غزال مرادی
دیگری: برخی از جامعه شناسان ازجمله «ارنستو لاکلائو» و «شانتال موفه» بدن را محصول نیروهای اجتماعی میدانند و معتقدند بدن در متن روابط و مناسبات اجتماعی و به میانجی گفتارها و زمینههای عینی برساخته میشود. زنان بهگونهای اجتماعی میشوند تا بدنهایشان را بهعنوان کالایی متمایز ادراک نمایند که دیگران آن را به لحاظ زیباشناختی، مورد قضاوت و ارزیابی قرار میدهند. رویههای تربیتی که زنان را در سطح بدنهایشان هدایت میکند، افرادی را خلق میکند که کارگزاران ناخواسته انقیاد خود باشند. آنان را طوری تربیت میکنند که بهطور داوطلبانه به خود نظارتی و خود طبیعی سازی بپردازند. درحالیکه بدنها، طبیعی نیستند، بلکه پیامد ساماندهیها و هنجارستیزیهای گفتمانیاند. بدن زنانه توسط گفتمانهای متعدد جامعه محدودشده و به نظم و قاعده درمیآید. زنان در جامعه میآموزند که زندگی خود را بر طبق تعاریف فرهنگ آن جامعه تجربه کنند. جامعه بدن زنانه را بهگونهای خلق میکند که زنانگی را بسان نوعی ناتوانی جلوهگر شود، لذا بدن زنان به لحاظ فیزیکی و بدنی، بدنی محصورشده، و ابژه تعریف میشود برساخت اجتماعی بدن زنانه طوری است که موجب کنترل بر بدنهای آنان میشود، و هرروز بیشازپیش مورد کنترل قرار میگیرد برای آنکه از نوع نگاه به بدن زن در ایران آگاه شویم پایاننامههایی راکه در مورد بدن زنانه نوشتهشدهاند، مرور میکنیم.
۸۰۳ مورد پایاننامه به موضوع بدن پرداختهاند که از این میانه ۷۰۸ پایاننامه منحصراً به بدن زنان اختصاص دارند. برخی از این پایاننامهها در رشتههایی نظیر علوم پزشکی و مامایی و بیشتر ناظر به بیماریهای زنان و مسائل بیولوژیکی زنان است. همچنین ۵۰ پایاننامه در رشتههای علوم انسانی ازجمله علوم اجتماعی، روانشناسی و معارف و حقوق در مورد بدن نگاشته شده است. از این تعداد ۶ پایاننامه افزون بر کلمات کلیدی، در عنوان هم به بدن پرداختهاند.
«بدن زن در گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی» توسط مهراوه نوبهاردر دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه مازندران سال ۱۳۹۲ انجامشده است ساختار این تحقیق بر پایه این سؤال شکلگرفته است که بدن زن در گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی چگونه نگریسته میشود؟ با پیشدرآمدی تاریخی به مسئله، به مناسبت شناخت ساختار سیاسی دو دوره انقلاب اسلامی و اصلاحات به بررسی آرای نماینده این دو گفتمان پرداخته میشود. با استفاده از نظریات فمینیسم، مناسب با هر دوره تلاش میشود تا مناسبات قدرت و بدن در این دو گفتمان حول «دال تن زنانه»، درون بستری از منازعات و رخدادهای اجتماعی- سیاسی دوران موردنظر بررسی و نقد شود. تحلیل نشان میدهد که آیتالله خمینی به مبارزه با تن نمایشگر زنانه در عصر پهلوی پرداخته و آن را با ابژگی یکسان میشمارد. با اجباری کردن حجاب عرصه عمومی داعیه حفظ کرامت زن را دارد و درواقع بدن زنانه از عرصه اجتماع در این دوره با استدلال مبارزه با تن زدگی، تن زدودگی تثبیت و ترویج میشود. لیکن زن و مرد هر دو در این گفتمان در خدمت سیستم کلانتر جامعه و اسلام هستند. بعد از انقلاب اسلامی با حضور دوره اصلاحات، جهشی به سمت جمهوریت و دموکراسی و لیبرالیسم را شاهد هستیم که در بدن زنانه نیز متبلور میشود. در این گفتمان بدن زن بهعنوان بخشی از هویت وی لیکن در ساختار اسلامی امکان بروز میدهد. مفاهیم حجاب و عفت تغییر کرده و جنسیت پررنگتر از دوره قبل، به زن بازمیگردد. در حقیقت با حضور مدرنیته در ایران بدن زن موجد بسیاری از کشمکشها و جنجالها است که به اشکال گوناگون و به مناسبتهای مختلف، به بستر منازعات سیاسی در سطح خرد و کلان بدل میشود.
حوزه روانشناسی
در حوزه روانشناسی بیشتر پایاننامهها براثر تصویر زنان از بدن خود، نارضایتی از بدن، تأثیر آن بر اختلالات روانی و شخصیتی پرداختهاند. در بیشتر پایاننامهها به نگرانی دربارهی تصویر بدن، افسردگی و اختلال خوردن توجه شده است در این میان موضوع تصویر بدن از فراوانی بیشتری در میان پایاننامههای در این حوزه برخوردار بوده است بهعنوان نمونه لیلا خبیر (۱۳۹۲) در پایاننامه با عنوان «بررسی رابطهی تجربیات شیئانگارانهی وزنی با ابعاد روانشناختی: (نگرانی دربارهی تصویر بدن، افسردگی و اختلال خوردن): نقش میانجیگری خودشیئگرایی و سوگیری وزنی درون سازی شده در زنان با اضافهوزن» نشان داده است که تجربیات شیء انگارانهی وزنی میتواند با تأثیر بر خود شیءگرایی، سوگیری وزنی درون سازی شده و نگرانی دربارهی تصویر بدن بر افسردگی و اختلال خوردن تأثیرگذار باشد.
حوزه جامعه شناسی
در رشتههای جامعهشناسی و علوم اجتماعی موضوعات متنوع و دیدگاههای متنوعی مورد بررسی قرار دادهاند ازجمله موضوعاتی مانند جراحیهای زیبایی و مدیریت بدن، بیشترین موضوعات را به خود اختصاص دادهاند که جای خالی پژوهشهایی ازجمله حق مالکیت زن بر بدن خود و… دیده میشود. مدیریت بدن به معنی دستکاری و نظارت مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است بهعنوان نمونه پایاننامهای توسط بابک حسنزاده (۱۳۹۳) انجامشده است که از فرایند تحلیل در روش هرمنوتیک عینی، بر روی یک مورد خاص استفاده کرده است. نتایج این پژوهش نشان داده است در این مورد خاص هرچند کنش مدیریت بدن در بدو امر، تحت تأثیر فشارهای محیطی و ساختاریِ ناشی از حضور در یک موقعیت جدید انجام میگیرد، اما پس از مدتی، فرد با مزایای مترتب بر آن آشنا شده و ازآنپس، با اراده و میل خویش این کار را تکرار میکند. مورد تحت بررسی، آرایش کردن را با ورود به دبیرستان و تحتفشار هنجارهای آن محیط آغاز میکند. ولی رفتهرفته او درمییابد که میتواند از مدیریت بدن برای پیشبرد برخی از اهدافش استفاده کند. یکی از مهمترین مزایای این کنش، به چالش کشیدن نظام و قدرت مردانه است. این زن جوان، خودآگاه یا ناخودآگاه، از مدیریت بدن بهعنوان یک استراتژی برای اغوا کردن مردان و اضمحلال این نظام استفاده میکند. بر اساس نتایج این پژوهش مفهوم اغوا که به بهترین شکل در آثار ژان بودریار متفکر پستمدرن فرانسوی مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته، نسبت به سایر مباحث نظری جامعهشناسی بدن قدرت بیشتری در تبیین دلایل کنش این مورد خاص داشت؛ و فرد مورد مطالعه با استفادهی هوشمندانه از مکانیسم اغوا، به دنبال بازتعریف نظامی جدید به نفع خویش است؛ و پایاننامه دیگری نیز با موضوع «بررسی جامعهشناختی مدیریت بدن با تکیه بر مصرف لوازمآرایشی در بین کارکنان زن شرکت راهآهن تهران» توسط لیلا سمیع (۱۳۹۲) تهیهشده است و نتایج آن نشان داده است که سرمایه فرهنگی بر روی مدیریت بدن در حوزه آرایش تأثیرگذار است ولی تأثیر پذیرش اجتماعی مورد تائید قرار نگرفت. همچنین تأثیر تصویر از بدن، تحصیلات و سن تائید بر مدیریت بدن در حوزه آرایش تأثیر دارد.
گلاویز اصلانی (۱۳۹۴) نیز در پژوهش خود با عنوان «برساخت گفتمانی بدن زنانه» نشان داده است که وجود گفتمانهای شناساییشدهی دینی، ظاهرگرایی، مردسالاری، جنسی و پزشکی در جامعه هستند که بر سر معنا دادن به بدن زنانه در رقابتاند؛ که نتیجهی آن سیال بودن و تصادفی بودن بدن زنانهای است که واقعیتی بین گفتمانی است که در عرصهی نزاع و همآییِ گفتمانهای مختلف شکل میگیرد؛ و بیرون از این نزاعهای گفتمانی هستیای خارجی برای این بدن نمیتوان متصور شد. بدن زنانه در جامعه واقعیتی بین گفتمانی است که معنای آن ثابت و همیشگی نیست.
گفتمان دینی که پشتوانهای محکم برای برتری مردان ایجاد کرده با به حاشیه راندن گفتمان ظاهر آرایی، در موقعیتهای مختلفی مفاهیم و معناهای گفتمان مردسالاری را با گفتمان ظاهر آرایی متعارض و متناقض میکند و گاهی این ظاهرگرایی بدن زنانه را نکوهش و سرکوب میکند. مردسالار بودن جامعهی ما تحلیل مناسبی را برای تجزیهوتحلیل برساخت گفتمانی بدن زنانه و روی آوردن زنان به ظاهرگرایی و جراحیهای زیبایی و حتی دیگر رفتارهای مربوط به جسم زنانهی آنان در اختیار ما قرار میدهد. بهگونهای که زنان، زیباییِ ظاهر و بدن را تنها وسیله و مالکیتی که میتواند همراه با قدرت برای آنها باشد، میدانند که در مواجهه با مردان و برتری همهجانبهی آنها از آن استفاده کنند. چراکه این گفتمان مردسالاری بستر عمل مناسبی را برای سایر گفتمانها در عملکرد و نگاه خود به سمت بدن زنانه ایجاد میکند. زنان و بدن آنها را فرودستی کند که این فرصت را در اختیار آنها قرار میدهد که هرکدام از گفتمانهای متفاوت دستورالعملهای متفاوت خود را برای آن بدن بپیچند. و بدن زنانه نیز در هرکدام از موقعیتهای متفاوتی که این گفتمانها برای آن ایجاد میکنند، شکل متفاوتی از بدن خویش را نشان دهد. دراین بین، روابط جنسیتی نیز یکی از فرآیندهای مهم اجتماعی حاصل از این گفتمان مردسالاری است. هرکدام از گفتمانها در تلاشاند معنای خود را مطابق با گزارههای خود به آن دهند. کشمکش در سطح گفتمانی باعث تغییر و بازتولید بدن زنانه بهعنوان یک واقعیت اجتماعی میشود. و معانی آن هیچگاه نمیتوانند برای همیشه تثبیت شوند. که این راه را برای کشمکشهای همیشگی اجتماعی بر سر معنا و تعاریف جامعه و بدن زنانه باز میگذارد، که خود پیامدهای اجتماعی زیادی را به همراه دارد. پس همیشه مجالی برای کشمکش و چگونگی نسبت دادن معنا به نشانهها و در اینجا به بدن زنانه وجود دارد. بنابراین، بدن زنانه و شکل دادن آن تعریف و معنای آن در حال تغییر هستند. بدن بهمثابه امری بین گفتمانی در فضای سیاسی شکل میگیرد که تجسم دانش و قدرت است. که بیرون از این کشمکش گفتمانی معنا و هستیای ندارد. دگرگونی در این مناسبات و گفتمانها میتواند دگرگونی در شکلِ ظاهری و بدنی و جسمانی زنان را نیز به دنبال آورد. البته دراین بین زنانِ جامعهی ما که ارزشها و گفتمان دینی بر آن حاکم است، از گفتمان ظاهرگرایی پیروی میکنند که نظام ارزشی آن با گفتمان دینیِ غالب همخوانی ندارد.
همچنین در مورد ناقص سازی زنان (ختنه زنان**) نیز پایاننامههایی توسط دانشجویان با رویکردهای مختلف کارشده است. از جمله تهمینه فرج خدا در «بررسی پیامدهای اخلاقی، ابعاد حقوقی و راهکارهای ریشه کنی ختنه زنان» به ختنه زنان و پیامدهای سلامت، ابعاد حقوقی و راهکارهای پایان بخشیدن به آن پرداخته است.
همچنین هما احدی نیز به موضوع «ختنه زنان در میناب: شیوع، آگاهی و نگرش» در سال ۸۲ پرداخته است. در این مطالعه توصیفی تحلیلی، ۴۰۰ زن ۱۵ تا ۴۹ ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی ـ درمانی شهر میناب به روش نمونهگیری غیر احتمالی و مبتنی بر هدف گزینش شده اند براساس یافتههای این پژوهش شیوع ختنه ۷۰ درصد بوده که در بین زنان ختنه شده، ختنه درجه یک ۸۷.۴% و ختنه درجه دو ۱۲.۶% بوده است.
بیـن تحصیلات افراد موردمطالعه و انجام ختنه ارتباط معکـوس معنیدار وجود داشت بیشترین شیوع ختنه در افـراد بیسواد و دارای تحصیلات ابتدایی دیدهشده است. زنان ختنه نشـده نسبت به زنان ختنه شده آگاهی بالاتری درزمینهٔ عوارض ناشی از ختنه دخترها داشتند و نگرش منفی نسبت به ختنه در آنان بالاتر بود. نگـرش ۵ درصـد زنـان ختـنه نشـده در سطح نگرش موافـق نسـبت بـه ایـن عمـل قـرار داشت. درحالیکه ۹/۲۷ درصـد از زنان ختنه شدۀ درجهیک و ۴۰ درصد زنان ختنه شدۀ درجهدو با انجام ختنه زنان موافق بودند.
بهطورکلی نـتایج پـژوهش نشاندهنده اهمیت سـن، تحصیلات و نگرش واحدهای پژوهش در ارتباط با انجـام ختـنه زنان بود. تلاشهایی که در دو دهه گذشته درزمینه سـوادآموزی و تحکیم اعتقادهای مذهبی مردم صورت گرفته و همچنین اقدامهایی که در جهت افزایش آگاهـی و سـطح بهداشـت جامعـه برداشتهشده در تغییر نگرش و اصـلاح رفـتارهای غیربهداشتی نقش داشته اسـت.
یحیی بازیاری زاده (۱۳۹۱) به«بررسی مقایسهای تمایل جنسی، صمیمیت و تعارضات زناشویی در زنان ختنه شده وزنان ختنه نشده ۱۷-۴۵ ساله شهر قشم پرداخته است از ۲۵۰ پرسشنامه توزیعی ۲۳۳ پرسشنامه تکمیلشده است. نتیجه این پژوهش نشان داده است که بین تمایل جنسی و صمیمیت بین زنان ختنه شده و ختنه نشده تفاوت معنادار وجود دارد و در تعارضات زناشویی تفاوت معنادار پیدا نشد.
یافتههای پژوهش نشان داد که تمایل جنسی و صمیمیت میان دو گروه از زنان موردپژوهش تفاوت معناداری داشت به گونهایی که میانگین این دو متغیر در گروه زنان ختنه شده پائین تر از زنان ختنه نشده بوده است. بنابراین ختنه تمایل جنسی و لذت جنسی و صمیمیت را کاهش میدهد. رضایتمندی جنسی در زندگی مشترک یک فاکتور مهم و کلیدی در شاد بودن خانواده است و زنانی که در رابطه جنسی خود رضایت داشته باشند از زندگی رضایت بیشتری دارند.
صمیمت بیشتر زنان ختنه نشده را میتوان با توجه به دلایل پزشکی و رنجی که زن ختنه شده طی رابطه جنسی متحمل میشود درک کرد.
ندا مقدمی (۱۳۹۲) به موضوع ختنهی زنان در ایران و ضرورت حمایتهای کیفری در قبال آن پرداخته است. بر اساس نتایج آن به دلیل وجود نگرشهای مثبت فقه به مسئلهی ختنهی زنان و باورهای عمیق فرهنگی در ارتباط با این رسم، این رسم هنوز پابرجاست و نهادهای حمایتی، بهویژه حقوق کیفری، تدابیر و تمهیدات قانونی لازم را در قبال مصادیق و حالات زیانبار این رسم اتخاذ ننمودهاند
حوزه معارف و حقوق:
در حوزه معارف اسلامی بیشتر پژوهشها در حوزه حجاب و پوشش اسلامی صورت گرفته است، اما یک پژوهش هم به تغییر جنسیت و احکام آن از دیدگاه فقه اسلام پرداخته. این پژوهش در سال ۱۳۸۹ توسط رقیه عباس زاده انجامشده که به موضوعاتی نظیر تغییر جنسیت، احکام و آثار تغییر جنسیت مرد به زن و بالعکس و نیز مقولهی تکرار تغییر جنسیت و ابهامات و پرسشهای زیادی پاسخ داده است و متأسفانه دسترسی به تنها چهار صفحه از این پایاننامه امکانپذیر بود و امکان بررسی بیشتر این پایاننامه مقدور نشد.
در رشته حقوق نیز یک پایاننامه با موضوع «ماهیت تغییر جنسیت و آثار جزایی آن» در سال ۱۳۸۷ توسط فاطمه عظیمی انجامشده است. در این پایاننامه آثار حقوقیِ تغییر جنسیت بهطور عام و آثار کیفری آن بهطور خاص موردبررسی قرارگرفته است. نتایج حاصل از تحقیقات این است که فقهای امامیه در جواز یا حرمت تغییر جنسیت اختلافنظر دارند. عدهای از فقها با ذکر دلایلی از قبیل؛ قاعده فقهی تسلیط، اصل «اباحه و اضطرار»⃰⃰، قائل به مشروعیت مطلق تغییر جنسیت هستند. در مقابل عدهای نیز با استناد به حرمت تغییر در خلقت الهی، حرمت از بین بردن اعضای بدن و… قائل به ممنوعیت مطلق تغییر جنسیت هستند. بر اساس نظریه دیگر، مشروعیت مشروط تغییر جنسیت است. در بررسی آثار کیفری تغییر جنسیت، نتایج مهمی به این قرار بهدستآمده است: تغییر جنسیت موجب جاری شدن قاعده در آن دسته از جرائم حدی است که مجازات آن از جنسی به جنس دیگر متفاوت است. اگر کسی قبل یا بعد از تغییر جنسیت مرتکب یکی از جرائم مستوجب قصاص یا دیه شود مشمول احکام جنسیتی خواهد بود که در زمان ارتکاب جرم دارای آن وضعیت بوده است؛ اما اگر زن قبل از تغییر جنسیت مرتکب قتل زن دیگر شود ولی صدور حکم بعد از تغییر جنسیت باشد، در رد دیه به وی قبل از قصاص اختلافنظر وجود دارد. در خصوص تأثیر تغییر جنسیت بر تعزیرات میتوان به تأثیر آن بر جرائم مختص مردان وزنان اشاره کرد بهطوریکه مرد بعد از تغییر جنسیت به دلیل ارتکاب جرائم مختص مردان قابل مجازات نخواهد بود و همینطور زن بعد از تغییر جنسیت قابل مجازات نیست. نگارنده در پایان راهکارهای حقوقی برای اصلاح قوانین جزایی و تکمیل آن در خصوص تغییر جنسیت ارائه کرده است.
حوزه هنر
در رشتههای هنر نیز دو عنوان پایاننامه با موضوع بدن به چشم میخورد که مقایسهی تجسم زن در دو دربار قاجار و لوئی پانزدهم و زن و هویت آن از منظر نقاشی فیگوراتیو دوره قاجار است. متأسفانه جای پژوهش در حوزه بدن زن در نقاشی معاصر ایران خالی است که شاید به دلیل تائید نشدن اینگونه پایاننامهها در این موضوعات پژوهشی صورت نگرفته است.
در رشته معماری نیز پایاننامهای با عنوان«تمایزهای بدن، در سبک پوششی زنان ایران ،مطالعه موردی شهر تبریز» توسط منیژه انواری (۱۳۹۵) صورت گرفته است. پایاننامه دیگری نیز با عنوان «گفتمان هویت و بازتعریف بدن در هنر معاصر غرب از ۱۹۶۰ تاکنون» در سال ۱۳۹۶ توسط مژگان اربابزاده کارشده است. نتایج یافتهها حاکی از آن است که یکی از مهمترین تحولات در تغییر جایگاه بدن در آثار هنرمندان معاصر، فرایند استحاله جایگاه پیکره بازنمایانه سنتی از ابژه نگاه و تصویر استعاری به حضور بدنمند و مشارکتی سوژه خودآگاه، در پیوند با مقولات هویتی است. آرمان این هنرمندان، تغییر هنجارهای اجتماعی و تغییر فرایند ابژگی به عاملیت فعال است که از طریق تمرکز بر نقد تاریخ هنر و کنشهای اجتماعی روزمره صورت میگیرد و توسعه این اجراها و کنش گریها، درزمینه و در ارتباط با شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی، ظهور بدن را بهعنوان رسانهای پویا در دنیای هنر معاصر تنفیذ میکند.
در سالهای بین ۱۳۹۲-۱۳۹۷ بدن زنان و گفتمانهای اجتماعی دستمایه بسیاری از پایاننامهها در حوزههای مختلف گشته است هرچند برخی از این پژوهشها کمی هستند اما امیدواریم با اقبال به این مباحث پژوهش گراندست به تحقیقات کیفی بزنند تا بتوانیم در پرتو آنان به ذهنیت زنانی که دست به تغییراتی در بدن خود میزنند یا تصوری که زنان در دورههای مختلف نسبت به بدن خود دارند نزدیک شویم. این پژوهشها میتواند به کسانی که در حوزه بدن مطالعه میکنند یا به فعالان حقوق زنانی که قصد دارند به آگاهی بخشی در این زمینه دست یازند کمک خواهد کرد همچنین میتواند به سیاستگذاران فرهنگی راهکاری برای مقابله با آسیبهای نگاه شی انگارانه به بدن، مقابله با ناقص سازی زنان بپردازد.
⃰ اباحه در لغت به معنای اذن و اجازه در انجام و ترک را گویند و اضطرار در لغت به معنای نیازمندی و ناچاری است پس اباحه اضطراری به معنای اجازه در هنگام ناچاری است.
**ختنه زنان به معنای بریدن بخشهایی از دستگاه تناسلی خارجی زنان است که به سه دسته اصلی ۱- کلیتوریدکتومی (برداشتن بخش یا تمامی کلیتوریس) ۲- اکسیژن (بریدن کلیتوریس و لب های کوچک با یا بدون برداشتن لب های بزرگ) ۳- اینفیبولیشن (محدودسازی مدخل واژن از طرق برش دادن و دوختن لب های کوچک و یا بزرگ) تقسیم می شود.