیگر، اما باید میان آسیب‌هایی کە بە زنان و مردان وارد می‌شود تفاوت قائل شویم. «کالامارد» معتقد است کە ٧۵ درصد از تلفات جنگ‌ها را شهروندان عادی یعنی کودکان و زنان تشکیل می‌دهند و کمیساریای عالی پناهندگان هر سالە اعلام می‌کند کە بیش از ٧٠ تا ٨٠ درصد از آوارگان حاصل از جنگ و ویرانی حاصل از آن، متعلق بە کودکان و زنان است. هرچند بسیاری از اوقات زنان در جنگ بە طور مستقیم حضور ندارند اما قربانی اصلی تمامی جنگ‌های تاریخ بودەاند و تجاوز و اسیر کردن و همچنین بردگی و فحشای اجباری زنان بخشی از مراسم جنگ و در واقع متمم آن بودە است. مادە ٧ و ٨ اساسنامە دیوان کیفری بین‌المللی مصادیق جنایت علیە بشریت و جنایات جنگی را بیان می‌کند کە مهم‌ترین آن شامل تجاوز جنسی، بردگی جنسی، فحشای اجباری، حاملگی اجباری، عقیم کردن اجباری و یا هر شکل دیگری از خشونت جنسی است کە بە طور سازمان یافتە انجام می‌شود و همە علیە زنان و همچنین کودکان صورت می‌گیرد.

ارتکاب خشونت جنسی به‌ویژه علیه زنان و دختران در مخاصمات مسلحانه همیشە موجبات نقض حقوق بشردوستانه بین‌المللی را فراهم می‌کند و این موضوع یکی از مباحث موردتوجه در حقوق بین‌الملل کیفری و بشر دوستانە است. از آغاز پیدایش جنگ در جوامع انسانی تا ظهور قوانین بشردوستانە معاصر بیش از پانصد هزار معاهدە دو جانبە، چند جانبە، رویە نامە، میثاق و متون حقوقی برای تنظیم مخاصمات و قوانین جنگ تنظیم شدە است اما در هیچ‌کدام از این متون بە طور آشکار بە منع خشونت علیە زنان اشارە نشدە است. پیش از پیدایش مجموعە قواعد امروز در حوزە حقوق بشردوستانە، هنجارها و عرف تدوین نشدە ای وجود داشت کە درگیری‌های مسلحانە را تنظیم می‌کرد و سپس معاهدات چند جانبە میان طرف‌های جنگ بە صورت قوانین لازم‌الاجرا درآمدند کە گاهی پس از پایان جنگ این قوانین تصویب می‌شد.

متون بسیار قدیمی همچون «مهابهاراتای» بودائیان، انجیل مسیحیت و قرآن مسلمانان حاوی قواعدی هستند کە احترام بە دشمن را بیان و همچنین مدارا با اسرای جنگی را توصیە می‌کند. در آیاتی از قرآن و مجموعە احادیثی از امامان شیعە چگونگی رفتار با غلامان و کنیزانی کە در فتوحات بە دست آمدەاند و همچون غنیمت جنگی در مایملک صاحبانشان بودند شرح دادە شدە است کە نشان دهندە واقعیت بردگی زنان و کودکان در جنگ‌هاست. همە اسناد حقوقی موجود تا قبل از نخستین کنوانسیون ژنو١٨۶۴ محدود بە زمان و مکانی می‌شد کە برای عوامل جنگ معتبر و برحسب اخلاقیات و تمدن‌ها و دین طرفین جنگ بسیار متفاوت بود.

 تا قبل از آغاز جنگ جهانی اول تعدادی از کنوانسیون‌های بین‌المللی برای محافظت از مردم بی‌دفاع، بهبود شرایط جنگی و تدوین قواعد مدرن جنگ تصویب شد. از آن جملە کنوانسیون ژنو ١٨۶۴، اعلامیە سن‌پترزبورگ ١٨۶٨، اعلامیە بروکسل ١٨٧۴، کنوانسیون لاهە ١٨٩٩، بازبینی و توسعە کنوانسیون ژنو١٩٠۶ و بازبینی کنوانسیون لاهە ١٩٠٧. اعلامیە بروکسل کە بە ابتکار الکساندر دوم تزار روسیە و در کنفرانسی بین‌المللی در شهر بروکسل برگزار شد مرحلە مهمی در تدوین حقوق جنگ معاصر بە شمار می‌رود. مادە ٣٨ این اعلامیە بیان می‌کند: شرافت خانوادگی، حقوق و جان و مال افراد، اعتقادات مذهبی و اعمالشان باید محترم شمردە شود. مالکیت خصوصی قابل مصادرە نیست. این تنها مادە این عهدنامە هاست کە بە «شرافت خانوادگی» اشارە می‌کند و منظور از شرافت خانوادگی زنان است. خوانش فمینیستی برای این تک مادە نشان می‌دهد کە این اعلامیە حقوقی کە درصدد محافظت از زنان است هنوز هویت و جسم و جان زنان را جزئی از مایملک و دارایی‌های مردان بە شمار می‌آورد و می‌خواهد در زمان جنگ از آن نگهبانی کند.

خشونت جنسی و بە ویژە تجاوز در زمان جنگ یا مخاصمات مسلحانە تنها ارضای جنسی تجاوزگر نیست بلکە نشانەای از پیروزی و فتح است و انتقام از طرف مقابل در این درگیری، تجاوزهموارە یک تاکتیک جنگی بودە است و شاید آخرین قدم جنگ برای تخریب و در هم ریختن غرور و شرافت دشمن. در بسیاری از فرهنگ‌ها از تجاوز به‌عنوان سلاح جنگی و ابزاری برای تنبیه استفاده می‌شده است. در فرهنگ نظامی این باور وجود داشت که وقتی سرباز پیروز قدم بە سرزمین شکست خوردە می‌گذارد و بعد از کشتن مردان بە زنان آن‌ها تجاوز می‌کند درواقع شرافت و مردانگی آن‌ها را حتی پس از مرگ می‌گیرد و قربانی زن کە نمایندە یک ملت، قوم، دین و فرهنگ و زبان است دیگر نمی‌تواند مانند گذشتە زندگی کند. تن زن رها می‌شود با لکە ننگی بر دامن (از نگاه کلیشەای) و در بسیاری از اوقات به همراه (نطفە دشمن) در رحم. این تجاوز آثار بسیار مخرب جسمی و روحی بر قربانی می‌گذارد و نە تنها فرد بلکە خانواده و جامعه را نیز در هم می‌شکند.

  • با توجه به وضعیت ویژه کردستان، زنان طی جنگ ایران و عراق با چه مسائلی روبرو بودند؟ جنگ عراق علیه ایران و بمباران مناطق مرزی و از طرف دیگر درگیری احزاب کردستان با جمهوری اسلامی چه مسائلی را برای زنان کرد رقم زد؟

مرز مشترک میان ایران و عراق حدود ١۴۵٨ کیلومتر است کە استان‌های ایلام، خوزستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی و کردستان هرکدام در طول جنگ هشت سالە بخش عمدە ویرانی، کشتار و تخریب را بە شکل فجیعی تجربە کردند. درواقع ما از مناطقی صحبت می‌کنیم کە بیشترین حجم آسیب و پیامدهای جنگ را بە خود دیدند. صورت‌بندی امر زنانه در جنگ، نە تنها در همە مناطق کردنشین بلکە در جغرافیا و مکان‌های دیگر هم، هموارە صورتی ژانوسی* دارد. در یک‌طرف ماندن زنان در پشت خاک‌ریزها و سنگرهای جنگ بە معنای حفظ «ناموس» و کرامت و پاک‌دامنی زن و میهن تعبیر شدە است و بودن مردان در صف مقدم جنگ، دلیل این محافظت است. چهرە دیگر ژانوس اشارە بە تمام آسیب‌ها و تخریب‌های فیزیکی و روحی دارد کە در تمام سال‌های جنگ و پس‌ازآن بر سر زنان آمدە است. آنچە در همە این سال‌ها بە ما نشان دادە شد، تصاویری از زنان بود کە در پشت جبهەها یا مشغول آمادە سازی و بستە بندی مواد غذایی هستند ویا مردی را برای جنگ بدرقە می‌کنند کە فرزند، همسر و یا برادر و پدرشان است و ممکن است هرگز او را نبینند. سال‌ها گذشتە است و نسل‌هایی کە دارای وضوح نگرش و دید نسبت بە جنگ نیستند، همگی تصورات مبهمی از حوادث و واقعیت دارند و با گفتمانی احاطە می‌شوند کە تنها بر جنبەهای معنوی تکیە دارد. در حالی کە ما بە بازتعریف مجدد از دوران جنگ نیاز داریم، بە روشن کردن زوایای تاریخی و اجتماعی و حقیقت آنچه کە بر دوران کودکی و نوجوانی و جوانی ما رفت و هنوز هم در دایرە تأثیرات آن گرفتار هستیم. مارگارت مک میلان مورخ جنگ اشارە می‌کند کە مبارزان زن تنها ممکن است درصد کمی از رزمندگان را تشکیل دهند، اما با توجه به شیوع تاریخی جنگ، بسیاری از زنان درگیر تمام جنگ‌ها شده‌اند. آن‌ها نقش‌های گوناگونی در مبارزات، فناوری و دیپلماسی داشته‌اند، در امور اطلاعاتی، مهمات و جاسوسی کارکرده‌اند. همان‌طور که مک میلان خاطرنشان می‌کند، زنان در جنگ استفاده می‌شوند، اما لزوماً از کار آن‌ها هیچ گونە تقدیر و تجلیلی نمی‌شود. آن‌ها به حوزە خصوصی راندە می‌شوند. زنان الجزایر که برای مبارزه با استقلال از فرانسه در FLN می‌جنگیدند، به همان اندازه مردان تجربه مبارزە داشتند اما هرگز حقوق بازنشستگی و امتیازات سربازی دریافت نکردند. او می‌گوید کە در بسیاری از کشورهای خاورمیانە زنان بە طور رسمی از ارتش و نهادها حذف می‌شوند و این امری عادی است، اما از مستندات تاریخی و بازنمایی هنری و فرهنگی نیز اخراج می‌شوند.

 اشارە کردم کە ما بە تاریخ‌نگاری دیگری از جنگ نیاز داریم کە بتواند حضور فیزیکی و زیست سیاسی زنان را نیز نمایش دهد. بمباران مناطق مرزی بە کشتە شدن هزاران نفر و معلولیت جسمی و روحی روانی هزاران انسان دیگر منجر شد، بە تخریب زیربناهای توسعە یافتگی و آوارگی و کوچ و جابجایی اجباری چند میلیون نفر در داخل ایران کە از مناطق تحت بمباران و مناطق مرزی آغاز شد. زنان و دختران بسیاری در نواحی جنگ زدە بدون آموزش و یا آمادگی جسمی و روحی ازدواج کردند، مشاغلشان را از دست دادند، خانە نشین شدند، وادار بە پرستاری از کودکان، سالمندان و مردان خانوادە شدند، بسیاری در طول تمام سال‌های جنگ باردار شدند، کودکانشان را بە دنیا آوردند و یا سقط کردند و بە حداقل امکانات بهداشتی و معیشتی دسترسی داشتند. درعین‌حال فرهنگ مردسالاری و تاریخ مذکر نیز هرگز عقب‌نشینی نکرد و حتی بسیاری از خواستەها و مطالبات زنان بە بهانە «جنگ» و زیستن در شرایط ویژە بە عقب راندە شد. در کردستان هنوز عواقب و پیامدهای نزدیک بە یک دهە جنگ پابرجا ماندە است از جملە بە عقب راندە شدن مطالبات زنان، زنانە شدن فقر، عدم توسعە یافتگی اقتصادی منطقە، تسلط گفتمان امنیتی از طرف حاکمیت بر کردستان، عدم دسترسی زنان بە آموزش و بهداشت کافی و استانداردهای زندگی و مهجور ماندن بسیاری از جنبەهای زیست زنانە و همچنین تسلط گفتمان ناسیونالیستی بر آسیب‌های اجتماعی کە بە مدت چند دهە اجازە هیچ گونە پژوهش آکادمیکی را در حوزە بررسی تأثیرات آسیب‌های اجتماعی وتاثیرجنگ را بر زنان ندادە است. در واقع آن تصویر کلیشەای کە ناسیونالیسم کردی از زنان ارائە دادە است، ایماژی مبتنی بر فیزیک قوی، عدم آسیب‌پذیری اجتماعی، استقلال کامل جنسیتی و دور بودن از هرگونە خصلت فیزیولوژیک زنانە و باز روایت‌های تاریخی از چند نمونە نادر جنگاوری زنان است. تصویر مطلوب، زنی قوی بنیە و باحجاب و زیباروی کرد است سوار بر اسب کە در همان زمان کە گهوارە کودک را تکان می‌دهد، کلاش می‌بافد و یا سلاح بە دست مردش می‌دهد. این تصویر مشترک میان ناسیونالیسم کردی و همچنین است کە ایماژی کاملاً «بی‌خطر» است و بە دور از هرگونە خوانش فمینیستی و اومانیستی. قرائت رسمی و ناسیونالیستی هرگز درصدد خوانش و درک معضلات و آسیب‌های حاصل از هویت چندپارە زنان کرد نبودە است و انگشت اتهام بە سمت کسانی بودە است کە خواستەاند از قدرت این کلیشە جنسیتی بکاهند. استان ایلام سال‌هاست در صدر آمار خودسوزی زنان قرار گرفتە و هنوز آمار واقعی و نگران کنندە قتل‌های ناموسی و ختنە کردن دختران و ترک تحصیل و ازدواج اجباری در دیگر مناطق کردنشین ما را وادار می‌کند کە خوانش منتقدانە و بی طرفانە از واقعیت موجود داشتە باشیم. هرکدام از این آمار ربط مستقیمی با میزان توسعە یافتگی، نفوذ کلیشەهای جنسیتی، آموزش، حق بر زندگی، حق بر شهر، میزان خشونت خانگی، دسترسی بە خدمات بهداشتی و پزشکی و حمایت‌های روحی روانی زنان دارد.

در خصوص درگیری احزاب کردستان با جمهوری اسلامی، این یک بعد مهم و تا حدودی ناشناختە است کە در چند کتاب پژوهشی و مقالە تحقیقی باید بە آن پرداخت. در این مصاحبە من تنها می‌توانم بە چند نکتە در خصوص موقعیت و وضعیت زنان در این جنبش و درگیری‌ها اشارە کنم. حضور رسمی زنان در کانون مبارزات سیاسی و نظامی در کردستان ایران بە دوران تشکیل جمهوری مهاباد در١٣٢۴ بازمی‌گردد. هرچند رضاشاه پس از یازدە ماه این جمهوری را در هم شکست و زنانی کە در آن جنبش نقش پررنگی داشتند، همگی برخواستە از خانوادەهای متشخص مکریان بودند، اما همین حضور فیزیکی و کنش فعال سیاسی زنان قابل توجە بود و سنتی را بنیان کرد کە زنان خود مستقیماً در صحنەهای تصمیم‌گیری سیاسی وجود داشتە باشند. در دهە شصت بسیاری از زنان کرد از طبقەهای مختلف اجتماعی از معلم و پرستارو کارمند و کارگر کارگاه تولیدی گرفتە تا خانەدار، کە پیش از این در تظاهرات و تحصن‌های ضد حکومت پهلوی شرکت داشتند این بار جذب گروه‌ها و احزاب اپوزیسیونی شدند کە تمام درهای مذاکرە و گفتگو دربارە مسالە کردستان را با حکومت مرکزی بستە می‌دید و خود با ـ «برخورد سخت» مواجە شدە بود. گفتمان مردسالاری در کردستان پذیرای مشارکت زنانە در امر سیاست و فعالیت نظامی شدە بود و جایگاه برابر بر مبنای تکلیف و مسئولیت اجتماعی و سیاسی برابر تعریف شدە بود. در واقع فرودستی زنان در مکان و زمان از بین رفتە و رابطە بین دو جنس تماماً رابطەای سیاسی بود و هرگونە دورنمای تغییر و دگرگونی در روابط زنانە-مردانە بر مبنای امید بە پیروزی مبارزە و خلق بود. برخورد حکومت برخوردی قهرآمیزبود، از یک سو فضای ملتهب انقلابی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵٧، از سوی دیگر درگیر شدن در جنگی نابرابر و تحمیلی و طولانی بودن آن و نبود هیچگونە افقی بر پایان جنگ، راه را بر پذیرش هر خواستە و مطالبات سیاس و اجتماعی و اعتراضی در کردستان و نقاط دیگر بستە بود و بە جای دیالوگ و چانەزنی سیاسی و تغییر رویکرد، آنچە اتفاق افتاد سرکوب و برخورد سخت بود. در همین دورە زمانی زنان بسیاری دستگیر شدند یا در هنگام درگیری‌ها کشتە شدند. هنوز آمار جامعی کە بتواند تعداد دقیق زنانی را بە ما نشان دهد کە زندانی، شکنجە و کشتە شدند موجود نیست، در بعضی از منابع بە حدود ششصد زن اشارە می‌شود کە کشتە شدەاند و همچنین تعداد سیصد زن کە در جریان اعدام‌های سال ١٣۶٧ بە جوخە دار سپردە شدند. فاطمە کریمی، پژوهشگر امورزنان و مدیر شبکە حقوق بشر کردستان اشارە می کند اولین زنی کە پس از تصرف شهر سنندج دستگیر و اعدام شد، مستورە شهسواری است کە فعال دانش آموزی بودە و بە گفتە افرادی، تنها ١٧ سال سن داشتە است. زنان پرستار بە جرم مداوای زخمی های کرد در جریان درگیری ها اعدام شدند. بسیاری از زنان سیاسی تهدید بە تجاوز، شکنجە جنسی، اهانت کلامی، تحقیر جنسیتی و تقلیل زن بە کالای جنسی و سواستفادە از کلیشە ناموس را روایت کردەاند. «ن، الف» زندانی سیاسی دهە شصت کە اکنون در سوئد زندگی می کند می گوید اینکە قبل از اعدام دختران باکرە را صیغە می کنند در تمام بندهای زندان پیچیدە بود. کم نبودند رفقایی کە بە چوبە دار سپردە شدند و ما هرگز ندانستیم در آن شب آخر و قبل از اجرای حکم بر تن و روان آنها چە گذشت. من تمام ساعتهای بازجویی از ترس تجاوز در خودم مچالە بودم. شکنجە را تاب می آوردم اما ترس از تجاوز هرگز رهایم نکرد. هیچ بنیاد، موسسە و نهادی روایت این صدها زن وهزاران نفر ازخانوادەهای آنها را ثبت و پردازش نکردە است تا بدانیم چگونە قرائت های مختلف مردسالاری و سیاست ومجازات و ایدئولوژی می تواند بدن زنانە را کنترل و شکنجە کند؟ چگونە می تواند شکنجە و کنترل بر بدن را با کلیشەهای فرهنگی و اجتماعی آمیختە کند و درد آن را دو چندان کند و تاب آوری در برابر این اهانت را بە نصف کاهش دهد؟

  • ایا در جنگ، زنان کرد، اسیر هم شدند یا مورد هتک حرمت عراقی ها قرار گرفتند؟ درصورت مثبت بودن چه برخوردی با انها شد؟

تعداد کل زنان اسیر در جنگ تحمیلی در بعضی از منابع ١۵ نفر و در منابع دیگری هم ٢٣ نفر گفتە شدە است. کردستان جزو آن مناطقی بود کە توسط ارتش عراق تصرف نشد، در نتیجە سربازان عراقی از آن مرز مشترک وارد خاک ایران نشدند و نتوانستد حضور فیزیکی داشتە باشند و بە همین دلیل هم هیچ زنی مورد تجاوز و یا اسارت قرار نگرفت؛ اما جنگ در ذات خود شرایط مداخلە گرانەای را بە وجود می‌آورد کە مرزنشینی زنان در کردستان را بسیار سخت‌تر می‌کند. تجربەی ساکنان نوار مرزی با عراق بە شیوەای متفاوت از نقاط دیگر ایران شکل گرفتە است. از نظر من سرنوشت زنان در جنگ بە هیچ عنوان بە زبان، قوم و ملیت و دین آن‌ها بستگی ندارد بلکە بە تن و بدن زنانە و جنسیت آن‌ها مرتبط است. هنوز هم مشخص نیست این تعداد از زنان در دورە اسارت و بعد از آن چەطور زندگی کردند؟ موضوعی کە بە همان اندازە اهمیت خوانش و پژوهش دارد، زندگی همسران مردان اسیری است کە بعد از سال‌ها زندانی بودن و یا مفقودالاثری بازمی‌گشتند. اینجا هم کلیشەهای قوی جنسیتی حاکم است کە کوچک‌ترین امور روزمرە زندگی زنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. کلیشەهایی کە زنان را ازهرنوع رنج و عدم تحمل و خشونت اجتماعی خالی می‌کند و تصویری برساختە و مطلوب از ایدئولوژی عام ارائە می‌دهد توانایی بازگویی شرایط زیست زنانە را ندارد. نمی‌توان با دایره واژگان مردانە، اتفاقات و جنایات بعث در خرمشهر و سوسنگرد را روایت کرد. خانم مریم کاظم زادە مستند نگار و عکاس جنگ می‌گوید زمانی کە در «بستان» سال ۶۵نیروهای عراقی بە زنان بی‌شماری تجاوز کردند و آن‌ها راکشتند، در بخش‌هایی از منطقە یادوارەهایی برای زنان ساختند و بعد کە من برای تهیە گزارش بە انجا رفتم و عکس‌ها را درمجلە زن روز منتشر کردم، با من برخورد تندی کردند کە چرا انتشار دادەام. برای بار دوم کە بە آنجا رفتم دیگر اثری از هیچ نشانەای نماندە بود انگارکە یک لکە ننگ بودە کە پاک شدە است. این نوع از برخورد با مسالە زنان تنها بە جامعە کردی یا ایرانی بازنمی‌گردد بلکە ریشە در نگاه‌های مسلط کنترل مردانە دارد بر هویت زنانە.

 می‌توان بە این رویداد تاریخی اشارە کرد کە زمانی کە نیروهای مسلح آلمان درماه مە ١٩۴۵در غرب و در شرق، بدون هیچ قید و شرطی تسلیم شدند و روز ۸ ماه مه، روز پیروزی در اروپا (V-E Day) اعلام شد. روزی که فاتحان برلین، خود را ناجی اروپا خواندند؛ اما تصویر زیبایی که از این فاتحان ترسیم می‌شود چندان هم واقعی نیست و در پس این پیروزی جنایات جنگی بسیاری بە وقوع پیوست. فتح برلین توسط نیروهای متفقین در حالی صورت گرفت که این نیروها به‌ویژه نیروهای روس شهر خالی از نیروهای محافظ و بی‌دفاع برلین که از دو میلیون و هفتصد هزار نفر باقی‌مانده در آن نزدیک بە دو میلیون نفر زن بودند را به محل جنایات تکان‌دهنده خود بدل کردند. طی بازخوانی اسناد جنگ پس از شکست آلمان و در حین جنگ، آمار بسیار زیادی از تجاوز سازمان یافتە ارتش سرخ شوروی به زنان و دختران آلمانی، مجار، بلغار و یوگوسلاو گزارش شد. شدت و خشونت انتقام‌جویی سربازان شوروی آن‌چنان بود کە کمتر زنی از جنایت تجاوز در امان ماند.  سربازان شوروی حتی پس از خودکشی هیتلر و فروپاشی رایش سوم ظاهراً وسیله و بهانه دیگری برای انتقام‌جویی نیافته بودند، در جست‌وجوی خانه به خانه خود و تعقیب زنان و دختران بی‌سرپناه در انبارها و سردابه ها خشونتی را رقم زدند که تأثیرات روحی و اجتماعی آن نسلی از زنان آلمانی را به کلی دچار بحران‌های شدید روانی کرد. گفتە می‌شود کە بە بیش از یک‌میلیون زن در آلمان و بە ویژە در آلمان شرقی تجاوز شدە است. برخی معتقدند این تجاوز سازمان‌یافته از سوی ارتش سرخ به دلیل تحقیر نژادی زنان آلمانی‌ای بود که از سوی رایش سوم نژاد برتر شمرده می‌شدند. تجاوز عمومی به زنان از سوی ارتش سرخ را برخی بزرگ‌ترین جنایت تاریخ علیه زنان تلقی کرده‌اند. تحقیر جبهە متقابل با تجاوز بە زنان و کشتار کودکان و زنان توسط سربازان ارتش فاتح، رویە معمول تمام جنگ‌های طول تاریخ بودە است.

«مارتا هیلرز» یکی از روزنامه‌نگاران زن آلمانی مابین ۲۰ آوریل تا ۲۲ ژوئن ۱۹۴۵، مشاهدات عینی و البته حوادث تلخ رقم خورده برایش را در قالب مقالاتی که بیشتر جنبه ثبت خاطرات روزانه داشتند، در بدترین شرایط ممکن نوشت. مارتا برای در امان ماندن جانش این مقالات را با اسم مستعار نوشته و در نقاط مختلف دنیا به چاپ رساند. سرانجام توانست کتابش را بە نام «زنی در برلین » در آمریکا بە چاپ برساند. همسر مارتا پس از اطلاع از داستان حتی یک روز هم با او زندگی نکرد و هیلز سال‌ها به دلیل آنچه از سوی سرویس‌های اطلاعاتی آلمان شرقی «لکه دار کردن افتخارات شیرزنان آلمانی در جنگ جهانی» خوانده می‌شد تحت تعقیب قرار داشت. پس از مرگش در ژوئن ٢٠٠١ کتابش در آلمان بارها تجدید چاپ شد. بە نظر شما زمانی کە همسر مارتا حاضر بە ادامە زندگی با او نیست، در جامعە ما، چەطور می‌توانیم بە مستند نگاری خاطرات، مشاهدات و وقایعی دل‌خوش باشیم کە بر زنان اسیر، همسران زنان اسیر و جانباز و مفقودالاثر و رزمندە گذشتە است و یا زنانی را پای مصاحبەهایی بنشانیم کە آن‌ها را بە سلول‌های انفرادی دهە شصت بازمی‌گرداند و از آن‌ها بخواهیم کە از رعب و وحشت تجاوز، برهنە کردن در سرمای زمستان و یا سوزاندن نوک سینەها با اطوی داغ برایمان بگویند؟

آوارگی زنان و کوچ به مناطق دیگر چه مسائلی را برای زنان رقم زد و چه تأثیری بر وضعیت سیاسی و اجتماعی و روانی آن‌ها گذاشت؟

کمیساریای عالی پناهندگان در سال ٢٠١٩ اعلام کردەاست کە سە چهارم پناه‌جویان، زنان و دخترانی هستند کە جنگ آن‌ها را بدون سرپرست کردە و درواقع آن‌ها را «خودسرپرست» کردەاست. اجازە بدهید بە جای تئوری پردازی‌های رایج، چند نمونە عینی را درسالهای اقامت و کارم در کمپ های مختلف آوارگی بازگو کنم. تحقیقی کە در سالهای٢٠١۴ و ٢٠١۵ در اقلیم کردستان عراق و در قالب تیم کاری صد نفرە در کمپ «دومیز» و شهرهای اقلیم انجام دادیم مربوط بە بررسی میزان و انواع خشونت جنسی علیە اوارگان زن سوریە بود کە نشان داد بیش از ۶٣٪ از دختران و زنان سوری قربانی انواع خشونت جنسی شدەاند. این پژوهش با اسپانسری انجمن نروژی پناهندگان و همچنین همکاری نهاد زنان سازمان ملل، یونیسف، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، دانشکدە علوم سیاسی و حقوق دانشگاه صلاح الدین، بنیاد واروین برای حقوق زنان و بسیاری از سازمان های مردمی دیگر بود. آوارگی زنان و کوچ هموارە بر اثر جنگ های داخلی و مرزی و بمباران و عدم امنیت جانی صورت می گیرد. مشکل زمانی حاد می شود کە در مکان جدید و پس از جابجایی و کوچ اجباری هم زنان در امنیت نیستند و با تهدیدهای جدید روبرو می شوند. بە عنوان مثال در پاسخهای زنان بە عوامل موثر بر اختلال در امنیت زنان وخشونت علیە انها بە نبود پلیس، عدم امنیت جانی، تحقیرمردان جامعە میزبان نسبت بە زنان آوارە، عدم پذیرش پناهندگان و آوارگان ازطرف جامعه میزبان، عدم مجازات کیفری، نبود هیچگونە مرجع و سازمان ومکانی که به دختران و زنان کمک کند، اشارە شدە است. در یک مصاحبە عمیق یکی از زنان سوری اشارە کرد کە برای دریافت یک قوطی شیر خشک اضافە برای نوزادش مجبور بە همخوابگی با یک مامور یونیسف شدە است.

 پس از اعلام نتایج تحقیق تعدادی از کارمندان یونیسف و نهاد زنان سازمان ملل و مسئولان سرپرست کمپ آوارگان یا استعفا دادند و یا از کار برکنار شدند. مادران زیادی در طول جابجایی و آوارگی تا بە مسیر برسند، شیرشان خشک می‌شد و یا جنینشان را سقط می‌کردند و یا در شرایط اضطراری زایمان می‌کردند. پس از سکونت در کمپ‌ها و زیر همان چادرهای آوارگی، در اکثر مواقع خشونت خانگی و خشونت جنسی علیە زنان ادامە می‌یافت. وضعیت آوارگی همیشە بر فرد آواره‌ و بە خصوص بر زنان مستولی می‌شود و شرایطی کاملاً استثنایی و دشوار را بە وجود می‌آورد. فردیت افراد به‌عنوان یک شخصیت حقوقی و حقیقی در شرایط کوچ و آوارگی خورد شده‌ و در قالب یک صفت زننده‌ به‌عنوان آواره‌‌، یا غربتی و به‌ معنای مزاحم خود را در جامعه‌ی میزبان نمایان می‌سازد و فرد به‌عنوان یک عامل اجتماعی در درون ساختار معیوب و پست جامعه‌ی آواره‌ ‌گم می‌شود. از زمان پیدایش نخستین آوارگی‌های گسترده‌ و دسته‌جمعی که‌ پس از جنگ جهانی اول بود، بیشتر اوقات جامعه‌ی آواره‌ از دید جامعه‌ی میزبان پست بوده‌ است. در بیشتر موارد جامعه‌ی میزبان آوارگان را به‌عنوان و مسبب دزدی، مخل امنیت و آسایش و بر هم زننده‌ی تعادل‌های اجتماعی معرفی می‌کند. جامعه‌ی میزبان در هر فرهنگ و هر قاره‌ای از جهان، به‌ دیدی نابرابر به‌ آوارگان نگاه‌ می‌کند. حقوق شهروندی برای آن‌ها قائل نیستند و بنا به‌ تعاریف شهروند در درون ساختار دولت – ملت، آواره‌ نیز شامل شهروند و درنتیجه‌ حقوق آن نمی‌شود همچنان کە «آگامبن» اشارە می‌کند. بە زنان آوارە بە عنوان کالای جنسی در دسترس و پست از جانب جامعە میزبان نگاه می‌شود کە هرگز از دایرە خشونت کلیشەای و جنسیتی از طرف جامعە میزبان و خانوادە و جامعە زیستگاه خود رهایی ندارد.

بمباران شیمیایی حلبچه چه مسائلی را برای زنان این منطقه رقم زد؟

غیر از بمباران شیمیایی حلبچە کە اوج کاربرد سلاح‌های شیمیایی و کشتار انسانی و تخریب زیست‌محیطی است باید اشارە شود کە استفادە از بمباران شیمایی توسط عراق، در ابتدا علیە ایران اتفاق افتاد. عراق هرچند کە جزو ١٢٠ کشوری بود که پروتکل ژنو را درباره منع استفاده از سلاح‌های شیمیایی امضا کرده بود، اما در سال۶١ و ۶٢ حملاتش را با سلاح‌های شیمیایی علیە ایران آغاز کرد. به‌طوری‌که در عملیات والفجر مقدماتی، دوازدە بار مناطق غرب و جنوب ایران را مورد اصابت بمب‌های شیمیایی قرارداد. مناطق آبادان، ساوجی (در شمال مریوان)، ارتفاع ۱۷۵، موسیان، تنکاب (در منطقه شمال غرب)، شلمچه، گردنه بایو (در کردستان) و شهرهایی در جنوب بارها با این سلاح‌ها آلوده شدند. در سال ۶٢ تعداد حملات شیمیایی عراق چهار برابر قبل شد و تنها در یک سال، چهل‌وپنج بار مناطق مختلف ایران با بمب‌های شیمیایی هدف قرار گرفت و نکتە قابل توجە این است کە این بار تنوع سلاح‌های استفاده‌شده هم بیشتر بود و به جز گاز تاول زای خردل، از سلاح تابون که روی اعصاب تأثیر می‌گذارد هم استفاده شد. بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت فجیع‏‌ترین و وحشتناک‏‌ترین تهاجم شیمیایی‌ای بود که در جنگ علیە ایران اتفاق افتاد و تلفات زیادی در پی داشت. این حمله در هفت‌تیر ١٣۶۶ در چهار نقطه پرازدحام شهر سردشت رخ داد و به کشتە شدن و مصدوم شدن بیش از پنج هزار نفر منجر شد. گستره و شدت این حمله آن‌قدر زیاد بود که هنوز هم تعدادی از مردم سردشت با آثار و پیامدهای این بمباران دست‌به‌گریبان هستند.

بمباران شیمیایی سردشت با گاز موستارد (تاول زا) روسی در مناطق مسکونی و مخصوصاً بازار شهر انجام شد و آن‌طور که در گزارش‌ها کارشناسان سازمان ملل ثبت شدە، در میان مجروحان شیمیایی از زن و مرد سالخورده تا اشخاص جوان و کودکان و نوزادان دیده می‌شد. یک زن باردار ۷ ماهه، ۵ روز بعد از تهاجم وحشیانه شیمیایی عراق همراه با نوزادش درگذشت. زن باردار دیگری چند روز پس از تهاجم شیمیایی رژیم عراق وضع حمل کرد که در همان روز نوزاد و ۱۲ روز بعد مادر به علت عفونت و التهاب درحالی‌که در بخش آی سی یو تحت مراقبت بودند جانشان را از دست دادند.

هرچند شهر سردشت را بە عنوان اولین شهر قربانی جنگ‌افزارهای شیمیایی در جهان بعد از بمباران هسته‏‌ای هیروشیما می‌شناسند، اما واکنش مجامع جهانی به این فاجعه باز هم سکوت بود و باعث شد تا عراق در سال ۶۶ فاجعە حلبچە را رقم بزند.

کنت آر. تیمرمن، نویسنده کتاب «سوداگری مرگ» درباره این بمباران می‌نویسد: «بعد از بمباران، گزارشگران با صحنه‌های روبه‌رو شدند که مو بر اندامشان راست شد. نه سربازی در تیررس نگاه بود و نه اثری از آن‌همه بمباران به چشم می‌خورد. خیابان‌های شهر هفتادهزارنفری حلبچه پر از اجساد مردم بود. زن و مرد و کودک و سالخورده در هنگام فرار از فاجعه، از پای درآمده بودند و نقش خیابان‌های شهر شده بودند». در طی سال‌ها کار در مرکز آلمانی bzf در اقلیم کردستان کە متعلق بە سازمان ملل و برای معالجە قربانیان خشونت و جنگ بود، در شعبە حلبچە با صدها پروندە مربوط بە زنانی مواجە بودیم کە هنوز و پس از سال‌ها با عوارض جسمی و بە خصوص روحی روانی بمباران حلبچە روبرو بودند. PTSD و پیامدهای ناشی از ضربە روحی روانی برای فرد آسیب‌دیده و اعضای خانواده وی بسیار زیاد است. یکی از این مشکلات به وجود آمدن نابسامانی و اختلال در زندگی و ویژگی‌های شخصیتی فرد آسیب

دیده است. صرف‌نظر از منبع آسیب کە در آنجا بمباران شیمیایی بود، قرار گرفتن در معرض هر تجربه آسیب‌زا، باعث بروز پیامدهای اختلالات روان‌شناختی هیجانی یا شخصیتی می‌شود که هم بقاء و هم سازگاری فرد را تهدید می‌کند. فقدان هویت و امنیت، رواج شایعه، برانگیختگی‌های هیجانی و اشکال در تمرکز و وسواس‌های رفتاری ازجمله نشانه‌های روان‌شناختی است که در بحران شیمیایی قابل مشاهدە بود و هنوز هم پابرجاست. در مبتلایان به اختلال استرس پس از ضربه، علاوه بر علائم اصلی، بر وجود یک مجموعه از مشکلات مرتبط با این اختلال از قبیل؛ مشکلات محیط شغلی، مشکلات ارتباط بین فردی، اضطراب اجتماعی، مشکلات خانوادگی و زناشویی هم تأکید می‌شود. بسیاری از زنان هنوز علاوە بر تصویر بدنی و روانی نامطلوبی کە از خود داشتند، در مرحلە سوگ بی‌پایان فرزندان و افراد خانوادە بودند کە در بمباران شیمیایی حلبچە از دست دادە بودند. تمام زنانی کە در مرکز حلبچە خدمات پزشکی و روان‌شناختی دریافت کردەاند، در جنبە های اجتماعی، ناراحتی، افسردگی، پرخاشگری در روابط اجتماعی، اختلالات شخصیتی و کاهش تعاملات اجتماعی را گزارش کردەاند. بە عنوان مثال شیوع کاهش تعاملات اجتماعی و انزوا ٩٠ درصد، حالت پرخاشگری در روابط اجتماعی ٧۵٪ درصد و احساس حقارت و خودکم‌بینی در برابر دیگران بیش از ۶٠٪ بودە است. کیفیت تجربه مواجهه با آسیب ناشی از سلاح‌های شیمیایی می‌تواند ناتوان‌کننده و فلج کنندە باشد، درگیری روانی زودرس و پیشرونده این حقیقت را تأیید می‌کند که ضربه روحی ناشی از سلاح‌های شیمیایی مانند آثار پوستی، چشم یا ریوی آن باعث اختلال زندگی فرد و جامعە درگیر می‌شود. از طرف دیگر شهر حلبچە هنوز بە بازسازی نیاز دارد و فاقد بسیاری از زیربناهای توسعە شهری و اجتماعی است. دسترسی زنان و کودکان بە خدمات آموزشی بهداشتی، پزشکی و روان‌شناختی و حمایتی مطلوب کم و میزان حق بر شهر و اشتغال زنان بسیار ناچیزاست و گزارش‌ها بسیاری از خشونت‌های خانگی و قتل ناموسی و خودکشی از حلبچە ثبت می‌شود.

برخی معتقدند جنگ‌ها هرگز تمام نمی‌شوند و همیشه آثارشان را روی زندگی افراد باقی می‌گذارند این تأثیرات در کردستان که هنوز در آن مین‌های عمل‌نکرده وجود دارد چگونه است و به‌جز مین زنان با چه مسائلی دست بِه گریبان‌اند؟

مین یک صنعت مهندسی شدە است بە این معنا کە سود سرشار جهانی آن در میان کشورهایی کە آن را می‌سازند و آن‌هایی کە خریداری می‌کنند تقسیم می‌شود و قربانیانش انسان‌های بی‌گناهی هستند کە در هیچ جنگی شرکت نکردەاند و جان و اعضای بدنشان و کل زندگی‌شان را از دست می‌دهند. به‌کارگیری «مین» های ضدنفر در جنگ ناشی از کنش هدفمند میان نیروهای متخاصم است که نتایج ناخواسته فردی و اجتماعی گسترده و غیرقابل‌پیش‌بینی به دنبال دارد. مشکلات ناشی از پیامدهای پنهان، ناخواسته و منفی این پدیده هم انسان، محیط‌زیست و حیوانات و سرمایە اقتصادی و نهادهای مختلف اجتماعی را درگیر می‌کند و هزینه‌های سرسام‌آوری را بر دوش جامعه می‌گذارد. هزاران هکتار از خاک استان کردستان و مناطق کردنشین دیگر به‌عنوان مناطق آلوده به مین کشورشناختە می‌شود. مین‌هایی کە در سال‌های جنگ عراق و ایران کاشتە شدەاند و نە از نقشە جای گذاریشان اطلاعی در دست است و نە از میزان پیشروی‌شان در مناطق مسکونی پس از بارندگی و فرسایش خاک و یا تخریب زیست‌محیطی. طبق آمار رسمی هنوز حداقل ١۴٠٠ هکتار از زمین‌های کردستان آلودە بە مین است. مشکلات مین‌روبی بسیار زیاد است. تراکم بالای جمعیت روستاهای کردستان و نبود مکان مناسب تخلیه برای خنثی‌سازی بمب‌های عمل‌نکرده از مشکلات مرکز مین‌زدایی کشوراست. به لحاظ استاندارد، محدوده تخلیه و خنثی‌سازی باید حدود ٢ کیلومتر با زندگی مردم فاصله داشته باشد که این مسئله به دلیل هم‌جواری روستاها و تراکم بالای جمعیت روستایی سخت و ناممکن است. قبل از عملیات خنثی‌سازی، روستاهای در محدوده جغرافیایی بمب‌ها باید تخلیه و خالی از سکنه شود که این مسئله حیات اقتصادی و اجتماعی ساکنان روستایی را مختل می‌کند.

انفجار مین در کودکان وزنان و مردان بە یک اندازە نگران کنندە و دهشتناک است اما پیامدهای فیزیولوژیک و اجتماعی آن در جامعەای با ریشەهای تبعیض جنسیتی و عدم توسعەیافتگی و محرومیت اقتصادی متفاوت است. در موارد متعددی، پس از انفجار مین زنان سال‌های متوالی از قربانیان مرد و یا کودک نگهداری و پرستاری کردەاند. گاهی مجبور بودەاند کە تأمین تمام یا بخشی از مایحتاج زندگی را نیز بر دوش داشتە باشند. دو زن کە هر دو در روستای دزلی از توابع مریوان بر اثر انفجار مین هر دو پا و یکی از آن‌ها دستش را هم جا گذاشت، برای رساندن نانی کە پختە بودند بە مرزبانان کار می‌کردند. «مریم» زن کولبر در ناحیە سیران بند از توابع بانە هم برای یک کارتون صابون و چای و دریافت شصت هزار تومان، چشم راست و پایش را از دست داد. نیمە تاریک وضعیت ضد انسانی انفجار مین اینجاست کە پس از قطع عضو و یا معلولیت دختران و زنان، قربانیان بە طور کلی منزوی می‌شوند، محرومیت اجتماعی در تمام ابعاد و عمق بر آن‌ها چیرە می‌شود و دارای کمترین میزان حمایت خانوادگی و اجتماعی هستند. در طول سال‌‏های پس از جنگ هیچ نوع حمایتی از مصدومان مین صورت نمی‌‏گیرد و این مشکل باعث بروز اختلالات بسیاری در زندگی این افراد می‌‏شود و آن‌ها نیازمند ارائه خدمات پزشکی، بهداشتی، مددکاری و روانشناسی مداوم هستند. دختران و زنان پس از قطع عضو ناشی از مین خانه‌‏نشین می‌شوند و در موارد بی‌شماری هم در صورت کە متأهل بودەاند، شوهرانشان آن‌ها را ترک کردەاست. یکی از مردان می‌گوید «همسرم روزانە بە دفع ادرار و مدفوع و همچنین تعویض پوشک نیاز دارد. من نمی‌توانستم این کارها را انجام دهم. کودک پنج سالە ام هم مادر می‌خواست. قسمت من این بود، خواست خدا بود. الآن کە ازدواج کردەام، او پیش خانوادەآش است این‌طوری برای او هم بهتر است.» مشکلات زنان و کودکان پس از انفجار مین بسیار مختلف و گاهی غیرقابل درمان است از پیامدهای پروتز گرفتە تا از دست دادن اعضای بدن و تغییرات هورمونی و شیمیایی پس از استفادهە از داروها. هنوز مین قربانی می‌گیرد و علاوە بر تمام پیامدهای جنگ کە هنوز پس از دهەها پابرجاست، تبعیض اجتماعی، جنسیتی، فرهنگی و اقتصادی علیە زنان تمام مشکلات را چندین برابر لاینحل ت، سخت‌تر و استوارتر می‌کند.

*ژانوس: دو گانه دیدن، از خدایان رم باستان با دو سر که تلحویحا معنای دو نوع و از دو زاویه دیدن را می رساند

This site is registered on wpml.org as a development site.