مریم رحمانی
دیگری: فاطمه کریمی؛ دانشجوی دکترای جامعه شناسی مدرسه علوم اجتماعی پاریس و پژوهشگر مسائل زنان کورد و مدیر شبکه حقوق بشر کردستان است که تاکنون از وی دو کتاب (تراژدی تن) و (چندهمسری) منتشر شده. با او در مورد شیوه بازنمایی قتلهای ناموسی، تأثیر مستندسازی زن کشی (قتلهای ناموسی) در کاهش این قتلها گفتگو کردیم. به گفته او نکته مهمی که در بسیاری از گزارشها در مورد زن کشی مغفول مانده است اتنیکی (ملیتی) کردن و نسبت دادن این قتلها به گروهی خاص در ایران است که سبب درونی سازی این عقیده باطل میشود که این قتلها ویژه مناطق خاصی از ایران هستند. حال آنکه وقتی صفحات حوادث روزنامهها و اخبار سایتهای مختلف را بررسی میکنیم، متوجه میشویم این قتلها به اتنیک یا ملیت خاصی اختصاص ندارد. در ادامه این گفتگو را میتوانید بخوانید:
قتل رومینا ۱۳ ساله احساسات همه ایرانیان را جریحه دار کرده است، و واکنشهای زیادی را در پی داشته اصولاً انعکاس اخبار مربوط به قتلهای ناموسی به گونهای است که انگار این نوع از زن کشی ها تنها در نواحی خاصی از ایران وجود دارد، درحالی که ما این بار با قتلی در شمال ایران مواجه شدیم، این مساله از کجا ناشی میشود و چه عواقبی دارد؟
پدیده زن کشی به بهانه حفظ شرف و آبروی خانواده یا «قتل ناموسی»، پدیده ایی است جهانی و در مناطق مختلف روی داده و میدهد. وقوع این پدیده به مرزهای ملی و منطقه ایی محدود نمیشود، به طوری که آمارهای جهانی حاکی از آن است که سالانه حداقل ۵۰۰۰ زن به نام ناموس در دنیا کشته میشوند. علیرغم این واقعیت اما شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر هر جامعه ایی در شدت و میزان وقوع زن کشی نقش مهمی دارد. بدون شک ما نیز در ایران با پدیده زن کشی مواجه ایم. قتل رومینای نوجوان در شمال ایران گواهی بر این واقعیت است که دختران و زنان هر لحظه به بهانه ناموس و حفظ آبرو میتوانند از سوی نزدیکترین افراد خانواده مورد تهدید قرارگیرند و در شدیدترین نوع آن، حق زندگی از آنها سلب شود. در واقع خانه و خانواده که در مفهوم ذهنی و کارکرد مادی آن قراراست مکانی امن برای اعضای آن باشد، می تواند به مکانی برای اعمال خشونت علیه زن تبدیل شود.
در بازنمایی پدیده زن کشی در ایران ما با گرایشی مواجه ایم که تمایل دارد زنکشی را اتنیکی کند. بدین معنا که علیرغم تنوع و تکثر ملی، اتنیکی، زبانی و مذهبی جامعه ایران، زن کشی اغلب به برخی از گروههای ملی و اتنیکی خاص (غالبا کردها و عربها) نسبت داده میشود. بدون شک نمیتوان وقوع پدیده زن کشی را در میان این گروهها انکار کرد، اما این تمام واقعیت نیست. روایتهای کلی از این دست نه تنها وقوع زن کشی را در دیگر مناطق ایران پنهان میکند بلکه با رویکردی ذاتگرایانه زن کشی را به کردها و عربها محدود میکند. همانطور که سید محمود علیزاده طباطبایی، عضو کانون وکلای دادگستری مرکز در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار داشته : «صدها مورد مشابه پرونده رومینا در کشور داریم که رسانهای نمیشود.»
اتنیکی کردن پدیده زن کشی دو پیامد عمده را درپی دارد. نخست اینکه، برجسته کردن بیشتر زن کشی به بهانه حفظ ناموس در میان این گروهها به خلق ذهنیتی در میان آنها منجر میشود که زن کشی را همچون ویژگی ذاتی در خود درونی کنند. برای توجیه چنین روایت هایی عموما به عامل فرهنگ اشاره میشود و این پدیده را همچون امری تغییرناپذیر و ذاتی این گروها فرض میکنند. متاسفانه حتی در میان برخی فعالان حقوق زن و مدنی مشاهده میشود که علاوه بر نادیده گرفتن و یا انکار شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر مناطق کردنشین وعرب نشین ایران در وقوع زنکشی، این پدیده به فرهنگ آنها همچون امری ذاتی تقلیل مییابد. اتخاذ چنین رویکردهای فرهنگمحورانهای ضمن انکار و نادیدهگرفتن بستر اقتصادی و اجتماعی زمینه ساز زن کشی در میان کوردها و عرب ها، موجب میشود که نه تنها زنکشی را همچون خصلتی عمومی در میان خود درونی کنند، بلکه همچنین به این گزاره این فرهنگ ماست و راه برون رفتی وجود ندارد، باور کنند و با توسل به آن زنکشی خود را توجیه کنند.
دومین پیامد عمده اتنیکی کردن زن کشی، سلب مسئولیت از حاکمیت در نسبت با نقش و جایگاه آن در کاهش و مبارزه با پدیده زن کشی است. حاکمیتی که از همان فردای استقرارش، خود یکی از مهمترین عوامل تشدید زن کشی و اعمال خشونت روزمره علیه زنان ایران است. در شرایطی که حکومت فعلی با استفاده از هر نوع اهرمی به شکل آگاهانه و قانونی عوامل سرکوب زنان را گسترش داده ،میتواند به آسانی با کاربست گزاره هایی از این دست که زن کشی خصیصه این و آن گروه اتنیکی و یا منطقه ایی خاص است و کاری از دست نهادهای دولتی نمی آید با نادیده گرفتن عاملیتش از خود سلب مسئولیت کند. اساسا تولید و کاربست چنین گزاره های توجیه گرانه ایی برای سیستمی که عامل اصلی وضعیت بحرانی زنان در ایران است، فرصت و امکان بیشتری برای تداوم سرکوب زنان را به دولت اعطا میکند. در واقع با اتنیکی کردن پدیده زنکشی، نه تنها سرکوب گسترده زنان که مرزهای اتنیکی، طبقاتی، مذهبی، منطقهای را در مینوردد، نادیده گرفته میشود بلکه از نقش ساختارهای متقاطعی (محرومیت اقتصادی، سیاسی،اجتماعی، قوانین زن ستیز و …) که زمینه های زن کشی را پدید می آورند نیز چشم پوشی میشود.
به نظر شما چه عواملی باعث اتنیکی کردن پدیده زن کشی در ایران شده است؟
بازنمایی بیشتر پدیده زن کشی (به ویژه در کردستان ) در رسانهها و نیز فضای مجازی یکی از عواملی است که به اتنیکی کردن زن کشی منجرشده است. خصوصا در سالهای اخیر، هر چند وقت یک بار انتشار اخبار زن کشی، خودکشی و خودسوزی زنان کورد فضای رسانهایی و شبکه های اجتماعی را به خود مشغول می کند. روند رسانهای کردن مسائل و مشکلات زنان و در بارزترین وجه آن یعنی خشونت تا چندی قبل تابو بود و کمتر کسی سراغ چنین پدیده هایی میرفت. تابوبودن این مساله در کردستان خود به جایگاه کوردها در ایران به عنوان اقلیتی ملی (مانند عربها، تورکها و ..) برمی گردد که به شکل تاریخی و سیستماتیک از سوی حکومت های مختلف در ایران مورد تبعیضهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار گرفته اند. بدین معنا که طرح مشکلات زنان و صحبت از سیستم پدرسالارانه حاکم بر جامعه ممکن است تبعیض اعمال شده از سوی حاکمیت و جایگاه فرودست شان را توجیه کند. چنین رویکردی تا چندی قبل منجر به سکوت و یا به حاشیه راندن مسائل مربوط به زنان کورد میشد. فعالان سیاسی و مدنی و حتی احزاب مختلف کورد کم و بیش خود را از چنین بحث هایی دور نگه میداشتند. برای مثال، تا پیش از این که بحث ناقص سازی جنسی زنان در رسانه ها خصوصاً از سوی خود فعالان زن مطرح شود، انتقادات زیادی متوجه این فعالان بود با این توجیه که طرح چنین بحث هایی به تقویت و ترویج کلیشه های فرهنگ خشونت گرای کوردها بیش از پیش دامن می زند.
هرچند این نگرانی ها چندان هم نامعقول نبودند، اما حتی فعالان مدنی و افراد اکادمیسین نیز برخورد مناسبی با فعالان حقوق زن نداشتند و با استدلال هایی همچون؛ تخریب وجهه کوردها در نگاه دیگری و یا اولویت نداشتن چنین مسائلی بر مساله ملی، فعالان زن را به صراحت مورد انتقاد قرارمیدادند. کشته شدن زنان کورد اغلب زمانی اولویت رسانه های مختلف کوردی قرار میگرفت که به نوعی وابستگی های فرد زن کش به نهادهای دولتی و یا امنیتی ثابت میشد. یا در بازنمایی رسانهای خودسوزی زنان کورد، عامل فقر و نداری به عواملی چون اختلافات خانوادگی ارجحیت داده میشد. هر چند چنین عواملی در اغلب موارد ممکن است همدیگر را تشدید کنند. در واقع، مادامی که عامل بیرونی خشونت علیه زنان کورد یعنی دولت و شرایط اقتصادی میتوانست نقش برجسته تری داشته باشد شانس بیشتری برای رسانه ای شدن پیدا می کرد. در حالی که تمایل بر آن بود که خشونت و تبعیض های مبتنی بر سیستم پدرسالاری مسکوت بماند. با وجود همه این موانع، امروز دیگر چنین نگرش هایی کمرنگ شدهاست و اخبار مربوط به انواع خشونت علیه زنان از مرزهای خانوادگی عبورمیکند و بیش از بیش رسانه ایی میشود. رسانه های داخلی کوردی وابسته به دولت اغلب از انعکاس اخبار مربوط به اعمال خشونت علیه زنان کورد مانند دیگر زنان در ایران خودداری میکنند. اما بسیارند رسانه های مستقل، رسانه های وابسته به احزاب و گروههای سیاسی، رسانه های حقوق بشری، و یا افراد مستقل که از طریق شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر و… فعالیت میکنند، که حساسیت بیشتری نسبت به وضعیت زنان و مسائل آنها پیدا کرده و اخبار مربوط به آن ها را پوشش میدهند. اگرچه تمرکز بر اشکال آشکار خشونت مانند زن کشی (که در بعضی موارد در قالب خودکشی منعکس میشوند) است و دیگر اشکال خشونت (خشونت خانگی، کلامی و …) اصلا منتشر نمیشوند، با این حال تلاش بر این است که در رسانه های مختلف کوردی اشکال آشکار خشونت بر علیه زنان چون خودکشی و خودسوزی« ناقص سازی آلت تناسلی زنان» و زن کشی به بهانه ناموس بازنمایی شوند.
باید خاطرنشان کرد که مسائلی مانند نبود راهکارهای قانونی، فقدان حمایت های ساختاری از زنان و قوانین زن ستیز، خشونت اعمال شده بر زنان کورد را به واسطه تجربه همزمان تبعیض جنسیتی و ملیتی، دوچندان میکند. حتی بسیاری از زنان کورد شانس چندانی برای تغییر و بهبود وضعیت شان ندارند و سرنوشت تراژیکی در انتظار آنهاست. با این حال انعکاس وضعیت و انتشار اخبار مربوط به آنها راهی است برای حساسکردن و آگاه کردن جامعه نسبت به رنج و ستمی که بر این زنان میرود. اکنون حتی محافظه کارترین فعالان سیاسی و مدنی کورد هم در سایتها و کانالهای خبری خود زن کشیها و خودکشی زنان را پوشش میدهند حتی اگر چندان هم تمایلی به این امر نداشته باشند.
با این حال جنبه مثبت بازنمایی بیشتر رسانه ایی خشونتهای اعمال شده بر زنان کورد، که نتیجه به رسمیت شناخته شدن خشونت علیه زنان است به تقویت این ذهنیت در بین اغلب غیرکوردها و حتی برخی از خود کوردها دامن زده که خشونت خصلت فرهنگی کوردهاست و نسبت به زنان خشنتر برخورد میکنند. بررسی اجمالی فضای مجازی وجود چنین رویکرد سطحینگرانه ای در مورد کوردها را به صراحت نشان میدهد. سوالی که باید پرسیده شود این است که عدم بازنمایی وضعیت زنان در میان دیگر گروه های ملی، اتنیکی و…در ایران به این معناست که زنان دیگر در ایران هیچ یک از انواع خشونت را تجربه نمیکنند؟
چه در درون جامعه کردستان و چه بیرون از آن هستند کسانی که با ارائه ی تحلیل های سطحی وقوع خشونت سیستماتیک علیه زنان کورد (به واسطه کورد بودن و زن بودن) را به عامل فرهنگ تقلیل میدهند. از نگاه این دو گروه همه عوامل زمینه ساز خشونت علیه زنان به سیستم پدرسالاری حاکم بر جامعه کردستان مربوط است. تبعیض سیستماتیکی که بعد از ظهور دولت-ملت مدرن در ایران در اوایل قرن بیستم با شعار یک ملت یک دولت، که بسیاری از اقلیتهای ملی و اتنیکی در ایران از جمله کوردها را به حاشیه راند و انها را از بسیاری منافع و مواهب دولت-ملت سازی مدرن (که عمدتاً در دسترس مناطق مرکزی فارس نشین قرارگرفته) محروم ساخت و این خود زمینه را برای تشدید و تقویت سیستم پدرسالاری در میان ملیت ها و اتنیک های در حاشیه دولت تقویت نموده، نادیده گرفته میشود. این غفلت امکان دیده شدن رابطه سلطه میان مرکز-حاشیه را از بین میبرد و تنها فرهنگ مردسالار جامعه کوردی را هدف حمله قرار میدهد. درحالیکه فرهنگ امری ثابت و همیشگی نیست و طی زمان و به فراخور شرایط سیاسی و اقتصادی متحول میشود. وضعیت و جایگاه زنان در جامعه کردستان دستخوش تغییرات فراوانی شده، به عنوان مثال میتوان به تغییرات زیادی مانند افزایش سن ازدواج در شهرها، حضور بیش از ۶۰ درصد زنان کورد در مقاطع عالی تحصیلی، افزایش آمار طلاق، حضور پررنگ و فعال زنان در فضای مجازی، تقبیح چندهمسری و کاهش شدید ختنه زنان در بخشهای مختلف کردستان اشاره کرد. علیرغم وقوع این تغییرات که نشان از تفاوت چشمگیر سبک زندگی نسل جدید زنان کورد با مادرانشان دارد، اما بازنماییهای مختلف از وضعیت آنان در جهتی است که که همواره چهره قربانی را از زن کورد بازتولید میکند. باید پرسید چطور با چنین تحلیل های کلیشه ایی و تعمیم گرایانه میتوان تحولات جامعه کردستان و به تبع آن وضعیت زنان را بررسی کرد؟
زمانی که کوردها با قتل ناموسی و ناقص سازی جنسی زنان معرفی می شوند، این یعنی اتنیکی کردن خشونت علیه زنان. با ارائه کلی گویی هایی چون؛ «در فرهنگ کوردها زن جز مایملک مردان است و هر نوع تخطی زنان از آداب و سنتها به زن کشی منجر می شود»، در مورد کوردها دست به تعمیم زده میشود. با این حال، واقعیت بسیار فراتر از چنین رویکردهای کلی گرایانه است. نه تنها جامعه کردستان بلکه هیچ جامعه دیگری کلیتی یک دست و همسان نیست و بنابراین برخورد همه کوردها با مسائل زنان نیز یکسان نیست. چه بسیار خانواده هایی که در برخورد با مسایل مختلف زنان عضو خود به شیوه هایی غیر از اعمال خشونت متوسل شده و زنان و دختران شان را لزوما به قتل نرسانده اند. این شکل از بازنمایی که در آن همواره تصویری سنتی، ابتدایی و زن ستیز از اقلیت ها ارائه میشود را پیشتر در بازنمایی های غالب در رویکردهای شرق شناسانه دیده اییم که همواره تصویری یک دست و تغییرناپذیر و عقب مانده از شرق را بازتولید میکند. همانطور که به رویکردهای شرق شناسانه انتقاد میشود اتنیکی کردن مسایل خاص زنان به یک گروه و منطقه خاص نیز مورد نقد و به شدت تقلیل گرایانه است. آگاهی به این مساله مهم است که بازنمایی مسائل مربوط به زنان ابزاری برای عقده گشایی علیه اتنیک ها و ملیت های دیگر (گروه هایی که خود پیشاپیش تحت تبعیض سیستماتیک اند) نشود؛ زیرا تاکید بر این که پدرسالاری ویژگی گروه خاصی است، موجب میشود «دیگری» خود را از داشتن انگاره های ضدزن به صرف این که متعلق به گروه غیرخودی است، تبرئه کند.
خشونت علیه زنان در همه جهان وجود دارد در کشوری مثل فرانسه نسبت به زن کشی چه موضعی اتخاذ میشود؟
در فرانسه سال گذشته ۱۵۰ زن توسط همسران یا پارتنرهای سابق خود کشته شدهاند. برخلاف باور عمومی که این زن کشیها را اغلب به مهاجران خصوصاً مسلمان منتسب میکردند، اما مشخصات زنان کشته شده، نشان میدهد که زنان با خواستگاه های طبقاتی مختلف میتوانند قربانی خشونت شوند. با این حال کسی نمیگوید که فرانسویها ملتی زن کش هستند. برای فمنیستهای فرانسوی،اولین و آخرین متهم پدیده زنکشی، دولت، قوه قضاییه و نیروی پلیس هستند و قبل از مرد زن ، گروه و طبقه خاص وی،انگشت اتهام به سمت این سه عامل مذکور نشانه گرفته میشود. با این حال در ایران که بسیاری از فعالان از حاکمیت و نهادهای دولتی برای بهبود وضعیت زنان ناامیدند و بحث در این باره تکراری و بینتیجه است اما عوامل دیگری از جمله فرهنگ و گروه اتنیکی افراد زن کش برجستگی خاصی پیدا میکنند. بدون در نظرگرفتن بستر تاریخی و شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجود، با اتنیکی کردن خشونت علیه زنان آن را به امری فرهنگی تقلیل میدهند. این تحلیل ها نقش قوانین زن ستیز، نابرابری، فقر، بیکاری، تورم و مسائلی از این دست که زمینه ساز خشونت هستند را کمتر برجسته میسازد. جنبه های مثبت این گروه ها از جمله بازنمایی خشونت علیه زنان در رسانه های مختلف و برپایی اعتراضهای مختلف در جهت کاهش خشونت علیه زنان اغلب نادیده گرفتهمی شود. درست است که فرهنگ دچار تغییر و تحول میشود، اما زمانی که قوانین ماهیت زن ستیز دارند، دستگاه قضایی و انتظامی حساسیت لازم را به این مسائل ندارد، زنان بیشتر خشونت را تجربه میکنند و کشته میشوند. در ماجرای قتل رومینا عدم حساسیت نیروی انتظامی خود یکی از عوامل اصلی زمینه ساز این فاجعه بود.
لطفا در مورد شیوه مستندسازی این قتلها توضیح دهید. اساسا مستندسازی بر افزایش حساسیت مردم به پدیده زنکشی چقدر تاثیرگذار است؟
یکی از عواملی که باعث شد قتل رومینا یا برخی زنان کورد بیش از دیگر زن کشیها مهم جلوه کند، جلوگیری از گم شدن آنها در میان آمار و ارقام بود. اگرچه هر نوع کشتنی میتواند ایجاد حساسیت کند اما زمانی که تصویری واضح تری از قربانی ارائه میشود، زمانی که چهره، نام، دلایل و جزییات زن کشی مطرح میشود و با خانواده قربانی صحبت میشود، حادثه از سطحی خانوادگی به سطحی اجتماعی ارتقا پیدا میکند و واکنش مردم در فضاهای مختلف مانند شبکههای اجتماعی را در پی دارد، حتی دولتی را که خود نقش اصلی را در بحرانی کردن وضعیت زنان دارد را وادار به واکنش میکند. شاید در کوتاه مدت این اقدامات تاثیر چندانی بر رویکرد ضدزن حاکمیت نداشته باشد و یا در بهترین حالت تنها با مجازات شدید فرد مجرم واکنش نشان دهد اما انتشار خبر در سطح وسیع رسانه های دولتی و غیردولتی یعنی فشار اجتماعی در جهت درستی عمل کرده است.
در سال های اخیر همانطور که گفته شد تلاش زیادی میشود خبرهای مرتبط با خشونت علیه زنان کورد بیشتر منتشرشود. سعی می کنیم اطلاعات مرتبط با این زنان در حد امکان جمع آوری و مستند شود، در رابطه با هر حادثه ایی ناشی از خشونت علیه زنان، سعی بر این است که از منابع و افراد نزدیک به خانواده قربانی اطلاعات موثق کسب و در رسانه ها و سایتهای خبری مختلف منتشرشود. به محض آشکارشدن هر نوع خشونت آشکاری بر زنان در هر شهر و منطقه ای تلاش میشود اطلاعات دقیقتری از افراد یا خصوصاً زنانی از آن مناطق کسب شود و صحت و سقم خبر مورد بررسی قراربگیرد. برای مثال، وقتی خبر خودکشی یک زن منتشرمیشود ،تلاش می شود از راههای مختلف مانند پیدا کردن اقوام و آشنایان زن و یا مراجعه به منابع محلی دلیل مرگ زن مذکور کشف و مستند شود. امروزه تقریبا همه شهرها یک کانال تلگرامی مربوط به آگهیهای ترحیم دارند که امکان دنبال کردن مرگهای مشکوک زنان را تسهیل کرده اند. از طرفی در شهرهای کوچک مردم همدیگر را بهتر میشناسند و این امکان وجود دارد که با پزشکی قانونی از طریق مردم ارتباط گرفت و صحت خودکشی یا زن کشی را روشن کرد. گاها برخی فعالان زن به طور مستقل اقدام به آرشیو خبرهای مربوط به زنان میکنند و سالانه امارهای مربوط به آنها را منتشرمیکنند. علیرغم این تلاشها، همه موارد خشونت علیه زنان (خشونتهای آشکاری چون خودکشی و زن کشی) گزارش نمیشود. گاهی کسب اطلاع دقیق از علت حادثه دشوار است و یا برای مثال، «زن کشی» خودکشی اعلام می آوریشود. جمع اطلاعات از وضعیت زنان آسان نیست اما باید تلاش کرد تا مانند نمونه رومینا علاوه بر پخش عکس و تصاویر و فیلم، جزییاتی در مورد زندگی قربانی منتشرشود. این که قتل ناموسی به درستی رسانه ای شود، خیلی مهم است. این را به تجربه دریافتیم که مردم با شناخت بیشتر افراد، حساستر میشوند نه صرفاً با یک خبر و یک سری عدد و رقم. حساسکردن مردم نسبت به خشونتهای آشکار علیه زنان میتواند راهی باشد در جهت کاهش فشارهای اجتماعی بر خانوادهها در جهت کنترل رفتارهای روزمره فرزندان خود. فشارهایی که بسیاری از خانواده ها را وا می دارد برخلاف خواسته درونی خود دست به قتل فرزندان خود بزنند.
و کلام آخر
مادامی که حاکمیت در ایران اراده واقعی در جهت کاهش خشونت علیه زنان ندارد متاسفانه خشونت و سرکوب زنان جزیی لاینفک از زندگی بسیاری از آنهاست. اگرچه همه زنان ایرانی از تبعات خشونت سیستماتیک در ایران که شکل بارز آن در قوانین مربوط به خانواده نهفته است رنج میبرند اما میزان این رنج برای همه یکسان نیست. تفاوتهای طبقاتی، اتنیکی، مذهبی و جغرافیایی بر شدت خشونت تحمیل شده بر آنها تاثیرگذار است. اما خشونت امری همگانی و جهانشمول است و محدود به گروه یا طبقه خاصی نیست. خشونت دارای تاریخ ریشه داری است و صرف تغییرات ناگهانی و کوتاه مدت خللی در تداوم ان ایجاد نمیکند. بر همه روشن است که سیاستهای ضد زن حاکمیت فعلی چه پیامدهای فاجعه باری برای زنان ایرانی درپی داشته، اما تا زمانی که اراده جدی برای به چالش کشیدن و تغییر بنیادین روابط اجتماعی جنسیت در جامعه وجود نداشته باشد، تغییر حکومت و جایگزینی آن با هر نوع حکومت دیگری ولو سکولار و دموکراتیک لزوماً وضعیت زنان را بهبود نمیبخشد. نمونه های بسیاری در میان فعالان سیاسی و مدنی و حقوق بشری وجود دارد که نشان میدهد صرف فعال و مخالف بودن و یا باورمندی صرف به اندیشه های دموکراتیک به منزله فمنیست بودن و برابری خواه بودن نیست و چه بسا در برخورد با زنان نزدیک شان تفاوت چندانی با رویکرد حاکمیت نداشته باشند. در ارتباط با کوردها نیز همانطور که نتایج سیاستهای چندین دهه اخیر کردستان عراق نشان میدهد، تشکیل حکومت کوردی به خودی خود منجر به بهبود وضعیت زنان نمیشود. اولین راه در افزایش حساسیت به این پدیده قبول این واقعیت است که ما نیز از اعمال خشونت برعلیه زنان مستثنی نیستیم، مادامی که وجود خشونت را نپذیریم و آن را به دیگران فرافکنی کنیم خود زمینه ساز تداوم و گسترش این پدیده در اشکال گوناگون خواهیم بود.
با تشکر از وقتی که در اختیار دیگری قرار دادید.