غزال مرادی
دیگری: خشونت خانگی به معنی رفتار خشونتآمیز و سلطهگرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. خشونت درون خانواده بازتاب الگوهای کلیتر رفتار خشن است. بسیاری از مردانی که زنان و کودکانشان را ازنظر فیزیکی مورد تعرض قرار میدهند، سابقه خشونت در زمینههای دیگر را نیز دارند. پذیرش فرهنگی شکلهایی از خشونت خانگی مانند تنبیه بدنی از عواملی است که میزان خشونت خانگی را افزایش میدهد. در سطح جهانی، یک زن از هر سه زن در سرتاسر جهان خشونت جسمی یا جنسی را از طریق شریک زندگی یا خشونت جنسی توسط متجاوز را در طول زندگی خود تجربه میکند که بیشتر آن، خشونت شریک زندگی او است. با شیوع بحران کرونا خشونت خانگی نیز در سراسر جهان شدت گرفت، به دلیل رسانه ای شدن قتل های ناموسی در سال جاری تمرکز بیشتری بر خشونت علیه زنان خواهیم کرد. از این مریم رستگار وکیل پایهیک دادگستری در خصوص خشونت خانگی به گفتگو نشستیم
بیشتر پروندههای شما در مورد خشونت خانگی مبتنی بر کدام شکل خشونت است؟ و آیا زنانی که تحت خشونت خانگی هستند می توانند طلاق بگیرند؟
خشونت انواع مختلفی دارد و بیشتر پروندهها فیزیکی و اقتصادی است. خشونت فیزیکی و جسمی باعث آسیب دیدگی در اثر ضرب و جرح است و خشونت اقتصادی مربوط به نفقه. برخی مردان، زنان را به لحاظ مالی تحتفشار قرار میدهند، مانند؛ مردانی که تلاشی در جهت تامین نیازهای غذایی زنان ندارند و یا اجاره بهای خانه را برای در تنگنا قرار دادن زن پرداخت نمیکنند.
خشونت روانی که شرافت و آبروی زن را خدشهدار میکند، نوع دیگری از خشونت خانگی است. در اکثر پروندهها مردانی که مراجعه میکنند زن خودشان را به لحاظ مسائل اخلاقی زیر سوال می برند یا جلوی اقوام به همسرشان تهمت میزنند. البته این دست پروندهها کمتر از پروندههای خشونت فیزیکی است.
بیشتر زنان در پروندههایی که من داشتم، وکالت در طلاق نداشتند که باید برای طلاق گرفتن عسر و حرج را اثبات کنند. زن باید مثلاً؛ ثابت کند که مرد ۶ ماه نفقه پرداخت نکرده است، یا توسط همسرش دچار ضربوجرح شده است و برای اثبات آن باید نامه پزشکی قانونی بگیرند، و در این صورت مرد محکومبه پرداخت دیه هم می شود. در بعضی پرونده ها زن توسط همسر از خانه بیرون شده است و نفقه دریافت نکرده است، وقتی زن به دلیل خشونت قصد طلاق یا اثبات خشونت را داشته باشد با فرایند زمانبری مواجه هستیم ؛ مثلا زنی که در اثر ضربوجرح پردهی گوش اش پاره یاسرش را شکسته شده است اول خشونت را اثبات کند چون ؛ معمولا این اتفاق در خانه رخ می دهد شاهدی برای اثبات جرم وجود ندارد و اثبات جرم سخت می شود. حتی پرونده ای داشتهام شوهر پیشانی زن را شکسته شده بود اما در دادگاه ادعا کرد همسرش در باشگاه ورزشی زمینخورده است.
باید اشاره کنم زنانی که تحت خشونت خانگی هستند و وکالت در طلاق ندارند فرایند سخت تری را تجربه می کنند. در چنین پرونده هایی بحث قسامه(قسم خوردن) پیش میآید. حتی در مواردی که زن توسط مرد بهوسیله آب جوش سوزانده یا در اثر ضرب و جرح پرده گوش او پاره شده است به راحتی نمی توانند طلاق بگیرند بلکه درنهایت بر اساس پرونده دیه می توانیم حق طلاق بگیریم.
آن دسته از زنانی که وکالت در طلاق دارند، نیاز به اثبات خشونت ندارند. معمولا یک یا دوماهه فرایند طلاق آنها تمام میشود.
راهکارهای قانونی تا چه اندازه به خارج شدن زنان از چرخه خشونت کمک می کنند؟
قانون ما در ۹۰ درصد پرونده ها هیچ کمکی به بیرون آوردن زنان از چرخه خشونت نمیکند، چون؛ در قانون اصلا خشونت خانگی تعریفنشده است. صرفا ضربو جرح از طرف مرد درنظر گرفته می شود که درنهایت به دیه و ارش ختم میشود. اما مسائل روانی خشونت مورد توجه نیست.
گاهی خشونت وجود دارد اما اصلا اجازه شکایت نیست مثل تجاوز در بستر زناشویی.
بهعنوان نمونه من پروندهای داشتم که زنی با مردی ازدواجکرده بود که ازدواج سوم مرد بود. زن اول و این زن هردو بهشدت مورد خشونت قرار داشتند. زن بهشدت کنترل میشد گوشی موبایلش را همسرش از او گرفته بود. در خانه تلویزیون نداشت و حبس میشد. هنگام زایمان در شرایط بدی قرار می گیرد و تصمیم می گیرد از این زندگی فرار کند و درنهایت بعد از فرار طرح شکایت کرد. مرد بهگونهای او را کتک میزد که آثار کبودی بر جا نماند و در صورت کبودی هم در خانه را قفل میکرد تا آثار ضربوجرح از بین برود. در این پرونده چون آثار مشهود ضرب وجرح وجود نداشت پرونده درنهایت بهجایی نرسید و حتی اعتیاد مرد آنقدر نبود که در دادگاه قابلارائه باشد و درنهایت علیرغم همهی این مشکلات زن به خاطر حضانت فرزندش به خانه برگشت. در قانون ما اثبات ضربوجرح بسیار سخت است؛ و حتی باوجود سو تغذیه شدید و انواع خشونتهای جنسی و روانی که این زن متحمل میشد حتی با اثبات عدم پرداخت نفقه توسط شوهر هم کار طلاق بهجایی نرسید. در نهایت زن مجبور شد به خانه برگردد. دردناک اینجاست که زن متوجه شد مرد قرار بوده بچهاش را ۶۰ میلیون تومان بفروشد. حتی وقتی به خاطر فروش بچه به کلانتری مراجعه کردیم با ما همکاری نکردند به دلیل اینکه پدر ولی قهری فرزند است. درنهایت با پیگیریهای زیاد توانستیم هنگامیکه پدر قرار بود بچه را مبادله کند سر قرار حاضر شویم و با مشقات فراوان با توجه به حکمی که قاضی برای حضانت فرزند شیرخوار به مادر داده بود فرزند را از خانواده پدری پس بگیریم. در حقیقت بیرون آوردن فرزند از منزل خانواده پدری با دخالت مادر و خانواده او روی داد و زن به دلیل آنکه در منزل خانواده همسرش را شکسته بود مورد اتهام قرار گرفت.
لایحه صیانت زنان و دختران درصورتی که تصویب شود چه اندازه در مقابله با خشونت خانگی مثبت ارزیابی میکنید و چه نواقصی دارد؟
در حال حاضر قضات حساستر از قبل شده اند و میتوانم بگویم پیشرفتهایی دیده می شود به خاطر اینکه چندین سال پیش خشونت امری شخصی یا خانوادگی تلقی میشد. اگر زنی مورد خشونت قرار میگرفت و با پلیس ۱۱۰ تماس میگرفت پلیس به محل حادثه مراجعه نمیکرد یا بسیار دیر در محل حاضر می شد. ولی از زمانی که بحث خشونت خانگی در فضای رسانه ای مورد توجه قرار گرفته است قضات بهتر عمل می کنند.
در خصوص اینکه چقدر این لایحه مؤثر است و چه نواقصی دارد باید بگویم چیزی که واقعاً مهم است جرم انگاری خشونت خانگی در این لایحه است؛ چون خشونت و هر رفتاری که باعث آسیب به جسم و روان و آزادیهای فردی و قانونی فرد می شود را جرم شناخته است. همچنین معاف کردن زنان از پرداخت هزینههای دادرسی یا گرفتن وکیل امر مثبت دیگری است، زیر، اکثر کسانی که تحت خشونت قرار میگیرند زنان خانهدار هستند و استقلال مالی ندارند که از عهده این هزینه ها برآیند.
یکی از پرونده هایی که داشتم زنی بود که مورد خشونت جنسی قرار داشت و شوهرش حتی با دختران مدرسهای هم رابطه برقرار میکرد و مدتی هم زن را در خانه حبس کرده بود. با کلانتری تماس گرفتیم مأموری که آمد نامهای به زن داد تا بتواند در خانه امن زندگی کند. قبلاً اعلامجرم خشونت اگر از ناحیه زن بود، خیلی پیگیری نمیشد اما وقتی موسسه مردمنهاد اعلامجرم کند بیشتر مورد توجه قرار می گرفت. در این پرونده حتی قاضی دادگاه حساسیت بیشتری بابت اینکه نوع تمکین جنسی چطور باید باشد نشان داد؛ درحالیکه پزشک زن در پزشکی قانونی علیرغم مشاهده آثار خشونت به زن گفته بود تمکین در هر شرایطی از وظائف زن است.
در لایحه صیانت از زنان، زنها میتوانند از کلانتری برای خانه امن نامه بگیرند و قانون جدید دستِ زن را بازتر از قبل گذاشته است. قانون زمانی مؤثر است که بتواندجلوی خشونت را بگیرد. وجود خانه امن یا دستور قاضی برای جدا زندگی کردن زن از مرد یک مصداق کاهش خشونت است که هماکنون خود یک خلأ قانونی است و نیاز به برطرف شدن دارد.