غزال مرادی
دیگری: سوزان علیوان (متولد ۱۹۷۴) شاعر و نقاشی است که در بیروت از پدر لبنانی و مادر عراقی متولد شد. به دلیل جنگ داخلی لبنان، علیوان سالهای نوجوانی خود را بین اندلس، پاریس و قاهره گذراند. او در سال ۱۹۹۷ از دانشکده روزنامهنگاری و رسانه در دانشگاه آمریکایی قاهره فارغ التحصیل شد. آثار او عبارت اند از کافه پرنده ۱۹۹۴، فرشتگان پنهان ۱۹۹۵،من مثل هر کس نیستم ۱۹۹۶،،خورشید موقت ۱۹۹۸، بدون دست ۱۹۹۹، موجودی به نام عشق ۲۰۰۱،چراغ کور ۲۰۰۲، صحنه را تصور کنید، ۲۰۰۴،سخنرانی راکیب ۲۰۰۶،خانه قند ۲۰۰۷، همه جادهها به صلاح سالم منتهی میشوند ۲۰۰۸، وصفناپذیر ۲۰۱۰، شکافتن غزل ۲۰۱۱،پالتویی که زندگیاش را به تو آویزان کرد ۲۰۱۲ . تنها مجموعه شعروصفناپذیر از سوزان علیوان در ۱۱۶ صفحه توسط نشر ثالث به. به فارسی ترجمه شده است.
بیشتر اشعار این مجموعه زبانی زنانه دارند و روایی هستند شعر را میتوان روایتی دانست که زبان مجازی آن بر زبان حقیقی غلبه دارد. مجموعهای از تمایلات، خواستهها و احساساتی که میتواند در متن به شکلهای استعاری یا نمادین جلوهگر شود.
«جهان را به یاد میآورم
روزی را که مثل یک پرنده
به شیشه نخورده بود
روحم تندیس تنم را ترمیم میکنم
از چروکهای چهرهام درمیگذرم
شعر را از هالهاش بیرون میکشم » (علیوان ۱۳۹۵, ۱۸)
صدا یا لحن، همان صدای راوی است. هنگام تحلیل صدا، رابطه راوی (عمل روایتگری) با متنی که گفته مشخص میشود. تغییـرات پـی رفـت زمـانی، ارائهها و خودآگـاه شخصیتها و رابطه با راوی که معمولاً راوی آن اولشخص است در آثار او وجود دارد. این چیدمان از دیدگاه ساختارگرایان ازجمله ژنت روایت نامیده میشود و روایتگری یک شگرد هنری است. راوی بیشتر شعرهای سوزان علیوان اولشخص جمع است. معمولاً زنان بیشتر از این راوی استفاده میکنند، در نوشتههای مدرن استفاده از راوی اولشخص بیشتر است می توان این شکل از روایت را به زنانه نویسی نسبت داد.
«عطر عربیام
عابران را میخکوب میکرد
تا نامش را بپرسند
انگار معشوق من است» (علیوان ۱۳۹۵, ۱۴)
تودروف معتقد است که در هر اپیزود دو نوع روایت است. یک اپیزود وضـعیت که موقعیت متعادل اولیه و موقعیت متعادل تـازه را تشریح میکند که در انتهای روایت ایجاد میشود. دو اپیزود گذار که حالـت متعـادل را بـر هـم میزند. بنابراین در یـک روایـت دو نـوع اپیزود وجـود دارد اپیزودهـایی کـه حـالتی (متعـادل یا نامتعادل) را توصیف میکند و اپیزودهایی کـه توصیفکننده گذار از یک حالت به حـالتی دیگـر است (کریمی و فتحی ۱۳۹۱) همانگونه که در شعر «خانه سیاهوسفید» میتوان این گذار را می توان در سطری که با باران آغاز می شود، دید .
«مثل دو شطرنجباز
هرکدامتان
در ذهن یکدیگرید
شبی دراز است
باران به خواندن آواز مجبورمان میکند
زیر این سقف
میان این خانهها
در این مثلث آزاردهنده
در اتاق بزرگ
آنجا که نه آینه ایست
نه نردبانی تا ستارهها » (علیوان ۱۳۹۵, ۷۵)
باران به خواندن آواز مجبورمان می کند بر هم زننده حالت متعادل سطرهای نخست است چراکه موقعیت سطر اول را از یک موقعیت ابژکتیو به سوبژکتیو تبدیل میکند.
برخی منتقدان معتقدند که علیوان تکنیک کولاژ را در شعرهایش بهکاربرده و این تکنیک کارهایش را از سایر شاعران نوگرای همنسل او چون نازک الملائکه و عبدالوهاب بیاتی متمایز کرده است. کولاژ تکنیکی در هنرهای بصری است. در این روش مواد و چیزهای گوناگونی مانند تکههای روزنامه، کاغذهای رنگی، مقوا، پارچه، عکس، اشیای دورریختنی …را بر روی یک سطح صاف مانند بوم، تخته یا مقوا میچسبانند تا یک ترکیب جدید به وجود آورند. گاهی نیز با طراحی یا نقاشی آن را تکمیل میکنند. کولاژ در شعر با مسائلی نظیر روی گردانی از واقعیت روزمره و آشفتگی بیان روبرو است اگرچه بسیاری معتقدند که تکنیک کولاژ نوعی روایت گریزی است . علیوان در شعرهایش ویژگیهای سبکی و محتوایی شاعران دهه نود میلادی را مورد اعتنا قرار داده که از مهمترین آنها تداخل و بهکارگیری سایر فنون و هنرها بهویژه کولاژ در شعر است. کولاژ که نشاندهندۀ بیسامانی و بینظمی جهان معاصر است، توسط نقاشان کوبیسم به کار میرفته است که علیوان متأثر از جریان پستمدرنیسم به چنین سبک کولاژ گونه روی آورد. (قهرمانی و قهرمان پور ۱۳۹۸)
تکنیک کولاژ در شعر بادبزن رنگارنگ او علاوه بر سادگی بیان از تصویرسازی بهره میگیرد، استفاده از تصاویر مجزا و متفاوت، با رعایت اصل تکه چسبانی. هر سطر میتواند معنای کاملی داشته باشد و با سطر بعدی نیز کامل شود.
حالا که زمانه
«پروانهای است در آتش
حالا که لحظه
پس از لحظهای
گذشته ماست
عکسهای زیادی از تو میگیرم
چراکه چشمم
کمرنگتر از خاطرههاست
و خندهات
حادثهای بی تکرار
در بادبزنی رنگارنگ
روبرویم شکفته میشود
از لحظهای که عاشقت شدم
تا آخرین گفتگوی ما
قلبم را میشکافی
افق را میشکافی » (علیوان ۱۳۹۵, ۱۰۶)
اشعار او مملو از تصاویر مجزا و متفاوت، با رعایت اصل تکه چسبانی و سرشار از القاء مفاهیمی چون آشفتگی، بینظمی، تقابل وگسست است. همچنین دارای قدرت و ظرفیت نمایشی زیادی است. آشناییزدایی یکی دیگر از تکنیکهایی است که علیوان از آن بهخوبی بهره میبرد؛ آشناییزدایی از شگردهایی است که فضای شعر را ابهامآمیز میکند تا خواننده برای دریافت معنی بهزحمت بیفتد و با درک معنی هیجانزده شود و از آن لذت ببرد. مانند نمونه زیر:
واژه حب
با دو حرف قمری
و تشدید ساکنش
تا عمق چشمانت را مانند یک سنگ درک کنم
و شباهت ترسناک میان چهره
و تنهاییام را» (علیوان ۱۳۹۵, ۵۴)
تصویرگری و آشناییزدایی دو تکنیکی است که علیوان از آنها بهخوبی بهره برده است اگرچه که هنر نقاشی او در شعرش کاملاً نمود بیرونی ندارد اما بهخوبی میتوان رنگها و کنتراست را در شعرش مشاهده کرد.