دیگری: خشونت خانگی تاثیر بسیاری بر روان زنان قربانی دارد از اختلاس استرس پسآسیبی، افکار مربوط به خودکشی، خودزنی … در این فرصت با فرشته ذاکر،پژوهشگر فلسفه ، روان شناسی و فعال زنان از اعضای گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران که در زمینه تاثیرروانی خشونت بر زندگی زنان مطالعاتی انجام داده است، به گفتگو نشسته ایم.
– لطفا برای خوانندگان دیگری، کمی در مورد اختلال استرس پسآسیبی و چگونگی بروز آن در زنانی که با خشونت خانگی روبهرو هستند، توضیح دهید.
اختلال استرس پسآسیبی که در اصطلاح اختصاری به آن PTSD گفته میشود، اختلالی روانشناختی است که در بعضی از افراد پس از تجربه تروما علایم آن بروز پیدا میکند. افرادی که به این اختلال دچار میشوند به طور مرتب از این میترسند که نکند دوباره آن تجربه دردناک یا تجربه دردناک مشابهی برایشان اتفاق بیافتد. به همین دلیل این افراد تلاش میکنند از هر نشانهی مربوط به آن حادثه دوری کنند. با این حال، کوچکترین نشانهی مربوط به آن حادثه، ذهن آنها را مشغول کرده و دچار استرس میشوند. معمولا افکار و احساسات مرتبط با آن حادثه نیز به طور ناخواسته به ذهنشان هجوم میآورد. تجربهی این علایم میتواند منجر به اختلالات دیگری در این افراد شود. از جمله اختلالات مربوط به خواب، گوشبهزنگی، افسردگی، خشم، مشکلات حافظه و حتی دردهای جسمانی. بسته به شدت بروز هر یک از علایم این اختلال، زندگی عادی و روزمره بیمار دچار اختلال میشود و احساس میکند کنترل خودش را نسبت به جریان عادی زندگیاش از دست داده است. البته همه این علایم در یک فرد بروز پیدا نمیکند. شدت و ضعف بروز این علایم به عوامل پیشزمینهای هر فرد بستگی دارد.
تحقیقات زیادی در سطح جهانی نشان داده است، زنانی که دارای تجربه خشونت خانگی هستند بیشتر در معرض ابتلا به اختلال استرس پسآسیبی هستند.
– آیا همهی زنان خشونتدیده به این اختلال دچار میشوند؟
خیر. رابطهای مستقیم و رابطهای غیرمستقیم بین تجربهی خشونت خانگی و بروز علایم PTSD وجود دارد. گاهی تجربهی خشونت خانگی به طور مستقیم منجر به این اختلال میشود. تحقیقات جدید نشان میدهد لزومی ندارد خشونت تجربه شده حتما خیلی شدید باشد که منجر به اختلال استرس پسآسیبی شود. چرا که در تعریف تروما تأکید شده است حتما باید حادثه خیلی دردناک باشد. مانند تجربههایی که احتمال داشته منجر به مرگ فرد یا عزیزانش شود، تجربه مرگ عزیزان و یا تجربه تجاوز جنسی و یا مشاهدهی این حوادث دردناک. البته متخصصان در تعریف تروما اختلاف نظر دارند که من در اینجا وارد این بحث نمیشوم. فقط میخواهم تأکید کنم گمان نکنیم اگر خشونت خانگی در حد تجاوز جنسی و یا تهدید جانی نباشد، پس فرد از ابتلا به این اختلال در امان است. خیر این طور نیست. تحقیقات جدید نشان میدهد برخی افراد با تجربهی وقایعی که در نگاه اول تروماتیک و خیلی آسیبزننده به نظر نمیرسند، علایم اختلال استرس پسآسیبی را نشان دادهاند، در حالی که برخی دیگر وقایع دهشتناکی را تجربه کردهاند اما به این اختلال دچار نشدهاند.
به طور کلی زنانی که دارای تجربه خشونت خانگی هستند، نسبت به زنانی که هرگز مورد سوءاستفاده قرار نگرفتهاند دو تا سه برابر بیشتر در معرض ابتلا به اختلال استرس پسآسیبی هستند. خشونت خانگی شامل خشونت روانی، خشونت فیزیکی و خشونت جنسی میشود؛ زنانی که هر سه نوع از خشونت را تجربه کرده باشند، نه برابر بیشتر از زنانی که دارای تجربه خشونتدیدگی نیستند در معرض رشد اختلال استرس پسآسیبی هستند.
– میشود لطفا درباره رابطهی غیرمستقیم بین تجربه خشونت خانگی و بروز این اختلال بیشتر توضیح دهید؟
بله حتما. رابطهی غیرمستقیم به دو نحو رخ میدهد. یک شکلش این است که زنانی که دارای تجربهی خشونت خانگی هستند در صورتی که یک حادثه تکاندهندهای را تجربه کنند، حادثهای که حتی کاملا نامربوط به روابط خانوادگیشان باشد، احتمال ابتلای آنها به این اختلال در ارتباط با آن حادثه بالا میرود. یعنی تجربه خشونت خانگی خودش به صورت عامل پیشزمینهای و تسریعکننده برای ابتلا به این اختلال عمل میکند.
دوم این که زنانی که خشونت خانگی را تجربه میکنند، احتمالش کم نیست آزاردیدگی در دوران کودکی را نیز تجربه کرده باشند و یا دارای اختلالهای روانی دیگری نیز باشند. جمع این عوامل پیشزمینهای با تجربه خشونت خانگی، نقش مهمی در ابتلای زنان به اختلال استرس پسآسیبی دارد. یعنی زنانی که در دوران کودکی تجربهی تروما دارند، وقتی در بزرگسالی نیز قربانی خشونت خانگی میشوند، احتمال رشد اختلال استرس پسآسیبی در آنها بالا میرود.
– آیا فائق شدن بر این اختلال برای زنان خشونتدیده ممکن و آسان است؟
در برخی از افراد با گذشت زمان که حداکثر چند ماه است، علایم این اختلال خود به خود کاهش پیدا میکند و از بین میرود. اما دستهای از افراد هستند که با گذشت زمان نه تنها علایم در آنها فروکش نمیکند که تداوم پیدا میکند و یا تشدید میشود. این افراد به تنهایی نمیتوانند بر اختلالشان فایق آیند و حتما باید کمک حرفهای دریافت کنند.
یکی از عوامل مهمی که به افراد کمک میکند بر این اختلال فایق آیند، حمایت اجتماعی است. بر اساس نتایج تحقیقات، زنانی که درون چرخهی خشونت خانگی قرار دارند و احتمال تکرار تجربه خشونت خانگی برای آنها وجود دارد، اغلب یا اصلا از حمایت اجتماعی برخوردار نیستند و یا حمایت اجتماعی اندکی دریافت میکنند. همین عامل مهمی است که این زنان نتوانند به راحتی کنترل مشکلشان را به دست بگیرند. از سوی دیگر، اکثریت زنانی که در معرض خشونت خانگی هستند، از نظر اقتصادی وابسته به همسرانشان هستند و ایجاد محدودیت اقتصادی خودش یک مؤلفهی خشونت خانگی پرتکرار است. یعنی این زنان امکان اقتصادی برای دریافت کمک حرفهای نیز ندارند.
همین عوامل منجر به انباشت علایم و بروز اختلالات پیچیدهتر در این زنان میشود که ممکن است به لحاظ روانی آنها را در شرایط خیلی دشواری قرار دهد و به پیامدهای وخیمتری منجر شود. مانند انزوا، افسردگی فراگیر، سوء مصرف مواد، افکار خودکشی و یا تغییرات شخصیتی بنیادی.
– به افکار خودکشی اشاره کردید، خودکشی در بین زنان ایرانی بالاترین میزان را در خاورمیانه دارد. و ایران پس از چین و هندوستان، سومین کشور جهان است که در آن آمار خودکشی زنان در حال افزایش و در حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است، آیا بین انواع خشونت خانگی و افکار خودکشی در زنان رابطهای وجود دارد؟ آیا میتوان گفت خودکشی زنان یکی از پیامدهای خشونت خانگی علیه زنان است؟
آرون بک، نظریهپرداز برجسته در روانشناسی شناختی، میگوید ناامیدی حلقه اتصال افسردگی و خودکشی است. تحقیقات نیز نشان میدهند بیش از ۸۰ درصد کسانی که خودکشی موفق انجام میدهند، در زمان اقدام به خودکشی از افسردگی رنج میبردهاند. از همین جا میتوان دریافت که افکار خودکشی و در نهایت اقدام به خودکشی یکی از تبعات دردناک اختلالهای روانی درماننشده مانند اختلال استرس پسآسیبی و یا اختلال افسردگی است. این اختلالها در بین زنان خشونتدیده، بیشتر از جمعیت عادی است. خشونت روانی، فیزیکی و جنسی دیدن از جانب همسر، خشونت فیزیکی دیدن از جانب خانواده و غیرهمسر، طلاق و آزاردیدگی جنسی، از ریسکفاکتورهای تلاش برای خودکشی در بین زنان هستند. احساس انزوا، احساس درماندگی و از دست دادن کنترل بر حوادثی که برای آنان رخ میدهد، که در موارد زیادی در نتیجه احساس نداشتن حمایت اجتماعی است، زن خشونتدیده را به سمت افکار خودکشی و در نهایت اقدام به خودکشی سوق میدهد.
– در گزارش ملی خشونت علیه زنان که توسط نهاد ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۹ منتشر شد، آمده است که آمار خودکشی زنان در استانهای کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و کردستان بسیار بالاتر از میزان کشوری آن است، آیا این بدان معناست که در این استانها خشونت خانگی نیز بالاتر است؟
اگرچه بسترهای فرهنگی، مشکلات اقتصادی و آموزشی موجود در این مناطق، بر نرخ اقدام به خودکشی در این استانها تأثیرگذار هستند ولی یافتههای پژوهشهای متعددی که برای بررسی پدیده خودکشی در این استانها انجام شده است، نشان میدهد درصد خودکشیهای موفق در میان زنان متأهل و مطلقه بالاتر است. در برخی از این پژوهشها به طور مشخص به تعارضهای خانوادگی در زندگی زناشویی، اختلاف با همسر یا خانوادهی همسر، به عنوان یک عامل مهم در اقدام به خودکشی اشاره شده است. به خاطر نرخ بالای خودکشی موفق در میان زنان استانهایی که نام بردید، برخی اشاره کردهاند که خودکشی و به طور مشخص خودسوزی در این استانها رنگ زنانه دارد. بنابراین اگر خشونت خانگی تنها عامل سوق دادن زنان در این استانها به سمت خودکشی نباشد، بیشک عامل مهم و تأثیرگذاری است.
– خشونت خانگی گاهی در بارداری شروع شده و گاهی در این دوران شدت مییا
بد. میزان خشونت اعمال شده بر زنان باردار ایرانی بیش از ۶۰ درصد گزارش شده است. خشونت در دوران بارداری معمولا شامل چه مواردی میشود و چه تأثیری بر روی روان مادر و کودک دارد؟
در نگاه عمومی، بارداری نقش بازدارندهای در اعمال خشونت دارد، ولی متأسفانه نتایج تحقیقات چیز دیگری میگوید. ۲۵ تا ۵۰ درصد زنان باردار از انواع خشونت خانگی آسیب میبینند. اعمال هر سه نوع خشونت خانگی اعم از خشونت جنسی، فیزیکی و روانی بر روی زنان مشاهده شده است. تجاوز جنسی از جانب همسر، بیشتر در سه ماهه اول و دوم بارداری که منجر به خونریزی، سقط جنین و یا آسیبهای دیگر میشود. وارد کردن ضربه و مشت و لگد به خصوص به ناحیه شکم مادر که باعث آسیبدیدگیهای جدی برای مادر و جنین میشود. این خشونتها گاه به قیمت جان مادر و جنین تمام میشود. خشونتهای روانی و محروم کردن مادر از مراقبتهای پزشکی لازم نیز شایع است. سقط جنین، زایمان زودرس، تولد نوزاد کموزن و.. از جمله آسیبهای جدیای هستند که مادر و جنین را تهدید میکنند.
افسردگی پس از زایمان که به طور معمول بخش زیادی از زنان، پس از زایمان آن را تجربه میکنند در این زنان تشدید میشود و باعث تحلیل رفتن توان روانی آنها میشود. مطالعات متعددی نشان دادهاند فراوانی و شدت افسردگی پس از زایمان در زنان خشونتدیده بیشتر از زنان خشونتندیده است. تحقیقات نشان دادهاند کودکانی که مادرانشان از خشونت خانگی در دوران بارداری رنج بردهاند، کمتر با شیر مادر تغذیه شدهاند.
– در مورد ازدواج کودکان نیز آیا بررسیهایی انجام شده است که دختری که در کودکی با رابطه جنسی در ازدواج مواجه میشود چه آسیبهای روانی میبیند؟
متأسفانه در ایران درباره ازدواج کودکان و پیامدهای جسمی و روانی آن خیلی کم کار شده است. بر اساس تحقیقات اندکی که موجود است، کودکان دختری که مجبور به ازدواج زودهنگام شدهاند، از اولین تجربه جنسیشان به عنوان تجربهای تروماتیک یاد میکنند که کل زیست جنسی آنها را تحت تأثیر قرار داده و منجر به ترس و وحشت آنها از رابطه جنسی شده است. پرداختن به مسائل روانشناختی این کودکان در واقع ذیل پژوهشهای مربوط به کودکآزاری و تجربه ترومای دوران کودکی قرار میگیرد. درباره ترومای دوران کودکی پژوهشهای زیادی انجام شده است. متأسفانه پیامدهای آسیبزای ترومای دوران کودکی گسترده و بلندمدتند و تنها با مداخلات حرفهای قابل درمان هستند. ترومای دوران کودکی منجر به آسیبهای روانشناختی از قبیل اختلال PTSD، افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال خوردن (بیاشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی)، خودجرحی، افکار خودکشی و… میشود.
این کودکان چون از تحصیل بازمیمانند و از حداقل آموزشهای لازم نیز محروم میشوند، آسیبهای جسمی و روانی زیادی میبینند. اغلب این کودکان بارداری زودهنگام را نیز تجربه میکنند که منجر به درصد بالای مرگ و میر در آنها میشود. دخترانی که در سن زیر ۱۵ سال بارداری را تجربه میکنند پنج برابر بیشتر از دختران بالای بیست سال بر اثر آسیبهای ناشی از بارداری میمیرند.
– به زنی که مورد خشونت خانگی قرار گرفته است به لحاظ روانی اولین کمکی که میتوان به او کرد، چیست؟
باید او را به مراکزی معرفی کرد که از زنان خشونت دیده حمایت میکنند. معمولا مشکلات این زنان چندلایه و پیچیده است و احتمال تکرار تجربه خشونتدیدگی برای آنها بالا است. بسته به شدت و نوع خشونتی که این زنان متحمل شدهاند، کمکی که به آنها باید کرد بسیار متفاوت است. متأسفانه تعداد این مراکز زیاد و در دسترس نیست. اگر در مراکز بهداشت، پایگاهی تحت عنوان غربالگری خشونت خانگی شکل بگیرد که در دسترس زنان باشد که هم زنان قربانی خشونت خانگی و هم اطرافیانی که قصد کمک به آنها را دارند بتوانند به راحتی با این مراکز تماس بگیرند و بتوانند در صورت لزوم به صورت اصولی به این قربانیان کمک کنند، هم قربانیان و هم اطرافیانی که قصد کمک دارند، از سردرگمی درمیآیند. ضرورت دارد که دولت قربانیان خشونت خانگی را تحت پوشش بیمه خدمات روانشناسی قرار دهد تا این زنان بتوانند از خدمات حرفهای روانشناسی بهرهمند شوند.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قراردادید.