آیدا جودکی
بخش اخر بررسی انیمیشن های غیرکلیشه ای والت دیزنی را در این مقاله منتشر می کنیم. در بخش قبلی به سراغ انیمیشن دلیر رفتیم و این بار به شخصیت های متفاوت زن در انیمیشن های «منجمد» و «موانا» را بررسی می کنیم.
«منجمد» – آنا و اِلسا :
آنا و السا دو خواهر در خاندان سلطنتی در شهر «ارندل»در کشور نروژ هستند . السا قدرتی جادویی دارد که می تواند یخ و برف تولید کند . در دوران کودکیشان طی اتفاقی در طول بازی ، یکی از اشعه های یخی السا به سر آنا برمی خورد که در نتیجه ی آن آنا بیهوش می شود و خانواده به سوی دره ای که موجودات سنگی جادویی زندگی می کنند ، می روند تا آنا بهبود می یابد امّا السا به دلیل قدرت جادویی باید از او دوری کند . جادوی السا زمانی بی اثر می شود که عشقی حقیقی بیابد و او را در آغوش بگیرد .
قدرت و توانایی :
السا قدرتی جادویی دارد که بدون سحر و جادو ، آن را داراست .
آنا برای نجات خواهرش که به مکانی دور با هدف حفاظت از او رفته ، برای ایجاد برقراری رابطه ای بهتر حاضر می شود تمام سختی راه را به جان بخرد و خواهرش را بیابد و او را از انزوا برهاند.
شخصیت آنا :
آنا در این انیمیشن دختری فعال ، شاد ، سرزنده و قوی به تصویر کشیده شده است . چهره اش نیز براساس کلیشه های رایج نیست . گرد و پر از کک و مک است . با صدای بلند حرف می زند و می خندد . به راحتی ابراز علاقه می کند و با دیگران ارتباط برقرار می کند . خود را تحت کلیشه های رایج متانت و نجابت تسلیم نمی کند . آزادانه بازی می کند و می رقصد و شادی دیگران را نیز می طلبد .
آنا علاوه بر آنکه از لحاظ روحی شاد و قوی است به لحاظ جسمی نیز دختر ضعیف و ناتوانی به تصویر کشیده نشده است . او در شرایط دشوار می تواند قوی باشد به عنوان مثال ، هنگامی که السا ، خواهرش ، از قصر می گریزد ، تصمیم می گیرد خود به دنبال او برود و در شرایط آب و هوایی نامناسب با قدرت تمام خواهرش را می یابد هرچند که از دیگران (شخصیت کریستف ) نیز کمک می گیرد .
شخصیت اِلسا :
نکته ی قابل توجه درباره ی شخصیت السا ، عدم توجه و نیاز او به ازدواج است . او به گونه ای به تصویر کشیده شده که نشان دهد ازدواج پایان زندگی و سرنوشت یک دختر نیست و عشق حقیقی نیز صرفا در عشق به یک مرد خلاصه نمی شود . او بی نیاز از توجه مردان و عشق کلیشه ای و رایج بازنمایی شده است . طلسم نهفته در وجود او نیز با عشق حقیقی خواهرش بی اثر می شود .
عشق حقیقی :
عشق حقیقی در این انیمیشن برخلاف انیمیشن های دیگر و حتی تصور و باور رایج عامه ی مردم نشان داده می شود . عشق حقیقی ، عشق بین دو خواهر است.
ابتدا ، السا برای حفاظت از خواهر حاضر است فداکاری کند و زندگی خود را در اتاقی ، تنها سپری کند و در ادامه نیز برای آسیب نرساندن به مردم شهر می گریزد و به جایی دوردست پناه می برَد .
آنا نیز به کمک خواهرش السا می رود . تلاش می کند او را از انزوا و تنهایی بیرون آورد و با او ارتباط برقرار کند ، دوستش داشته باشد و دوست داشته شود .
درنهایت ، عشق خواهرانه به کمک هردو می آید و طلسم السا را می شکند و او را نجات می دهد عشق خواهرانه نجات بخش هردو می شود و زندگی عادی را به هردو می بخشد . علاوه بر آن ، عشق آن دو ، بهار را به سرزمینی که همواره یخ زده بوده ، می آورد و درواقع ، حیاتی دوباره به تمامی مردم سرزمین هدیه می دهد .
دو نکته در این انیمیشن می تواند مورد توجه بسیاری قرار گیرد : عشق حقیقی ، عشق میان دو خواهر توصیف شده است . و اینکه فیلم مطابق با جریان رایج انیمیشن های دیزنی تمام نمی شود . درواقع ، با ازدواج نقش های اول پایان نمی یابد هرچند که مخاطبان برای بار اول ، گمان می کنند دو شخصیت آنا و کریستوف درپایان ، طبق معمول ، ازدواج خواهند کرد اما پایان این داستان به گونه ای دیگر ، بدون ازدواج شخصیت ها ، رقم می خورَد .
ترانه :
ترانه ی اصلی این انیمیشن « رهایش کن» نام دارد که توسط «کریستن اندرسون – لوپز»و همسرش «رابرت لوپز»سروده شده که خواننده ی آن نیز «دمی لواتو» (Demi Lova ) است.
امشب برف درخشش بسیاری دارد
و هیچ ردپایی دیده نمی شود
قلمرویی از انزوا دیده می شود ، گویا من ملکه ی آن هستم
رهایش کن رهایش کن !
بیش از این نمی توانند مانع تو شوند
گفته های آن ها برایم اهمیّتی ندارد
بگذار طوفان کولاک کند
سرما هرگز مرا آزار نداده
از دور همه چیز کوچک به نظر می رسد و ترسی که مرا در اختیار داشت هرگز به من نخواهد رسید
اکنون وقت آن رسیده که بدانم چه می توانم انجام دهم و محدودیت ها را بشکنم
هیچ قانونی برای من وجود ندارد ، من رها و آزادم
من کسی هستم که همراه با باد و آسمان در آرامشم
هرگز مرا گریان نمی بینی
اینجا ایستاده ام و می مانم و روحم در همه جا جاری ست
من هرگز به گذشته بازنمی گردم : گذشته ، گذشته ست
همچون خورشید طلوع می کنم
دیگر از آن دختر عالی و کامل خبری نیست
اینجا در روشنایی روز می ایستم
بگذار طوفان کولاک کند ، سرما هرگز مرا آزار نمی دهد
این ترانه ، ترانه ای است که السا به هنگام ترک قصر می خواند و قدم به سوی قصری یخی می گذارد که با استفاده از نیروی یخی اش ساخته است . او دیگر نمی خواهد پرنسسی باشد که همگان از او انتظار دارند و به مرحله ای رسیده که نظرات و صحبت های دیگران برایش ارزش و اهمیتی ندارند . سرما و سختی ها دیگر بر او اثری ندارند و می خواهد خودش باشد همانی که همیشه بوده است. به خود ایمان دارد و احترام می گذارد و اجازه نمی دهد که سختی ها بر او غلبه کنند،هرچند که درطول زمان بیشتر شوند. آینده نگر است و از گذشته ای که همواره ترس ها بر او چیره بوده اند، بیزار است . امیدوارانه همان گونه که خود می خواهد ، بی پروا ، آینده را می سازد و با قدرت هرچه تمام به راه خود ادامه می دهد .
«موآنا» – موآنا :
انیمیشن موآنا در یکی از جزایر پلی نزی در اقیانوس آرام به نام «موتونویی»می گذرد . شخصیت اصلی داستان موآنا فرزند رئیس قبیله است . او دختری مصمم ، قوی و پراراده است . افراد قبیله خدایی به نام «ت فی تی» که به اقیانوس حیات بخشیده را می پرستند . از طرفی دیگر، «مااویی» نیمه خدای کشتیرانی و دریانوردی است که قلب ت فی تی را دزدیده و در نتیجه ی این اتفاق ، ت فی تی نابود شده است. بعد از سالیان طولانی ، موآنا به عنوان مسئول بازگرداندن قلب ت فی تی انتخاب شده است اما پدر و مادرش اجازه ی این کار را به او نمی دهند . تا زمانی که جزیره رو به نابودی می رود : تعداد ماهی ها کاهش یافته و نارگیل ها ، میوه ی اصلی جزیره ، فاسد و پوسیده شده اند . پس موآنا تصمیم به پیش روی به سمت دریا می گیرد تا علاوه بر ماهی گیری ، علت این حادثه را جویا شود . مادربزرگش به او غاری از کشتی های پنهان را نشان می دهد تا به او بگوید که آن ها زمانی دریانورد بوده اند و از هنگامی که مااویی قلب ت فی تی را دزدیده توانایی دریانوردی از بین رفته و از جانبی دیگر «ت کا» خدای آتشفشان راه را بر آن ها دشوار کرده و تاریکی اش مسلط شده است و تنها راه حل این است که موآنا ، مااویی را بیابد و قلب ت فی تی را به او بازگرداند .
موآنا رهسپار اقیانوس می شود و در مسیر خود مااویی را می یابد . از او خواهش می کند که قلب ت فی تی را بازگرداند . مااویی می پذیرد اما باید قلاب ماهیگیری اش را از چنگال «کالامورا» برهاند . موآنا با زیرکی و قدرتی بی نظیر این قلاب مااویی را به او بازمی گرداند و در مقابل ، مااویی شیوه های دریانوردی را به او آموزش می دهد .
هنگامی که به حوزه ی قلمروی ت کا نزدیک می شوند و به نبرد با او می پردازند ، قلاب مااویی آسیب می بیند و موآنا را ترک می کند . موآنا متوجه می شود که ت کا درواقع همان ت فی تی است و از آن جایی که قلب خود را از دست داده دچار خشم و کینه و آتش شده است . پس موآنا از میان آب ها عبور می کند و قلب را در سینه ی ت فی تی قرار می دهد . ت فی تی که حالا به شکل اولیه و اصلی خود درآمده طبیعت واقعی جزیره را برمی گرداند : آرامش اولیه برقرار شده ، همه جا سرسبز گردیده و برکت و فراوانی معمول بازگشته و باعذرخواهی مااویی نیز ، قلابش را به او برمی گرداند . هنگامی که موآنا به قبیله بازمی گردد رهبری کشتیرانی و درواقع ، نیروی دریایی را برعهده می گیرد و آموزش دریانوردی نیز از وظایف اوست .
شخصیت موآنا :
موآنا دختری قوی ، بااراده و پشتکاراست . مسئولیت کاری را که برعهده می گیرد به بهترین نحو ممکن انجام می دهد . لایق و شایسته است . کنجکاو و پیگیر است . دلسوز قبیله و خانواده است . او به خوبی می تواند رهبری گروهی را برعهده گیرد . توانا است : با کفایت زیادی می تواند بر مشکلات فائق آید . شجاع و دلیر است و از اتفاقات پیش رو هراسی ندارد به همین دلیل به عنوان نجات دهنده ی سرزمین خویش انتخاب شده است . باهوش است و به خوبی درس هایی را که مااویی به او می آموزد ، فرامی گیرد ، علاوه بر آن ، در هنگام مشکلات راه حل های خلاقانه می یابد ، به عنوان مثال ، هنگامی که قلاب مااویی در چنگال کالامورو گیر افتاده با زیرکی تمام آن را بدست می آورد یا در صحنه ای دیگر ، می یابد که ت کا همان ت فی تیاست که قلب خود را از دست داده است .
امیدوار است . در جایی که مااویی او را در میانه ی راه رها می کند یا معتقد است که موآنا از پس سختی های اعماق آب برنمی آید ، او با امید و اعتماد به نفس بالا به مااویی نشان می دهد که شجاع ، توانمند و قوی است و اسیر سختی ها و مشکلات نمی شود و ترس بر او غلبه نمی کند زیرا امید دارد و همچنین دلسوز و آینده نگر است می داند برای نجات سرزمین و قبیله اش هم که شده باید بجنگد، پس جنگجوی شایسته ای نیز هست زیرا شجاع ، باهوش و امیدوار است.
موآنا نیز با کلیشه های رایج دیزنی متفاوت است . به لحاظ ظاهری ، تنوع زیستی حفظ شده به این معنا که او تقریبا همانند هم قبیله ای های خود به تصویر کشیده شده است : دختری با موهای مشکی ، صورتی گرد و چشمانی مشکی ، بینی تقریبا بزرگ و پهن ، قامتی متوسط و استخوان بندی درشت ، کمر کوتاه و پاهایی تقریبا پهن .
سرنوشت موآنا :
آموزش و رهبری :
موآنا پس از یادگیری فنون دریانوردی و کشتیرانی ، درنهایت ، هدایت و رهبری و آموزش دریانوردی به قبیله اش را برعهده می گیرد . هوش ، اراده و توانمندی اش پرآوازه می شود زیرا اوست که سرنوشت قبیله اش را به خوبی رقم زده و سرزمین خویش را نجات داده است . از آنجایی که او خونگرم ، مهربان و شاد نیز هست ، در میان مردم قبیله اش محبوب است .
سرنوشت بدون ازدواج :
سرنوشت موآنا برخلاف سرنوشت اغلب دختران انیمیشن های والت دیزنی با ازدواج گره نخورده است به این معنا که در پایان فیلم ما شاهد ازدواج او نیستیم و یا در سیر کلی داستان بحث از ازدواج او نیست . این نکته می تواند به این معنا باشد که ازدواج در ذهنیت دختران ما به عنوان تنها هدف زندگی نقش نگیرد . کارهای مهم تری برای انجام دادن وجود دارد که با قدرت تمام می توان انجام داد و اهداف مهم تری نیز که می توان برای آن ها برنامه ریزی کرد . نحوه ی پایان بندی انیمیشن هایی مانند موآنا ، منجمد و دلیر که به دور از کلیشه ها شکل گرفته و حتی از نقض کلیشه ها و stereotype ها جریان یافته ، مواردی قابل اعتماد و ارزشمندتر برای تماشا کردن به ویژه نشان دادن به کودکان هستند . این انیمیشن ها حتی به گونه ای غیرمستقیم می آموزند اگر در جامعه ای درگیر کلیشه ها هستید برای شکستن آن ها مبارزه کنید تا به حقوق انسانی و فردی خود دست یابید .
محیط زیست :
از نکات آموزنده ی دیگر این انیمیشن توجه به محیط زیست می باشد . فاکتوری که این روزها در معرض خطر قرار دارد و جز مواردی است که یا به آن توجه نمی شود و یا مورد توجه گروهی اندک قرار گرفته است . در انیمیشن موآنا ،ت فی تی مادر یا خدای طبیعت است و در واقع ، زندگی مردمان در دستان اوست . هنگامی که در آرامش باشد و « قلبش» بر جای خود ، حیات انسان ها نیز در آرامش است اما زمانی که به خطر بیفتد متعاقبا زندگی انسان ها به مخاطره می افتد . دیدن این انیمیشن یادآوری می کند که حیات انسان ها و طبیعت به هم گره خورده و آرامش و حیات هردو لازم و ملزوم یکدیگرند . اگر درک آدمیان از طبیعت بالا برود و آگاهی خود را در این زمینه افزایش دهند ، حیات برای آن ها خوش تر خواهد گذشت .
ترانه :
ترانه ی این انیمیشن را «مانوئل میراندا» سروده و خواننده ی آن اهل هاوایی و در نقش موآنا ، «اولی کراوالیو» ، است . بخشی از متن ترانه به شرح زیر است :
باید به آب ( اقیانوس ) بازگردم و اهمیتی ندارد که چقدر تلاش می کنم
مسیر میان آسمان و دریا را می بینی؟ مرا فرا می خواند
و کسی نمی داند تا به کجا پیش می رود
مردمان جزیره را می شناسم ، بسیار خوشحال به نظر می رسند
مردمان جزیره را می شناسم ، هرکدامشان نقش و وظیفه ای دارند
پس می توانم به تنهایی به سفر روم
با غرور می توانم رهبری کنم و پیشی گیرم ، می توانم خود و قبیله ام را قوی کنم
همیاری می کنم و خرسند می شوم
آن نور درخشان بر دریا را می بینی؟
کسی از عمق آن خبر ندارد
مرا فرامی خواند و نامم را فریاد می زند ، مرا می یابد
مرا مجاز می داند تا بدانم فراتر از آن مسیر چیست؟ آیا از آن گذر خواهم کرد؟
مسیر میان آسمان و دریا مرا فرامی خواند
و روزی خواهم دانست تا کجا خواهم رفت
موآنا با اعتماد به نفس بر اساس شجاعت و آموخته هایش قبیله اش را رهبری می کند و آموزه هایش را نیز به آن ها منتقل می کند . او نسبت به محیط اطراف خود بی تفاوت نیست و سعی در حلّ مشکلات و تغییر شرایط وخیم موجود دارد . شجاعت موآنا بی نظیر است ، او باآنکه از برخی مسیرها و اتفاقات بی خبر است ، خطر می کند و حاضر به مبارزه است و همچنین جنگجوی قوی و پراراده ای است .
همچنین سیاری معتقدند که شخصیت های «بل» Belle در انیمیشن «دیو و دلبر» و «راپونزل» در انیمیشن «گیسو کمند» هم می توانند جزء شخصیت هایی توصیف شوند که خصایص همیشگی زنان دیزنی را ندارند . امّا در این پژوهش تمامی ویژگی های کلیشه ای درنظر گرفته شده اند نه صرفا بخشی از آن ها . بل و راپونزل با وجود فعال بودن و تلاش کردن برای تغییر سرنوشت خود و همچنین تغییر شرایط موجود و دارا بودن قدرت و انگیزه برای این تغییر ، سرنوشت زندگی آن ها هم با سنت ازدواج رقم خورده و به نمایش گذاشته می شود . در این دو انیمیشن یادآوری می شود که هرچقدرهم که زنان مسیر زندگی خود را به تنهایی طی کنند نهایتی دارد که آن ازدواج است و نمی توان از آن چشم پوشی کرد.
نتیجه گیری :
درمیان انیمیشن هایی که امروزه ساخته می شوند و به طور مستقیم و غیرمستقیم تلاش به بازتولید کلیشه های جنسیتی دارند ، باید انیمیشن هایی را تماشا کرد و یا به کودکان نشان داد که کمتر به این امر اقدام کرده اند . از میان انیمیشن های بررسی شده از نظر نگارنده ، تا به حال ، سه انیمیشن با نام های دلیر ، منجمد و موآنا ارزش دیده شدن را دارند . با وجود نقدهایی که به این سه از سوی منتقدان وارد شده است ، این سه انیمیشن کمترین درجه از کلیشه های جنسیتی را به نمایش گذارده اند.
در دنیای امروز رسانه ها بخش تقریبا جدانشدنی از زندگی روزمره ی انسان ها است و یکی از تأثیرگذارترین جنبه های تربیتی بر فرزندان را دارد . رسانه ها به طور غیرقابل انکاری بر روند اجتماعی شدن کودکان و نوجوانان از جمله ، یادگیری نقش ها ، وظایف ، ارزش ها و هنجارها ، از جمله ، آشنایی با معیارهای زیبایی ، تندرستی و نقش های اجتماعی مانند ، هویت جنسیتی تأثیرگذارند . به عنوان مثال ، کودکان دختر می آموزند چگونه دختر کامل و مقبولی باشند ، فرق زشت و زیبا را درونی می کنند و برای رسیدن به معیار مسلط تلاش می کنند . به آن ها آموزش داده می شود درنهایت ازدواج خواهند کرد بنابراین ، فرزندداری و همسرداری را باید بیاموزند . این نکات برای درونی شدن در اذهان افراد همواره ی به گونه ای بیولوژیک توجیه می شوند به عنوان مثال ، سیستم زیستی دختران به گونه ای شکل گرفته که مادر باشند ، در حالی که این مسأله صرفا برای به سلطه درآوردن دختران و به دست گرفتن سرنوشت آن هاست.
اماهمان طور که گفته شد ، با افزایش آگاهی پذیرش عناصر اجتماعی کلیشه ای کاهش می یابد به همین دلیل در میان تولید انبوه انیمیشن ها ، ساخته می شوند آن هایی که ارزش دیده شدن را دارند . پس باید به نسل های آینده نیز امیدوار بود زیرا با مخاطبان و سازندگان آگاه تری رو به رو خواهیم بود .