آیدا جودکی
دیگری: ارعاب و تهدید عامدانه، تجاوز فیزیکی و جنسی، ضربوجرح، و هرگونه رفتار ناهنجار و توهینآمیزی که بهعنوان بخشی از الگوی سیستماتیک قدرت و کنترل توسط شخصی صمیمی علیه فرد (قربانی) انجام میگیرد را خشونت خانگی میگویند. خشونت خانگی شامل خشونت فیزیکی، خشونت جنسی، تهدید و ارعاب، سوءاستفاده عاطفی/ روانی است. فراوانی و شدت آن بسیار متفاوت است.
چرا خشونت خانگی مسئلهای مهم است؟
خشونت خانگی در تمام جوامع رایج است و بر هر فردی بدون درنظرگرفتن سن، موقعیت و شرایط اجتماعی – اقتصادی، گرایش جنسی، جنسیت، نژاد، مذهب و ملیت تأثیرگذار است. خشونت فیزیکی در اغلب موارد با سوءاستفاده روانی/ عاطفی و رفتارهای کنترلکننده که بخشی از یک الگوی نظاممند بزرگتر سلطه و کنترل هستند، همراهاند. خشونت خانگی علاوه بر آنکه باعث صدمات فیزیکی و روانی و حتی مرگ میشود، میتواند پیامدهای مخربی را از نسلی به نسل دیگر منتقل کند و مادامالعمر باشد.
انواع خشونت و سوءاستفاده
سوءاستفاده اقتصادی در انواع خشونت چه جایگاهی دارد؟
سوءاستفاده اقتصادی زمانی روی میدهد که سوءاستفاده گر داراییهای فردی را کنترل کند، دسترسی فرد را به آن محدود کند یا توان فرد را برای به دست آوردن سرمایه اقتصادی در حال یا آینده کنترل کند و از قدرت کنترل خود بهعنوان یک استراتژی قدرت استفاده کند. در این نوع از سوءاستفاده، متجاوز، فرد قربانی را از تمام منابع، انتخابها و حقوقش جدا میکند و به لحاظ مالی او را منزوی کرده و نوعی از وابستگی اجباری را برای فرد و دیگر اعضای خانواده ایجاد میکند.
سوءاستفاده اقتصادی اَشکال بسیاری دارد:
سوءاستفاده در ارتباط با اشتغال: وقتیکه متجاوز، قربانی را از کسب پول بازمیدارد. مانند مواردی از قبیل مثالهای زیر:
- بازداشتن قربانی از رفتن به محل کار و داشتن شغل
- درخواست از قربانی برای ترک شغل خود
- بازداشتن فرد قربانی از پیدا کردن شغل و شرکت در مصاحبههای کاری
- آزار قربانی در محیط کار
وام اجباری: زمانی اتفاق میافتد که فرد سوءاستفاده گر، معاملاتی را مبتنی بر اعتبار و پشتوانه فرد قربانی اما بدون رضایت او انجام میدهد. مثالهایی ازجمله:
- درخواست کارتهای اعتباری که شامل گرفتن وام یا باز کردن حساب بانام فرد قربانی بدون اطلاع و رضایت او است
- مجبور کردن فرد قربانی برای گرفتن وام
- مجبور کردن قربانی به امضای مدارک و اسناد مالی
- استفاده از تهدید و خشونت فیزیکی برای اقناع فرد قربانی به انجام معاملات مالی – اعتباری
- بازپرداخت وام مسکن یا خودرو بدون اطلاع فرد قربانی
اَشکال دیگر خشونت یا سوءاستفاده اقتصادی زمانی اتفاق میافتد که متجاوز از دسترسی فرد قربانی به کمکهای مالی – اقتصادی موجود جلوگیری کند. مانند
- تصمیمگیری درباره اینکه فرد قربانی چه زمانی و چگونه به پول نقد، حساب بانکی و کارت اعتباری دسترسی داشته باشد
- مجبور کردن فرد قربانی به پرداخت پول به متجاوز و دادن کارتهای عابر بانک و اعتباری خود به او
- درخواست اجاره، وام و دارایی به نام متجاوز – فرد قربانی به نام خودش برای فرد متجاوز وام بگیرد و داراییهایی به اسم او درخواست کند –
- استفاده از دستهچک، کارتهای عابر بانک و اعتباری فرد قربانی بدون اطلاع او
اهمیت مسئله
قربانیان خشونت خانگی شاید نتوانند شریک و همسر متجاوز خود را ترک کنند یا اینکه به دلایل اقتصادی مجبور میشوند برگردند و برکنار آنها زندگی کنند.
قربانیان وام و بدهیهای اجباری ممکن است با موانع بزرگی برای رسیدن به خودکفایی روبرو شوند، برای مثال، پس از ترک فرد متجاوز، برای پیدا کردن شغل یا حتی جایی برای زندگی باید مبارزه کنند به دلیل بدهیها و اثراتی که بر اعتبارات شخصی آنها در حوزه اقتصادی به وجود آمده است.
چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
قدم اول: کمک گرفتن از یک وکیل ماهر و زبده در حوزه خشونت خانگی
استفاده نکردن از کارتهای اعتباریتان که فرد متجاوز را قادر به یافتن محل زندگی شما یا حوالی آن میکند
مدارک مالی و شخصی خود را در محلی امن نگهداری کنید و یک کپی از آنها را در نزد دوستان و اقوام مورد اعتماد خود یا صندوق بانکی بگذارید و مطمئن شوید که فرد متجاوز به آنها دسترسی ندارد
تمام مدارک و اسناد مهم خانوادگی خود و کپی آنها را گردآوری کنید و آنها را درجایی قرار دهید تا در مواقع اضطراری به آنها دسترسی داشته باشید
از کلیدهای خانه و ماشین خود زاپاس تهیه کنید و آنها را با مقداری پول به همراه شماره تلفنهای ضروری در مکانی امن قرار دهید
اگر شما از اینترنت برای تحقیق درباره مسائل مربوط به خشونت خانگی یا بازیابی و بهبود شرایط اقتصادی و استقلال مالی خود استفاده میکنید، مطمئن شوید که فرد متجاوز فعالیتهای شما را ردیابی نمیکند
موجودی مالی خود را در اختیار داشته باشید و همچنین از داراییها و بدهیهایتان لیستی تهیه کنید [از شرایط اقتصادی و مالی خودآگاه باشید]
اگر شریک زندگی شما پولها را کنترل میکند، به دنبال راههایی برای یافتن اطلاعات بیشتر درباره درآمد او، دارایی مالی و غیرمالی و بدهیهایش باشید.
اگر شما میخواهید که شریک زندگی متجاوز خود را ترک کنید، باید هزینه زندگی مستقل خود را نیز در نظر داشته باشید و مقداری پول را هرچقدر هم که کم باشد در مکانی امن قرار دهید
نسخهای از اعتبارات مالی و گزارش آنها را از دفاتر اعتباری دریافت کنید و در اختیار داشته باشید، اطلاعات مربوط به آن را مرور کنید و هرگونه کلاهبرداری، تخلف و سرقت ازجمله سرقت هویتتان را گزارش کنید.
خشونت فیزیکی چیست؟
خشونت فیزیکی شامل تجاوز جسمی، جنسی، ضربوجرح و حتی قتل است که بهعنوان بخشی از یک الگوی سیستماتیک قدرت و کنترل توسط فرد متجاوز علیه قربانی انجام میشود. خشونت فیزیکی منجر به جراحات وخیم و حتی مرگ میشود. در اغلب موارد همراه با خشونت روانی، اقتصادی و تعقیب و گریز است.
اهمیت مسئله
خشونت فیزیکی از جانب شریک زندگی محدود به سن، شرایط اقتصادی- اجتماعی، نژاد، قومیت، جنس، هویت جنسیتی، گرایش جنسی، مذهب و ملیت نیست بلکه در تمام جوامع و اجتماعات وجود دارد. برخلاف عقیده رایج، خشونت فیزیکی صرفاً به دلیل خشم و عصبانیت فرد ناسازگار اتفاق نمیافتد، علاوه بر آن، خشونت فیزیکی را هم نباید واقعهای مجرد دانست بلکه عواملی در به وجود آمدن آن مؤثر هستند اما تنها دلیل آن عصبیت و ناامیدی فرد متجاوز نیست. خشونت فیزیکی ابزاری برای کنترل و فشار است و فرد متجاوز، از آن برای کنترل و سرکوب قربانی استفاده میکند.
خشونت روانی چیست؟
خشونت روانی شامل آسیب روانیای است که از طریق خشونت کلامی، رفتاری و تهدید به اِعمال رفتارهای خشونتآمیز نسبت به قربانی ایجادشده است. عاملان خشونت روانی از این نوع خشونت باهدف کنترل، ایجاد ترس و بدنام کردن قربانی خود استفاده میکنند. خشونت روانی بهطور مکرر اتفاق میافتد و حتی پیش از انواع خشونتهای دیگر ازجمله، فیزیکی و جنسی رخ میدهد.
خشونت روانی شامل چه مواردی میشود؟
- تحقیر قربانی
- کنترل قربانی باهدف امرونهی او. به این معنا که او باید چه بکند و چه نکند
- در اختیار داشتن اطلاعات مربوط به قربانی
- ایجاد حس تحقیر و شرم در فرد قربانی بهطور عامدانه
- منزوی کردن قربانی و دورنگه داشتن او از خانواده و دوستان
- منع قربانی از دسترسی داشتن او به پول یا منابع اصلی دیگر
- تعقیب فرد قربانی
- بدرفتاری با قربانی درملأعام یا حتی در محیط خصوصی
- تضعیف اعتمادبهنفس او
- اقناع فرد قربانی به اینکه او فردی دیوانه است
اهمیت مسئله:
خشونت روانی شدت آسیب انواع دیگر خشونتها ازجمله فیزیکی و جنسی را نیز افزایش میدهد [به این معنا که اگر فرد قربانی تحت خشونت شدید روانی قرار بگیرد آسیبی که از خشونت فیزیکی و جنسی نیز به او وارده شده است را تشدید میکند]، و تحقیقات متعددی در این زمینه نشان دادهاند که خشونت روانی، بهطور جداگانه از انواع دیگر خشونتهای، باعث آسیبهای طولانیمدت بهسلامت روان فرد قربانی میشود. قربانیان خشونت روانی اغلب افسردگی، اختلال اضطراب پساتروماتیک [اضطرابی که حتی بعد از رهایی از خشونت نیز همراه آنهاست]، فکر کردن به خودکشی، اعتمادبهنفس پایین و عدم اعتماد به دیگران را تجربه میکنند. خشونت روانی پنهان در مقایسه با خشونت روانی محسوس و پرخاشگری مستقیم و پنهان مضرتر و خطرناکتر است.
آیا من مورد خشونت روانی قرارگرفتهام؟
آیا شریک زندگی شما:
- شما، فرزندان، خانواده و حیوانات خانگیتان را تهدید به آزار رسانی کرده است؟
- به شما گفته است که بیارزش هستید و هیچکس شمارا دوست نخواهد داشت؟
- شمارا از اعضای خانواده و دوستانتان دور میکند و تلاش برای منزوی کردن شما دارد؟
- رفتار، حرکات و هر چیز مربوط به شمارا کنترل میکند و تحت نظر دارد؟
- به شما برچسب دیوانگی میزند؟
- با شما در محیطهای عمومی و خصوصی بدرفتاری میکند؟
- بهطور مداوم از شما انتقاد میکند؟
- برای هر اشتباهی شما را سرزنش میکند؟
- شما را تعقیب میکند؟
- باعث میشود شما درباره همهچیز حتی چیزهایی که به شما ربط نداشته و شما مقصر نبودهاید، حس عذاب وجدان داشته باشید؟
- شما را تهدید به جدایی از فرزندانتان میکند؟
اگر چنین است پس شما تحت خشونت روانی قرارگرفتهاید.
خشونت خانگی و تجاوز جنسی
چگونه خشونت خانگی از تجاوز جنسی متمایز میشود؟
فردی که به شریک زندگی خود آسیب فیزیکی میرساند اغلب او را مورد آزار جنسی هم قرار میدهد. قربانیانی که هردو خشونت فیزیکی و جنسی را تجربه کردهاند به نسبت قربانیانی که فقط مورد خشونت یک مورد از این دو مورد بودهاند، بیشتر آسیبدیدهاند و حتی به قتل رسیدهاند. آزارگران به تمام افراد از جنسیتها، نژادها، سنین و طبقات اجتماعی و قومیتی مختلف تجاوز میکنند. زنان ناتوان جسمی، باردار و زنانی که تلاش میکنند شریک زندگی آزارگر خود را ترک کنند بیشتر مورد تجاوز همسر، پارتنر و بهطورکلی شریک زندگی قرار میگیرند.
آیا میدانستید؟
- خشونت جنسی و تجاوز برای ترساندن، کنترل و تحقیر قربانیان/ بازماندگان خشونت خانگی توسط شریک زندگی انجام میشود.
- تجاوز شریک زندگی بیشتر از تجاوز فردی غریبه و آشنا منجر به آسیب فیزیکی میشود.
- بیش از نیمی از زنان چندین بار توسط شریک زندگی خود مورد تجاوز جنسی قرارگرفتهاند.
- زنانی که توسط شریک زندگی مورد آزار و تجاوز جنسی قرارگرفتهاند، در مقایسه با زنانی که مورد خشونت جنسی قرار نگرفتهاند، بیشتر در معرض فاکتورهای ریسکپذیر منجر به قتل توسط شریک زندگی خود هستند.
- زنانی که قربانی خشونت جنسی توسط شریک زندگی هستند به مشکلات شدید و طولانیمدت جسمی و روانی دچارند. آنها در مقایسه با زنانی که قربانی خشونت جنسی توسط فردی ناآشنا شدهاند یا زنانی که مورد خشونت جنسی توسط شریک زندگی خود قرار نگرفتهاند، افسردگی شدید و اختلال اضطراب را تجربه میکنند.
- بسیاری براین عقیده هستند که اگر تجاوز از شوهر به زن باشد تجاوز واقعی نیست [به این معنا که اصلاً آن را تجاوز نمیدانند چون در محدوده همسری – ازدواج – اتفاق افتاده است و تجاوز شوهر – مرد ازدواجکرده به زنش – تجاوز محسوب نمیشود.]
خشونت خانگی و فرزندان
آیا میدانستید؟
- کودکان شاهدان خشونت خانگی هستند و علاوه بر این مسئله خود نیز قربانیان کودکآزاری هستند.
- اولین واکنشهای کودکان نسبت به خشونت خانگی و تجربه آن شامل اضطراب، بیخوابی، پرخاشگری، عدم تمرکز، کابوسهای شبانه، بیش فعالی و اضطراب جدایی است.
- فرد آزارگر از کودک برای کنترل فرد قربانی استفاده میکند. او حتی درصورتیکه اگر فرد قربانی خانه و فرد آزارگر را ترک کند، کودک را تهدید به قتل و آدمربایی میکند.
اهمیت مسئله
خشونت خانگی، محیطی خصمانه و خشونتآمیز ایجاد میکند که میتواند تأثیرات منفی و مخربی هم به لحاظ جسمی و هم روانی بر کودک داشته باشد. کودکانی که در معرض خشونت خانگی قرار داشتهاند مضطرب میشوند و همواره در مورد خود، خواهران و برادران و همچنین پدر و مادر خود نگران هستند. آنها ممکن است احساسی مانند بیارزشی و ناتوانی را تجربه کنند. کودکان در معرض خشونت در داشتن تمرکز با مشکلات بسیاری مواجه هستند و دچار افسردگی و انزوا میشوند. در طولانیمدت، کودکانی که شاهد خشونت بودهاند و خشونت خانگی را تجربه کردهاند بهاحتمالزیاد این چرخه خشونت را در روابط بزرگسالی خود نیز ادامه خواهند داد و درواقع آن را بازتولید و همیشگی خواهند کرد.
تأثیرات بلندمدت بر فرزندان
- کودکانی که خشونت خانگی را تجربه کردهاند و شاهد آن بودهاند، سه برابر بیشتر از همسالان خود رفتارهای خشونتآمیز انجام میدهند.
- کودکانی که در محیط خانگی خشونتآمیز بزرگشدهاند، خشونت را تنها راه برای حل مشکلات میدانند. این کودکان بهاحتمالزیاد در آینده و روابطشان خشونت را تجربه میکنند. آنها در روابط خود یا نقش قربانی یا فرد آزارگر را بازی میکنند و این سیکل خشونت ادامه خواهد داشت.
- کودکانی که در معرض خشونت خانگی بودهاند (بهعنوان آسیب روانی دوران کودکی) در دوران بزرگسال خود در معرض ریسک بالای ابتلا به بیماریهای حاد و وخیم مانند چاقی، سرطان، بیماریهای قلبی، افسردگی، مصرف مواد مخدر و بارداریهای ناخواسته قرار میگیرند.
تعیین عامل اصلی در روابط خشونتآمیز بهویژه در مورد خشونت خانگی
خشونت خانگی که بهعنوان خشونت شریک زندگی نیز شناخته میشود، مسئلهای کاملاً پیچیده و چندوجهی است. مطالعات نشان دادهاند که اغلب قربانیان خشونت خانگی زنان هستند اما مردان نیز میتوانند قربانیان این نوع خشونت باشند به این معنا که زنان در رابطه خود با شریک زندگی نیز از خشونت استفاده میکنند. مسئلهای که اغلب دشوارتر است تعیین قربانی و خشونت گر اصلی است. در رابطهای که هم زن و هم مرد خشونت میورزند یافتن این دو متغیر آسان نیست. تحقیقات بسیاری آمار مشخصی از اینکه زنان چقدر در رابطه خشونت میورزند و مردان به چه میزان مورد خشونت شریک زندگی خود قرار میگیرند و این مسئله چقدر رواج دارد در دسترس نیست.
اطلاعاتی که متعاقباً میآیند به ویژگیهای سوءاستفاده کنندگان، قربانیان و همچنین چگونگی استفاده از خشونت و آزار در یک رابطه برای حفظ کنترل آزارگر بر قربانی است:
ویژگیهای فرد آزارگر
هدف اصلی آزارگر در یک رابطه صمیمانه، تسلط و کنترل بر قربانی خود است. آنها افرادی فریبکار، خودخواه و زیرک هستند و از بسیاری از تاکتیکها برای حفظ و تسلط خود بر قربانی استفاده میکنند. اغلب تاکتیکهایی که استفاده میکنند از دو سیکل مختلف تشکیلشدهاند: دوره صلح و خوشی و دوره آزار و خشونت. این چرخه اغلب تکرار میشود و باگذشت زمان نیز تشدید میشود. البته هر رابطهای متفاوت است و همه روابط از یک الگوی خاص پیروی نمیکنند و باید هرکدام جداگانه موردبررسی قرار گیرند.
استراتژی کلی فرد آزارگر بهعنوان کنترل سرکوبگرانه نیز رفرنس داده میشود. کنترل سرکوبگرانه شامل ترکیبی از تاکتیکهای آزاردهنده ازجمله، انزوا، بدرفتاری، تحت نظارت داشتن، اعمالنفوذ، ضرب و شتم، خشونت فیزیکی، تجاوز جنسی، تهدید و تنبیه است. آزارگران ممکن است از برخی از آنها استفاده کنند یا در هنگام خشونت از انواع متعددی از آنها سود برند. بههرحال، آنها از این تاکتیکها در طول زمان برای تسلط بر قربانی خود و ایجاد سلطه بهره میبرند. فرد کنترلگر در آغاز رابطه ممکن است یک فرد جذاب و دوستداشتنی به نظر بیاید. آنها احتمالاً موفق و موردقبول اطرافیان خود و رمانتیک هستند و خود را نیز علاقهمند به سلایق پارتنر و شریک زندگی خود نشان میدهند. او مایل است با اطرافیان، دوستان و اعضای خانواده پارتنر خود در ارتباط باشد و به نظر بسیار مهربان و حامی است؛ اما در طول زمان این ویژگیها تغییر میکنند. توجهی که در شروع رابطه بهظاهر جذاب بود بهتدریج به حس انزوا و کنترلگر تبدیل میشود. فرد قربانی منزوی میشود زیرا آزارگر تماموقت و زمان او را در اختیار دارد و بر آن مسلط شده است. آزارگر به ارتباط پارتنر خود با خانواده و دوستانش اعتراض میکند و با این مسئله بهشدت مخالف است. او پارتنر خود را از انجام کارهای موردعلاقهاش که باعث میشوند زمان خود را بهطور مستقل و یا در ارتباط با دیگران بگذراند منع میکند و همین اتفاق هم میافتد. فرد قربانی بهتدریج به خواستههای او تن میدهد و اطاعت میکند.
فرد قربانی هنگامیکه طولانیمدت در برابر این نوع از رفتارها قرار میگیرد دچار حس گرفتاری، عدم اعتمادبهنفس و خفگی و سکوت میشود. فرد قربانی در صورت دفاع از خود بیشازپیش مورد آزارهای شریک زندگی خود قرار میگیرد، به این معنا که فرد آزارگر در صورت دفاع قربانی از خود میزان آزارها و سوءاستفادهها را بیشتر میکند. بهزودی، فرد قربانی آزارها را میپذیرد و ترس در وجودش رخنه میکند و احساس ناتوانی خواهد کرد از اینکه بتواند جان سالم به دربرد یا آزارگر را ترک کند و توانایی فرار داشته باشد. توجه به این نکته حائز اهمیت است که فرد قربانی ممکن است نتواند از آزارگر فرار کند زیرا او اجازه این کار را به قربانی نخواهد داد.
تاکتیکهای آزاردهنده و سوءاستفاده گرانه برای ایجاد تسلط و کنترل آزارگر بر قربانی استفاده میشود. البته این تاکتیکها به موارد زیر محدود نمیشوند. فرد آزارگر ممکن است:
- بهشدت حسود و انحصارگر باشد [نسبت به قربانی و هر چیز مربوط به او حس مالکیت داشته باشد و تماماً او را در اختیار بگیرد]
- دیگران را قانع میکند که خودش قربانی واقعی در رابطه است
- قربانی را دلیل آزارهای خود میداند. معتقد است که او رفتاری دارد یا کاری میکند که باعث میشود او (آزارگر) به قربانی آسیب بزند. درواقع فرد آزارگر، قربانی را دلیل خشونت میداند و او را سرزنش میکند
- غیرقابلپیشبینی است
- حیوان آزاری هم میکند
- بهطور فیزیکی، عاطفی، کلامی و روانی خشونت میورزد
- بهشدت کنترلگر است
- در اعتقادش به نقش زن و مرد و دوگانگی آن در رابطه بهشدت متعصب است [سکسیست است]
- به اسلحه علاقه خاصی دارد
- در سکس و رابطه جنسی خشن است و به خواستههای شریک زندگی و پارتنر خود اهمیت نمیدهد
- نسبت به هر حرکت و رفتار شریک زندگی خود حساس است
- شریک زندگی خود را بابت هر اتفاق بد و ناخوشایندی سرزنش میکند
- بدخلق است و بهراحتی عصبی میشود
- از محیط خانوادگی خشن میآید [تأثیر خانواده و محیط خانگی بر فرزندان]
- در رابطه جنسی، روشهای پیشگیری را نادیده میگیرد و امکان به توافق رسیدن بر سر این مسئله با او وجود ندارد
- توانایی شریک زندگی خود را در کار و تحصیل نادیده میگیرد و مانع ادامه فعالیتهای او میشود
- تمام امور مالی را تحت نظارت و کنترل خود دارد
- اعضای دیگر خانواده، فرزندان و حیوانات خانگی را نیز مورد آزار قرار میدهد
انواع خشونت خانگی:
- ضربوجرح – الگوی رفتاری آزاردهنده و سوءاستفاده گرانه که فرد قربانی در آن فاقد امنیت جسمی و جنسی است؛ کنترل؛ ارعاب؛ اجبار.
- انزوا – فرد آزارگر، شریک زندگی خود را مجبور میکند که فقط با او وقت بگذراند و از محدوده محل زندگی خود پا را فراتر نگذارد. او از قربانی میخواهد که تمام روابط و اتفاقات را با جزئیات برای او تعریف کند. او خواهان شنیدن جملات عاشقانه خودخواهانه و انحصارگرانه است بهعنوانمثال، از شریک زندگی خود میخواهد بگوید که او [فرد قربانی] به خاطر او [آزارگر] زنده است و زندگی میکند و اعتراف کند که موجودی آزاد و مستقل نیست و هرگز او را ترک نخواهد کرد.
- آزار و سوءاستفاده عاطفی – باعث ناامنی و ایجاد حس ناامنی در فرد قربانی میشود؛ پیامهای گیجکننده برای او میفرستد، بهطور مداوم به او توهین میکند و شخصیت او را زیر سؤال میبرد بهعنوانمثال، به او میگوید که چگونه باشد و شخصیت خود را مطابق با میل او شکل دهد.
- سوءاستفاده مالی – تمام درآمدها و منابع پولی و مالی را تحت کنترل دارد؛ از شماره کارت اعتباری شریک زندگی خود سوءاستفاده میکند؛ اجازه دسترسی او به پول و اسناد مالی را نمیدهد.
- تهدید به کنترل کودکان – فرد قربانی باید تمام نیازها و خواستههای متجاوز را برآورده کند و با او سازش داشته باشد درغیراینصورت اتفاقاتی برای فرزندان رخ میدهد؛ تهدید به دور کردن فرزندان از او.
ویژگیهای قربانیان و چرایی استفاده قربانیان از خشونت در رابطهای صمیمانه
هرکسی میتواند قربانی خشونت خانگی باشد. هیچ «قربانی شاخص و بارزی بهعنوان نمونه» وجود ندارد و او میتواند هرکسی در هرکجای این زمین باشد. قربانیان خشونت خانگی تمام اقشار جامعه را دربرمی گیرند، شامل تمام گروههای سنی، با هر زمینه و پیشزمینهای، از هر فرهنگ و نژاد و قومیتی، با هر موقعیت اقتصادی و تحصیلی و مذهبی و با هر سبک زندگی و توانایی و مهارتی میشود.
در طول زمان، قربانی بیشازپیش تحت ستم قرار میگیرد و هرکاری انجام میدهد تا باعث تحریک فرد آزارگر نشود. او دقیقاً مطابق با خواستهها و امیال آزارگر رفتار میکند تا از شدت و میزان آزارها بر خود بکاهد. در دیگر موارد، قربانیان خشونت در مقابل آزارها، سلطه و درگیریهای فیزیکی مقاومت میکنند. آنها نیز ممکن است با استفاده از خشونت و زور در تلاش باشند تا:
- فرار کنند و رهایی یابند و/یا خشونتهایی که علیه آنها صورت گرفته است را متوقف کنند و
- شرایط مشابهی را در رابطه به وجود بیاورند تا بتوانند از خود و فرزندانشان در برابر آزارها و سوءاستفادهها محافظت کنند.
در روابطی که خشونت وجود دارد، خشونت امری برابر نیست حتی اگر قربانی مقاومت کند، بجنگد و تلاش کند شرایط مشابهی را به وجود آورد و مقابلهبهمثل کند. درواقع، خشونت قربانیان مقاومتی در مقابل ضربوجرح و آزارهایی است که بر او و فرزندانش وارد میشود.
ویژگیهای خشونت مقاومتی/ واکنشی:
- هدف خشونت مقاومتی مشخص است: متجاوز یا آزارگر؛
- خشونت واکنشی باهدف متوقف کردن و/یا رها شدن از آزارها انجام میشود. این نوع از خشونت، شکلی از خود-محافظتی است [قربانی از خشونت برای محافظت از خود استفاده میکند].
- خشونت واکنشی غالباً توسط قربانیان برای به دست آوردن عزت و ارزش و اعتمادبهنفس خود است، ویژگیهایی که توسط متجاوز و آزارهای سیستماتیکش در طول زمان نابود یا مخدوش شده بودند.
- انگیزه فرد قربانی از بکار بردن خشونت درواقع، مقاومت در مقابل خشونت فرد آزارگر است. او از خشونت برای عدم خشونت شخص متجاوز در آینده و همچنین حمایت خود در رابطه استفاده میکند.
- خشونت بهندرت اولین یا تنها تکنیکی است که فرد قربانی برای مقابله و مقاومت استفاده میکند. آنها اغلب از روشهای متفاوتی برای مقاومت در برابر خشونت شریک زندگی خود استفاده میکنند ازجمله،
+ مذاکره؛
+ مسامحه؛
+ تهدید به ترک رابطه؛
+ درخواست کمک از دیگران ازجمله، خانواده، دوستان، مشاوران و پلیس؛
+ تهدید به اینکه آزارهای فرد متجاوز را فاش میکند تا شرمسار شود و به آزارهای خود پایان دهد؛
+ تهدید به آسیب رساندن به فرد آزارگر به لحاظ عاطفی، اقتصادی و تخریب اموال وی.
بهطور خلاصه، واکنش قربانی نسبت به آزارها و سوءاستفادهها در سه دسته جای میگیرند:
- مدارا (بهعنوانمثال، آشتی کردن با متجاوز و تسکین او، تحمل کردن و غیره)،
- مدیریت (بهعنوانمثال، روحیات و خلقوخوی آزارگر را پیشبینی میکند، رفتار خود را بهگونهای تغییر میدهد تا خشم آزارگر را تحریک نکند، تلاش میکند تا شرایطی را که منجر به خشونت میشود را تحت کنترل داشته باشد، معطوف کردن توجه از آزار و خشونت به فعالیتهای دیگر) و
- مقاومت (بهعنوانمثال، فرد قربانی اقداماتی آشکار و پنهان برای پایان دادن به آزارها یا فرار از محیط و فرد آزارگر انجام میدهد مثلاً، کمک گرفتن از دیگران، ضرب و شتم متقابل، اعتصاب کردن و درنتیجه، عواقبی را هم برای او (فرد آزارگر) به وجود میآورد ازجمله، دستگیری توسط قانون).
خشونت خانگی بر تمام جنبههای زندگی فرد قربانی تأثیر میگذارد. هنگامیکه قربانیان خشونت از آزارها و فرد آزارگر رهایی یافتند، اغلب با تأثیرات طولانیمدت و حتی همیشگی مخرب بر سلامت جسم و روان ازجمله، روابط با خانواده، دوستان و فرزندان و همچنین شغل و رفاه اقتصادی آنها دستوپنجه نرم میکنند.
قربانیان خشونت خانگی مجموعهای از احساسات و عواطفی را تجربه میکنند که تحت آزارهای خانگی توسط فرد آزارگر بر آنها روا داشته شده است و بر زندگی و روابط آنها و حتی آینده آنها تأثیرگذار هستند. امکان دارد که آنها نیز برای مقابله با خشونت و کنش مقاومتی به رفتارهای افراطی (افراطوتفریط) روی بیاورند.
قربانیان خشونت خانگی ممکن است:
- مایل به اتمام خشونت باشند اما نخواهند ارتباطشان را با فرد آزارگر قطع کنند
- حس منزوی بودن داشته باشند
- افسرده باشند
- از اینکه چه خدماتی برای یاریرساندن به آنها درزمینهٔ خشونت خانگی وجود داشته باشند، بیاطلاع باشند
- از موقعیت خود شرمسار باشند
- از فاش کردن خشونت و آزارهایی که بر آنها وارد آمده است بترسند و همچنین از قضاوتها و انگ زدنها هراس داشته باشند درواقع، فکر میکنند صحبت کردن درباره موقعیت خود باعث آبروریزی و بدنامی خواهد شد
- خشونت را انکار میکنند یا از شدت آن میکاهند یا بهانههایی برای آن میآوردند و سعی در توجیه آن دارند
- همچنان فرد آزارگر را دوست دارند
- از خانواده و دوستان فاصله میگیرند
- پرخاشگر میشوند
- به لحاظ مالی و اقتصادی خود را به آزارگر وابسته میدانند
- در رابطه خود را مقصر میدانند
- احساس شرم میکنند
- مضطرب و نگران هستند
- افکار خودکشی در سر میپرورانند
- مشروبات الکلی و مواد مخدر استعمال میکنند
- به تغییر آزارگر خود امیدوار هستند بهعنوانمثال، امیدوار هستند که او استفاده از خشونت را متوقف کند
- دارای آنگونه از اعتقادات مذهبی، فرهنگی و اعتقادی هستند که آنها را از ترک رابطه منع میکنند
- هیچگونه حمایتی از سوی خانواده و دوستان دریافت نمیکنند
- از واکنشهای اجتماعی و فرهنگی هراس دارند که این مسئله میتواند رهایی آنها از رابطهای خشونتآمیز را به تأخیر بیندازد
- احساس میکنند جایی برای رفتن یا توانی برای رهایی ندارند
- حس میکنند بعد از رهایی و جدایی، توانایی مراقبت از خود را ندارند
- اگر فرزند مشترکی از رابطهشان داشته باشند بعد از ترک فرد آزارگر همواره نگران امنیت فرزندشان خواهند بود
- حیوان یا حیوانات خانگی دارند که مایل به ترک آنها نیستند
- در صورت فاش شدن خشونتها و آزارها، نسبت به اجرای قوانین محلی، دادگاهها و سایر سیستمهای قضایی بیاعتماد هستند
- تجربههایی در مورد عدمحمایت خانواده، دوستان، همکاران، دادگاهها و نهادهای قضایی و خدمات حمایت از کودکان داشتهاند و معتقدند که اگر بخواهند از خشونت رهایی یابند همچنان حمایت و کمکی دریافت نخواهند کرد یا مجازات خواهند شد بنابراین از این کار واهمه خواهند داشت (مثلاً، میترسند از اینکه حضانت فرزندان خود را از دست بدهند و حضانت به فرد آزارگر برسد)
یکی از مهمترین عوامل مهم در تعیین آزارگر اصلی زمانی که هردو نفر دریک رابطه خشونت میورزند، زمانی است که هرکدام از آن دو نفر استفاده از خشونت و آزار را خاتمه میدهند؛ زمانی فرد قربانی استفاده از خشونت را متوقف میکند که یا رابطه تمام شود یا فرد آزارگر و متجاوز دست از خشونت بردارد. فرد متجاوز به طور نامحدود و شدید بر قربانی خود خشونت میورزد زیرا از اینکه کنترل خود را بر قربانی از دست بدهد واهمه دارد. درواقع، در این زمان، فرد قربانی در معرض بیشترین میزان از خطر قرار دارد زیرا آزارگر هرچقدر بیشتر حس کند که از قدرت کنترلش بر قربانی کمتر میشود میزان خشونت و سوءاستفاده را بیشتر میکند (هرچه بیشتر از دست بدهد، خشنتر میشود).
بااینکه دادهها ثابت میکنند در روابط صمیمی، اغلب زنان قربانی خشونت میشوند، این امکان برای هرکسی وجود دارد که هم آزارگر و هم قربانی باشد.
لینک متن اصلی: