مریم رحمانی
دیگری: رسانهها یکی از ابزارهای قوی در دنیای معاصر هستند که میتوانند در بهبود وضعیت زنان در جوامع مختلف نقش ایفا کنند. سینما نیز یکی از این رسانههاست. در سالهای اخیر فیلمسازان ایرانی تلاش کردهاند فیلمهایی با موضوع زنان بسازند تا مشکلاتی که زنان در جامعه با آنها روبرو هستند، را بازنمایی کنند. برخی از این فیلمها مانند «فروشنده» فرهادی جایزهای مانند اسکار نیز گرفتهاند اما به نظر من، مخاطب زن این فیلم نتوانسته با قهرمان زن آن هم ذات پنداری کند و همین طور فیلم نتوانسته مردان را با شرایط سختی که یک زن در اثر خشونتی مانند تجاوز متحمل می شود، آشنا کنند. فیلم های هم هستند که درخور جایزه نشده اند یا بهتر است بگویم فیلم های قوی و خوش ساخت به لحاظ محتوی و شخصیت پردازی نبوده اند اما توانسته اندموضوعی مانند سخن گفتن از تجاوز و آزار جنسی را هدف بگیرند و تلاش کنند درزمینهٔ شکست سکوت قربانیان خشونت گام بردارند، مانند «هیس دخترها فریاد نمیکشند» ساخته درخشنده. در این مجال نگاهی کوتاه میاندازیم به چند فیلمی که طی دو سال اخیر اکران یا وارد شبکه سینمای خانگی شده اند و به نظر میرسد، زنان و مردان فیلمساز در آن هاسعی کرده اند به آگاهسازی جامعه در مورد اشکال متفاوت خشونت علیه زنان بپردازند.
«جاده قدیم»؛ تجاوز
فیلم «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت فیلمی است در مورد تجاوز. برخلاف «فروشنده» اصغر فرهادی که مسئله تجاوز را از دید یک مرد مطرح میکند در جاده قدیم ما با نگاهی زنانه به مسئله تجاوز مواجه میشویم. جاده قدیم تأثیر تجاوز را بر زن قربانی به تصویر میکشد ازاینرو نسبت به فروشنده از نظر من مزیت دارد. این فیلم میتواند به متجاوزان نشان دهد که خشونتی که در حق یک زن مرتکب میشوند، چه اندازه دردناک و سهمگین است و برخلاف افسانه های مردسالاری زنان از تجاوز لذت نمی برند در فروشنده دو مرد در برابر هم قرار میگیرند و گویا اتفاقی برای زن که اصل ان ماجرا بوده،روی نداده است. انگار دعوا، دعوای دو مرد است. فروشنده فیلمی است مردسالار مانند باقی فیلمهای فرهادی (جدایی نادر از سیمین، درباره الی یا گذشته )که مجالی برای پرداختن به ان در این مطلب نداریم. جاده قدیم منیژه حکمت اگرچه دارای ضعفهایی در حوزهشخصیتپردازی است و شخصیتها در حد تیپ باقیماندهاند اما مخاطبان زن بیشتر با آن همراه می شوند و زن قربانی را درک می کنند. . رفتارهای مینو برای مخاطب زن که ترس از تجاوز از کودکی درونش نهادینهشده، قابلدرک و فهم است. در خود فرورفتن، وسواس، حمام گرفتن، جنینی خوابیدن ،پس زدن مردان(حتی همسر)، کمحرف شدن و مهمتر از همه انکار اتفاقی که رخداده است، قابلیت هم ذات پنداری برای مخاطب زن را دارد هرچند که فیلم ساز می توانست این مسائل را ظریف تر به تصویر بکشدو فیلم بهتری بسازد
در هردو فیلم شوهران قربانی مردان روشنفکری بازنمایی میشوند که با قربانی تجاوز، بسان موجودی خطاکار برخورد نمیکنند. این مسئله نقطه قوت هردوست، هرچند که مردان زیادی در جامعه ما چنین نگاهی به همسری که مورد تجاوز قرارگرفته، ندارند اما این شیوه بازنمایی میتواند در فرهنگسازی مقصر ندیدن قربانی خشونت جنسی مؤثر باشد. برخلاف فیلم فروشنده که داستان تجاوز بین زن و شوهر باقی میماند در جاده قدیم، خانواده همسر مینو از ماجرای تجاوز باخبر میشوند و تنش زیادی به او و همسرش وارد میکنند. فیلم تلاش دارد مسائلی که قربانی تجاوز با آن روبرو است را به تصویر بکشد و فشاری را که او و خانوادهاش، با ان مواجه میشوند را آشکارا نشان دهد.
برخلاف نقدهای زیادی که به پایگاه اقتصادی و اجتماعی« مینو» میشود به نظرم حکمت با این فیلم نشان میدهد زنان از هر طبقهای که باشند در اثر تجاوز شکننده میشوند و نیاز به کمک گرفتن و مراجعه به مشاور دارند. انتخاب مینو بهعنوان زنی از طبقه بالا این واقعیت را پیش چشم ما مینشاند که زنان طبقات فرودستتر تا چه حد در برابر تجاوز آسیبپذیرترند
مینو رئیس بانک است، زنی مستقل که نقطه اتکا خانوادهاش است. در برابر تهدیدهای مشتری که قصد دارد بدون پرداخت ضمانت کافی وام دریافت کند ، میایستد، تنها اوست که چموخم پدرشوهر سنتیاش را میداند. اوست که فرزند برادری که به نظر میرسد اوایل انقلاب کشتهشده را دختر خود جا میزند و نمیگذارد دختر چیزی بفهمد. اوست که بحرانهای خانوادگی را مدیریت میکند اما بهتنهایی از پس تجاوز برنمیآید. مینو البته در مواجه با حقیقتی مثل سقطجنین فرزند پسرخواندهاش به زندگی برمیگردد و در انتهای فیلم او در جلسه مشاوره است و اعتراف میکند ۲۸ روز قبل مورد تجاوز قرارگرفته.
فیلم نواقص زیادی دارد، برگشتن زن به زندگی عادی تنها بعد از ۲۸ روز غیرقابلباور است. یک ربع پایانی، فیلم دور تندی میگیرد و اتفاقات زیادی رخ میدهد که باورپذیری آن را کمرنگ میکند. اما جاده قدیم موفق میشود بخشی از رویاروی سختی که یک زن قربانی تجاوز پیش روی خود دارد را نشان دهد.
«مغزهای کوچک زنگزده»؛قتل ناموسی
«مغزهای کوچک زنگزده» فیلمی است بهغایت دردناک که زندگی حاشیهنشینان را به تصویر میکشد. در فیلم برادر نوجوان، خواهر جوانش را به قتل میرساند. هیچکدام از برادرها از خواهر نمیپرسند چه کسی از موهای رنگشده او فیلم گرفته است یا چه اتفاقی برای او رخداده که سزاوار کشته شدناست. التماسهای خواهر برای شنیدن داستانش اهمیتی ندارد. هرچند دختر بهطور معجزهآسایی زنده میماند اما ترس از برگشت برادر نوجوان او را فراری میدهد. آنچه در این فیلم قابلتوجه است حمایت پدر از دختر، تلاش برای نجات دادن او و التماس برای زنده گذاشتن اوست. مادر اما خودش را در سکانسی که برادر در کمین دختر هستند به خوابزده است. همدست پسرانش شده است. درنهایت دختر را برادرخواندهاش که در ابتدا سبب تحریک برادران دیگر برای کشتن او شده بود، نجات میدهد. فیلم این حقیقت را در برابر چشمان مردان بیننده قرار میدهد که چقدر احمقانه ممکن است دست به قتل بزنند. غیرت چقدر میتواند هم برای زنان و هم برای مردان آسیبزننده باشد. هرچند که برادرخوانده وقتی میفهمد خواهرش زنده است به او میگوید همخون من نیستی که تو را بکشم اما اینکه او خواهر را همراه مردی میکند که همدیگر را دوست دارند و همچنین بچه دیگری را نیز نجات میدهد نشان از آن دارد که او خشونت گر نیست و حتی اگر برادر واقعی زن بود بازهم او را نمیکشت. بهجز «خانه پدری کیانوش» عیاری که در مورد قتل ناموسی است،سینمای ایران از این موضوع خطیر غفلت کرده. اما مغزهای کوچک زنگزده فتح البابی میتواند باشد برای به تصویر کشیدن خشونتهای ناموسی علیه زنان.
«ملی و راههای نرفته اش»؛خشونت خانگی
تهمینه میلانی را بسیاری فیلمسازی فمینیست میدانند و بسیاری نه. مهم نیست که او فمینیست باشد یا نباشد گاهی فیلمهای خوبی میسازد و گاه فیلمهایی که به دل نمینشیند. «ملی و راههای نرفته اش» با همه ضعفهایی که داشت توانست نشان دهد چگونه کنترلگری مردن می توانند به خواهران آنان را از خانه پدری فراری دهد یا زمینه ساز ازدواجی شتابزده کند که حکایت همان از چاله به چاه افتادن است.. در ملی و راههای نرفته اش میلانی بهخوبی توانسته این مسئله را نشان دهد. دختری ساده که برای فرار از محدودیت با مردی کنترلگر تر و خشنتر از برادرانش ازدواج میکند و به لحاظ روانشناختی نیز او مرد را انتخابی کرده که شبیه برادرانش است. برادری که کنترل میکند گرچه به کتک خوردن خواهرش از سوی همسرش اعتراض دارد اما طلاق گرفتن او را رسوایی میداند و دستآخر خواهر را به کام مرگ میفرستد. اگر بسیاری از اتفاقهای فیلم حذفشده بود که بهجای متأثر کردن مخاطب باعث خنده او می شد فیلم میتوانست تأثیر بیشتری بر زنان و مردان بگذارد. هرچند مداخله همسایهها در خشونت خانگی بهمنظور پایان دادن آن امری بسیار میمون در سینمای ماست اما سرانجام همسایه برای اسبابکشی از محله نیز میتواند بسیاری از همسایگان را از گزارش دهی علیه خشونت خانگی بازدارد. در کل این فیلم،فیلم خوش ساختی نیست و با اغراق زیادی که چاشنی همیشگی فیلمهای میلانی است فیلم ملی و راههای نرفته اش گرچه قصد دارد درباره خشونت خانگی، بازتولید پدر خشن در پسر خشن و چرخه خشونت بگوید اما پرداخت بد و دگرگونه نشان دادن واقعیت -مثل رسیدگی پلیس ۱۱۰ به خشونت خانگی امری که در واقعیت محلی از اعراب ندارد یا وجود خانه امن و حضورمددکار مرد در این خانه که زن خشونت دیده با او صحبت میکند که همیشه مددکار خانه امن باید زن باشد تاز ن خشونت دیده با راحتی بتواند با او حرف بزند- قادر نیست رسالت خود را به انجام رساند. بهر حال هر فیلمسازی نمیتواند فیلم خوبی در مورد خشونت علیه زنان بسازد و مخاطب را با خود همراه کند. از این موضوع گذشته همینکه زنان و مردان فیلمساز سراغ سوژههایی با موضوع خشونت علیه زنان رفتهاند امری مثبت است که با تمرین و ممارست میتوان امیدوار بود در آینده فیلمهای بهتری در این زمینه ساخته شود.
«آبنباتچوبی»؛ زنای محارم
«آبنباتچوبی» ژانری اجتماعی دارد با موضوع غیرت، خیانت، رابطه خارج از ازدواج و نظر داشتن پدر خانواده به دختر. فیلم را میشود با اغماض متوسط نامید،اما آنچه سبب شد به این فیلم در این مطلب اشاره شود زیر سؤال رفتن غیرت از سوی مرتکب آن در این فیلم است. همراهی مادر با دختری که معتقد است:«حتماً به خاطر قهر کردن و فرار از خانه کار اشتباهی کرده، اما خدا بخشنده است بنده خدا چرا نباید ببخشد.»
برادری که فهمیده غیرت بازی درآوردن سبب دوری خواهرش شده و درنهایت مرگ او را رقمزده است. مادری که مقابل پسرش که میخواهد مرد خانواده باشد و بر رفت و آمد خواهرش نظارت داشته باشد، میایستد . از دیگر سو ما مادری را میبینیم که دخترش از نگاه بد پدرخوانده گفته- «انگار با هر نگاه داره سونوگرافیم می کنه»- اما او به دلیل حفظ آبرو، دخترش را وادار به سکوت کرده که در نهایت سبب فرار کردن دختر از خانه شده و مادر حالا از رفتار خود پیشمان است. او حالا میداند که نباید سکوت میکرد و به مادران یاد میدهد که در برابر آزار جنسی محارم یا غیر آن تبایدسکوت کنند . این فیلم تلاشی است برای نشان دادن عواقب وخیم غیرت یا سکوت در برابر تابوها. بنابراین میشود فیلم را در دسته فیلمهایی قرار دارد که میکوشد باورهای غلطی را که سبب خشونت علیه زنان میشود، به تصویر بکشد و سعی کند آنان را زیر سؤال ببرد.
سینما یکی از حوزه هایی که می تواند در مورد خشونت علیه زنان بگوید و به کاهش آن کمک کند و جا دارد فیلم سازان ایرانی که دغدغه های اجتماعی دارند تلاش کنند فیلم های بهتر و بیشتری در این زمینه بسازند.