غزال مرادی
دیگری: آزار جنسی زنان در محیط کار و فقدان امنیت روانی، سلامت محیط کار را به خطر می اندازد و این مساله در بسیاری از کشورها وجود دارد. دیدگاه غالب جامعه مقصر دانستن قربانی در بروز چنین حوادثی است. این پدیده عاملی ناشناخته درون سازمان است که بر منابع انسانی و بویژه زنان تاثیرات منفی زیادی دارد و کارایی سازمان را تا حد زیادی کاهش می دهد. این رفتار سبب بروز مشکلات بسیاری اعم از روحی و روانی برای کارکنان بویژه زنان شاغل در سازمان ها می شود .آزار جنسی در محیط های کاری پدیدهای در حال گسترش است که از دههی ۷۰ میلادی پژوهشها بر روی آن آغاز شده است اما در ایران تعداد بسیار محدودی از فعالیتهای تحقیقاتی را به خود اختصاص داده است در بررسی پایان نامه ها با موضوع «آزار جنسی در محیط کار» در مجموع ۱۳ پایان نامه با این موضوع کار شده است که از این میان ۱۲ مورد در دوره کارشناسی ارشد و یک مورد دکترا انجام شده است. رشته های تحصیلی که در این مورد پزوهش کرده اند در نمودار ۱ نشان داده شده است
اولین پژوهش در این حوزه مربوط به سال ۱۳۸۹ است. این پایان نامه توسط فاطمه بهزادی با عنوان « بررسی عوامل فردی و اجتماعی در میزان بروز آزار جنسی زنان شاغل شهر تهران» در دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده است. این پژوهش نشان داده متغیرهای مانند سن، میزان درآمد، پایگاه شغلی ، سابقه کاری، وضعیت تاهل ، و میزان تحصیلات با آزار جنسی رابطه معناداری دارند. افراد کمتر از ۴۰سال بیشتر در معرض سواستفاده قرار دارند و همچنین در آمد و پایگاه شغلی و سابقه کاری می توانند رابطه معکوسی با این متغیر داشته باشد. همچنین عاملهای روان رنجورخویی، برون گرایی و توافق جویی با آزار جنسی رابطه معناداری دارند. یکی از موضوعات دیگری که در این پژوهش حائز اهمیت است رابطه میان سبک شخصیتی دلبسته اضطرابی و مورد آزار جنسی واقع شدن است افرادی که دلبستگی اضطرابی دارند همیشه نگران و مضطرب اند. آن ها در مورد هر چیزی که در رابطه وجود دارد احساس اضطراب می کنند و مدام نگران بروز مشکل در روابط شان هستند.از آنجاییکه این افراد کمتر دارای حمایت اجتماعی هستند بنابراین در معرض خطر بیشتری برای شروع و تداوم سواستفاده جنسی قرار دارند . متاسفانه دسترسی به متن پایان نامه امکان پذیر نبود از این رو دقیقا متوجه منظور نویسنده نمی شویم که چه رابطه ای بین آزار جنسی و سبک دلبستگی افراد وجود دارد،و مهم تر چطور مساله ای که ابعاد ساختاری دارد به مساله ای شخصی فروکاسته می شود؟ و اصلا درست است که در تببین آزارجنسی در محیط کار مردسالاری و روابط قدرت را نادیده بگیریم و با روان شناسی سعی در تببین مساله ای ساختاری داشته باشیم؟
پژوهش دیگری با عنوان « آزار جنسی در محیط کار تهدیدی بر امنیت اجتماعی» توسط مهسا لاریجانی و سهیلا صادقی فسایی انجام شده که مبتنی بر تحقیقی کیفی و براساس مصاحبه های عمیق با ۲۷ زن شاغل ۷۱ تا ۳۲ساله در شهر تهران به دست آمده است. در این تحقیق به سه عنصر ویژگیهای مجرمان، قربانیان آزار جنسی و محیط های وقوع آزار جنسی و کمبود نظارت بر آنها پرداخته شده است. در ادامه نیز نقش پلیس زن را در کشف جرایم خاموش علیه زنان و پیشگیری از آنها بررسی شده است. نتایج حاصل از بررسی های کیفی نشان می دهد، قربانیان آزار جنسی عمدتاً زنان جوان و تحت سلطه ای هستند که ازسوی رؤسا و مردان دارای قدرت و منزلت بالاتر مورد آزار جنسی واقع می شوند. آنان عمدتاً در بخشهای خصوصی فاقد نظارت و کنترل مورد آزار واقع شده اند. حضور پلیس زن و حمایت از زنان شاغل و اصلاح رویه های شکایات قانونی می تواند گامهای مهمی برای کاهش آزار جنسی و ایجاد امنیت در محیط کار باشد.
محدثه عبدی نیز درسال ۱۳۹۷ نیز پژوهشی با عنوان« بررسی عوامل موثر بر سوء رفتار و آزار جنسی زنان در محیط کار و پیامدهای آن» انجام داده است . این پژوهش در میان ۱۴۰ نفر از زنان شاغل در یکی از سازمانهای دولتی شهر اهواز انجام شده است . نتایج حاصل از این پژوهش نشان داده است آزارجنسی در سازمان میتواند تأثیراتی از جمله احتمال افزایش ترک شغل، استرس شغلی و افسردگی داشته باشد و میزان عزت نفس، تعهد سازمانی، رضایت شغلی و رضایت از زندگی را در زنان شغل احتمالاً کاهش دهد.
نازنین مکوندی (۱۳۹۵) نیز به بررسی «تاثیر آزار جنسی و استرس شغلی بر بروز رفتار غیر کارکردی کارکنان با توجه به نقش واسطه ای تنیدگی شغلی(مورد مطالعه: کارکنان بخش بهداشت و درمان استان خوزستان)» پرداخته این پژوهش در دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شده است. در این راستا پرسشنامه ای شامل ۴۱ سوال بین ۲۷۰ نفر از خانم های شاغل در چهار بیمارستان در شمال، مرکز و جنوب استان توزیع شده که نتایج آن نشان داده است آزار جنسی بر استرس شغلی و تنیدگی شغلی تاثیر دارد. هر دو این عوامل قصد جابه جایی افراد را در شغل خود افزایش می دهد.تنیدگی شغلی شکلی از واکنش به استرس است در واقع عکس العمل های فیزیکی و روانی فرد در جهت تطبیق با فشارهای شغلی است.
در حوزه ی حقوق و جزا نیز پیان نامه ای توسط ساناز رشیدی (۱۳۹۷در دانشگاه تربیت مدرس و با موضوع «تحلیل جرم شناختی آزار جنسی زنان در نهادهای عدالت کیفری» انجام شده است.یافته ها نشان می دهد زنان به اشکال مختلفی آزار جنسی را در محیط قضایی تجربه می کنند ولی اکثریت آن ها ترجیح داده اند به جای شکایت- که البته در مراجع رسمی غالباً شکایت آن ها به رسمیت شناخته نمی شود- سکوت نمایند. علل مختلفی از جمله جامعه مردسالار، فرهنگ مبتنی بر کلیشه های جنسیتی، سبک زندگی بزه دیدگان و نداشتن اطلاعات حقوقیِ کافی از متغیرهای تأثیرگذار بر آزار جنسیِ زنان بوده اند. براساس نتایج این پژوهش به رسمیت شناختن مصادیق آزار جنسی و جرم انگاری آن در قوانین، مسئول دانستن سرپرست در قبال اعمال زیردستان، ارتقاء فرهنگ سازمانی و رعایت سازوکارهای پیشگیری وضعی موجب تضعیف یا خنثیسازی عوامل تأثیرگذار بر آزار جنسی زنان می شود.
بنابراین به دلیل به رسمیت شناخته نشدن حقوق زنان و آزارجنسی در قوانین ایران در مورد این مساله پژوهش چندانی انجام نشده است. همچنین نگاهی به تاریخ انجام پژوهش ها در مورد آزارجنسی نشان می دهد گویا به تازگی این مساله اندکی گوشه ذهن دانشجویان را به خود مشغول کرده است. البته کورجنسی، تابو بودن مساله آزارجنسی می توانند مانع نزدیک شدن دانشجویان به این موضوع شود. امیدواریم هم وزارت کار و تعاون سیاست هایی جهت امن کردن فضای کار برای زنان اتخاذ کند و هم شاهد انجام پژوهش های بیشتر و حساسیت جامعه به ویژه زنان دانشجو در مورد آزار جنسی باشیم.