سامیه سالیبا/ برگردان مرضیه شکیبا
دیگری: دیگری در پرونده جنبش زنان خاورمیانه تلاش دارد به بررسی وضعیت زنان و جنبش های منطقه با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان بپردازد. تلاش ما در جهت یافتن شباهتها، تفاوتها و آموختن از یکدیگر است. این مطلب به بررسی وضعیت جنبش زنان در عراق بر اثر جنگ و تحریم می پردازد و خلاصه شده ای از متن اصلی است که در قالب مجموعه مفصلتری درباره جنبش زنان در خاورمیانه منتشر خواهد شد.
مدتهاست که ایراد سخن توسط مردان در باب مواضع و مسائل حقوق زنان به بخشی از قدرت ورزی، تأمین و توجیه حفظ قدرت مردانه تبدیلشده است. بهویژه پس از حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق، این گفتمان به گفتمان رایج و البته حقطلبانه مردان سیاسی تبدیل شد. اظهارنظر بوش در سال ۲۰۰۴ درباره بهترشدن وضعیت زنان در عراق و اعلام تعطیلی همیشگی اتاق شکنجه و تجاوزی که صدام حسین برپا داشته بود ازایندست است.
از سال ۲۰۰۳ تاکنون کارهای علمی زیادی انجامشده است که این تصور را که حمله به عراق برای آزادی زنان عراقی انجامشده به چالش میکشد. هرچند همچنان بررسی و تحلیل ادعاهای دولت ایالاتمتحده مبنی بر اینکه صدام و یا حکومت بعث ذاتاً ضد زن بود و سیاستهای سرکوب مدام را در قبال زنان را اجرا میکرد، بهدرستی انجامنشده است.
جمعیت زنان عراقی در انواع تجربه زیسته خود، روایتهای متنوعی از خشونتهای دولت بعث و نیروهای آمریکایی تجربه کردهاند. هر دو این نیروهای بهظاهر مخالف، در تشخیص و درکِ واقعیتهای زندگی زنان عراقی ناموفق بوده و حتی فضایی برای بدتر و وخیمتر کردن زیست زنانِ فراهم کردند. یکی از عواملی که شرایط زنان را بدتر کرد، اعمال تحریمهای بینالمللی بود. این تحریمها که از اوت ۱۹۹۰ شروع و تا می ۲۰۰۳ ادامه داشت شرایط زنان را بهمراتب بدتر کرد.
زنان عراقی حتی فرصتهای آموزشی مترقی که پیش از تحریم داشتند را از دست دادند. پیشازاین آموزش برای سنین ۶-۱۲ سال در عراق اجباری بود. علاوه بر این تحصیل برای همه سنین رایگان بود. تلاشهای رژیم در آموزش برای همه مردم با هر سطح درآمدی مشهود بود و تا سال ۱۹۹۰ ثبتنام دانش آموزان دختر در دبیرستانها تا ۳۸.۵ درصد افزایشیافته بود.
آموزش و تحصیل زنان بخش اصلی مطالبات فمینیستی بود. صدام حسین در سخنرانیاش در سال ۱۹۷۱ اشاره کرد که: اگر زنان جوان از داشتن حق آزادی، حق تحصیل و حق مشارکت اجتماعی محروم شوند این جنایت آشکاری در قبال نسل بعدی خواهد بود. بهبیاندیگر صدام حسین از حق تحصیل زنان در حکم ابزاری برای بهبود باروری و کاهش میزان کلی مرگ و میز کودکان استفاده کرد. با این حال آموزش زنان در شرایط تحریم بهشدت کاهش یافت. تا سال ۲۰۰۰ نرخ بیسوادی در بین زنان عراقی ۱۵-۲۴ ساله، ۷۱ درصد بود. آمار سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ نشان میدهد که بیش از ۱.۵ میلیون دختر عراقی واجد شرایط تحصیلات ابتدایی ثبتنام نکردند؛ و ثبتنام دختران در دبیرستانها به ۲۹ درصد کاهش یافت که کمتر از دهه ۱۹۷۰ بود.
در پرداختن به حقوق زنان عراقی، لازم است ابتدا چارچوبی برای این بررسی در نظر بگیریم. ۱Chandra Mohant تعریف کلی زنان ومطالبات زنان را وارد چالش میکند؛ چرا که از ظنِ او «زنان» بهعنوان یک گروه با مطالبات خاص (و نه متفاوت) در نظر گرفته میشوند. درحالیکه تنها یک گروه از زنان در معرض آسیب و ظلم هستند و اتفاقاً از ظلم روا شده به آنها به نفع مطالبات گروههای دیگر که شامل زنان هم هستند، استفاده میشود . اینگونه نیست که همه زنان به یک اندازه تحت ستم قرارداشته باشند.
طبقه، قومیت، مذهب و سایر عوامل سیاسی نیز همگی باعث ایجاد تفاوتهایی در تجربه زیستی زنان عراقی که تحت تحریم هستند میشوند. این مقاله بر پایه بررسی ِبخشی از این تجربههای زیسته است که عاملیت در زنان عراقی را در نظر میگیرد و صرفاً به آنها به چشم قربانیان منفعلِ رژیم بعث یا مردان عراقی و امپریالیسم آمریکایی نگاه نمیکند. تبعات و آسیبها به مردم عراق از پس سالهای تحریم کاملاً مشهود است. درحالیکه از مادلین آلبرایت در سال ۱۹۹۶ گفتگوی بسیار نفرتانگیزی درباره مرگ نیمی از کودکان عراقی تحتفشارهای تحریم گفته بود «اینها ارزش مرگ رادارند» با توجه به تأثیرهای فراوان و البته هولناک تحریمها بر زندگی عراقیها، مطالعه و تحلیل بسیار کمی از روشها و شکل آنها برزنان انجامشده است.
تمامی جوانب زندگی اجتماعی از جمله ساختار خانواده عراقی و نقش زنان در خانواده تحتتأثیر تبعات تحریمها قرار گرفت. به طوری که نقش زنان در خانواده بعد از تحریمها نهتنها به خاطر کاهش فرصتهای شغلی تحتتأثیر قرار گرفت که حتی متأثر از تغییرات پزشکی و موضوعات بهداشتی جامعه نیز بود. بهطور مثال مرگ کودکان از اثر تحریمهای خاص که بیشتر در طبقات فرودست جامعه رخ میداد یکی از این موارد است.
بااینحال، نقش خانوادگی زنان حتی قبل از اعمال تحریمهای بینالمللی، در طول سالهای گذشته بهطور قابلتوجهی درگذر تغییر بود. اعلام غیرقانونی بودن پیشگیری از بارداری طی جنگ ایران و عراق برای جبران کشتهشدگان ناشی از جنگ تا دوره تحریم نیز ادامه داشت. علاوه بر این در خلال جنگ ایران و عراق، جنگ خلیجفارس و افزایش مهاجرت اقتصادی مردان، تعداد زنانِ سرپرست خانوار به ۶۰ درصد رسید. درحالیکه زنان همچنان به داشتن فرزندان بیشتر ترغیب میشدند از ترس اینکه فرزندانشان میمیرند و یا قادر به تغذیه آنها نیستند، به نسبت به فرزند آوری بیمیل شدند. تشویق به مادری از یکسو و مسئولیت تأمین اقتصادی کودکان متولدشده از سوی دیگر درحالیکه فرصتهای شغلی چندانی نیز برای زنان وجود نداشت منجر به دلسردی زنان شد. شکل و ماهیت شبکههای گستردهتر خانوادگی به سمت خانواده هستهای تغییر کرد.
در اینجا توجه به این نکته مهم است که اگرچه خانواده هستهای از اهمیت ویژهای در نوسازی ماهیت خانواده در غرب برخوردار است، اما نباید در بستر فرهنگی عراق چنین نگاهی حاصل شود ؛ چراکه در عراق، دور شدن از شبکههای گسترده ممکن است به روابط ظالمانهتر مردسالارانه منجر شود.
دولت ایالاتمتحده بهخوبی از هزینه تحریمها که به مردم عراق فشار میآورد آگاه بود. همینطور از تعداد جانهای ازدسترفته نیز مطلع بود، با اینحال مقامات ایالاتمتحده سالها بر ضد اجماع سازمان ملل، تحریمها را لغو نکرد و بر شرط عزل صدام اصرار ورزید.
این سیاست ایالاتمتحده در حکم گروگانگرفتن مردم عراق بهعنوان ابزار چانهزنی برای تغییر رژیم بود. معاملهای که دیکتاتوری رژیم عراق را قانع نمیکرد تا قدرت خود را فدا کند.
زنان عراقی درنتیجه مستقیم این تحریمهای طولانی رنج فراوانی بردند و حتی بعداز آن نیز از موقعیت این زنان، برای توجیه فعالیتهای بیشتر امپریالیستی در سال ۲۰۰۳ بهره برده شد.
با تمام سوءاستفادههایی که از عبارت (آزادی زنان) در پی کسب آن بودند اما زنان بعد از حمله ۲۰۰۳ بهطور کامل در دولت موقت غائب بودند. سیستم حقوقی قبیلهای نیز به انقیاد بیشتر حقوق زنان کمک کرد. رژیم عراق و دولت ایالاتمتحده هر دو نقش خود را در تضعیف حقوق زنان انکار کردند. زنان از نیروی کار بیرون رانده شدند، بهطور فزایندهای به شوهر یا بستگان مرد وابسته شدند. مجبور به فرزندآوری بیشتر شدند درحالیکه ازنظر اقتصادی نمیتوانستند آنها را تأمین کنند، خشونت مبتنی بر جنسیت ازجمله خشونت خانگی و جنایات ناموسی بیشتر شد. همه اینها بخشی از هزینههای دردناک تحریم بود.
تحریمها اغلب بهعنوان گزینههای بهتر و بدون خشونت برای جنگ در نظر گرفته میشوند؛ اما در عراق که چنین تحریمهای شدید و طولانی به اجرا درآمد، خود جنگی علیه مردم عراق بود. افزون بر این افرادی که خشونت اقتصادی را در اشکال سخت و شدید آن تجربه میکنند، اغلب افراد گروههای وابسته و فرودستتر جامعه هستند مانند زنان، افراد طبقات درآمدی پایینتر و کودکان که در عراق پیش از اعمال تحریمها نیز هدف خشونت روا شده از طرف رژیم بودند. در ایالاتمتحده تاریخ تحریمهای علیه عراق بعد از حمله ۲۰۰۳ بهطور کامل از حافظه جمعی مردم پاکشده است؛ اما تشخیص این نکته که تحریمها بهعنوان نوعی سیاست امپریالیستی و اعمال خشونت طولانیمدت هستند بسیار حائز اهمیت است. به همین دلیل ما باید منتقد اعمال تحریمها بهعنوان جایگزین جنگ در درگیرهای بینالمللی گذشته و آینده باشیم.
۱-نویسنده، جامعه شناس و استاد مطالعات زنان
این متن تلخیص و برگردان از این مقاله است: