تحریریه دیگری
دیگری: فاطمه بخشی کارگردان افغانستانی ساکن المان است که چندی پیش دومین اثر خود را با عنوان «همسایگان بدون مرز» به مدت دو شب در سالن تیاتروم شهر برلین روی صحنه برد. این نمایش با بازی حبیب کوهستانی، فرزانه بخشی، حسین حیدری و جبارمحمدی اجرا شد که داستان آن بر اساس تجاوز به دختران کم سن و سال در سه جغرافیا و سه فرهنگ متفاوت است؛ ستایش از افغانستان، ماریا از آلمان و جسیا از کشور مجارستان. مردانی که مرتکب جنایت شدند نیز ملیت های مختلفی دارند.نمایش با پیدا شدن جسدی در آپارتمانی با پایان یک مهمانی آغاز می شود. در آپارتمانی بعد از تمام شدن یک مهمانی که توسط یکی از اعضای ساختمان برگزار شده است، جسدی پیدا میشود. پلیس از تمامی اعضای ساختمان بازجویی می کند. تکنیک استفادهشده برای پاسخگویی به سوالات، مونولوگ است وبازیگران تنها جواب سوالها را میدهند. در طول نمایش ما بازپرس را نمیبینیم، تنها از طریق پاسخ ها، به حضور آنان پی می بریم. از دل همین سوال و جوابهاست که هر کدام اززنان اهالی ساختمان، تجارب و داستانهای ناگفتۀ خودشان در رابطه با تجاوز را بازگو میکنند. در مورد این تئاتر با فاطمه بخشی به گفتگو نشستیم که در زیر می خوانید.
- در کار قبلی(مرگ از دهان اقیانوس بزرگتر است) شما در مورد مهاجرت کار کردید و ستم هایی که زنان مهاجر با آن رو بروهستند اما در تاترجدید خود سراغ موضوع تجاوز رفتید که عام است چرا این موضوع و چرا سه زن با ملیت های مختلف را در فضائی مشترک قرار دادید؟
من زن هستم و محوریت کارهای من نوشتن از دنیای زنانه است.گاهی اوقات انتخاب موضوع، ناآگاهانه ست.مشخصا در مورد موضوع تجاوز«تجاوز» همیشه از نگاه مردانه دیده میشود. بیشتر در مورد متجاوز صحبت میشود. این که کیست؟ چه کرده است؟ چه میشود در موردش کرد؟ اما در مورد قربانیان که متاسفانه در اکثر موارد زنان هستند، کمتر صحبت می شود. انگار دیگر او نامرئی شده است. هدف من از قرار دادن سه قربانی و سه متجاوز از ملیت های مختلف در کنار هم، نشان دادن این حقیقت است که ملت، نژاد، محیط، هیچ تاثیری در بزرگی این مساله برای زنان ندارد. در تجاوز موضوع اصلی خشونت علیه زنان است که معمولا در آن قربانی فراموش می شود.
- این نمایش بر خلاف کار قبلی شما که به زبان فارسی بود به زبان آلمانی اجرا شد. لطفا در مورد بازخوردهایی که از هردو تئاتر گرفتید صحبت کنید ایا اجرای آلمانی مخاطب بیشتری در پی داشت؟
بهرحال ما در کشوری کار میکنیم که زبانش غیر از زبان اصلی من است. تبعا در آلمان، ما در اقلیت هستیم از نظر زبان. اجرای اول ما که در فستیوال «هایدلبرگ» روی صحنه رفت به زبان فارسی بود و با بالانویس انگلیسی. ولی با این حال احساس کردم یک خلایی وجود دارد. برای نمایش اول چندین دعوت از گروه های تئاتر غیرفارسی زبان در برلین دریافت کردیم و برای نمایش دوم هم همین طور که خب مخاطبان جدی ما مشخصا در شهر برلین فارسی زبانان نیستند به همین دلیل سراغ اجرا به زبان آلمانی رفتیم. مخاطبان هم بیشتر غیرفارسی زبانان بودند. کار خیلی صریح تر نقد شد چون مانعی به نام زبان در میان نبود. البته این اجرا به زبان آلمانی به جز مزایایی که دارد، سختیهای خودش را هم دارد.فکر کردن به زبان آلمانی، نوشتن به این زبان و بعد از ان به عنوان یک کارگردان خو گرفتن با متن وارتباط برقرار کردن با نمایشنامه طبعاً کار سختی برای یک غیر آلمانی زبان است.
- ایا این نمایش با استقبال افغانستانی های ساکن آلمان همراه بود؟
استقبال خارجیها بیشتر از هموطنان افغان بود. با توجه به جمعیت نسبی مهاجران افغان در برلین، انتظار استقبال بیشتری از سوی آنان میرفت اما به دلایلی از جمله عدم توجه هموطنان ما به هنر، دغدغههای مهاجرت، جا نیفتادن فرهنگ دیدن تاتر، اشتراک کمتری داشتند. در واقع بیشتر تماشاگران این نمایش را خارجیها تشکیل داده بودند.
- پروسه ی شکل گیری این نمایش چگونه بود ؟
بعد از تئاتر اولم (مرگ از دهان اقیانوس بزرگ تر است) که کاملا به صورت مستقل کار کرده بودیم، همانطور که گفتم، دعوت های زیادی را دریافت کردیم که اصلا انتظارش را نداشتم. پیشنهاد های همکاری زیادی شد که کماکان هم ادامه دارد. بنابراین این نمایش هم تقریبا با حمایت شش نهاد فرهنگی، نمایشی شکل گرفت. در مورد بازی گرفتن هم، کار کردن با بازیگرانی که تجربه ی صحنه را دارند خب مسلما آسان تر است و این بار بر خلاف کار قبل که بازیگران غیرحرفه ای بودند، بازی گرفتن بسیار آسانتر بود.
- در مورد برنامه های آینده تان کمی بگویید؟ ایا همچنان به کارگردانی تئاتر ادامه می دهید یا سراغ حوزه های دیگری می روید.
بله فکر میکنم تازه اوایل راه هستم. فراز و نشیب های زیادی پیش رویم قرار دارد اما قوی تر ادامه میدهم.هم اکنون روی دو نمایش دیگر کار می کنم.
با تشکر از وقتی که در اختیار دیگری قرار دادید.