غزال مرادی
دیگری: از نگاه نشانهشناسی و تئوری ادبی، روایت میتواند یک داستان یا بخشی از آن باشد که ممکن است بهشکل شفاهی و مکتوب یا تصویری بیان گردد و برای برخی نقشها و ناظرها و یا همهی آنها یک یا چند زوایه دید را ارائه میدهد. روایت داستانی در یک قالب ساختاری است که این ساختار، شعر میتواند باشد.
«بوی استروژن سوخته» مجموعهای است با نامی نامتعارف-که البته اگر بهصورت کاغذی منتشر میشد احتمالاً نام آن دچار اصلاحیه میگشت- نامتعارف بودن این مجموعه فقط حول نام آن نمیگردد و در کل این مجموعه شعر جریان دارد و به ساخت تصاویری انتزاعی میانجامد. این مجموعه سرشار از تصاویر استعاری است و در ۴۴ صفحه به صورت الکترونیکی توسط سایت سهپنچ منتشر شده است.
شعر نوعی روایت درونی است به انواع صنایع ادبی آراسته شده است. نوعی واگویی ودیالوگهایی که شاعر با مخاطبش میگوید بیشتر شعرهای این مجموعه در عین آنکه تصاویری انتزاعی دارد اما ساخت آن با ترکیب تازهای نیست. در واقع هانیه بختیار بستری رئال را برای خلق انتزاعیترین تصاویر بهکار گرفته است.
خراشهای خونی زهر اندام بیلک را میگیرند، بتیغ
تخمدان خشخاش تریاک پس میدهد
نئشگی را نام تازه جنون ادواریمان میکند (صفحه ۱)
همانطور که گفته شد این مجموعه شعر سرشار از خردهروایتهایی است که بهشدت استعاری و تصویری هستند. عنصر حرکت نیز در زیبایی شعرهای این مجموعه نقش دارد. استفاده از عناصر سینمایی نشان میدهد شاعر از امکانهای روایی بهره برده است تا بتواند به شعرهایش معنا و فرم بدهد. البته از تاثیر سینما و تئاتر در سایر گونههای هنری مانند شعر و نظایر آن نباید غافل شد چرا که امروزه یکی از عمومیترین و محبوبترین تولیدات هنری را ارایه میکند.
و چرم نامرغوب دستکشهای زنانه.
فرشتهی معلّقِ صحنه
آوازهای کهنه میخواند
بافتهی مصنوعی گیسوان طلایی را
به موهای کوتاه گره زده بود
و زیر بالهایش
سیمهای مورّبِ فلزّی داشت(صفحه ۳۲)
یا
هشت انگشت آکتریس در دهانش
شانزده میلیمتر جراحت لبهاست
سرگیجه قاب به قاب بسته میشود (صفحه ۳)
استفاده از اصطلاحاتی نظیر پرده، نگاتیو، آکتریس و… نیز فضای روایی ذهن شاعر را نشان میدهد. هانیه بختیار در شعر شماره ۲۶ با استفاده از داستانها و اسامینویسندگانش داستان سگی را روایت میکند. در واقع او بهجای شخصیتپردازی که ممکن است شعر او را دچار اطناب کند با این تکنیک مفهوم سازی کرده است.
مانند
بیست و نُه نمای صامت
از بیست و نُه سال تکثر تکراری سلولهاست.
میسوزاند پوست تن را
روی نگاتیوهای آتشگیر
سلولوئیدها
بوی استروژن سوخته میدهند
زن روی پرده سقوط میکند (صفحهی۳۱)
و از دیگر ویژگیهای مجموعه در بستر آشنازدایی از روایتهای آشنا است:
عزاداران بیل از خیابان گذشتند
سگ پای ساعدی را دندان زد
مسخ هاری بود
از دهان قصهگو
به حیوان نشت میکرد
«من گاو مشت حسنم» (صفحهی ۳۱)
شعر به زیبایی «سگ اندلسی» را به میان داستانها میکشاند و در واقع تغییر چهره داده و به سگ ولگرد داستان هدایت تبدیل میگردد. حرکت و صحنهپردازی و حضور عناصر داستانی در این شعر بهشدت پررنگ هستند حتی پایانبندی آن نیز داستانی است. چیدمان کلمات در این شعر مانند میزانسن است.
سگ از نگاتیو
به قلمدان پرید
لای ورقهای کافکا
در چمدان هدایت
به تهران آمد
و در ورامین گم شد (صفحهی ۳۱)
و همینطور در شعر شماره ۳۲ او از داستان آنتیگونه بهره میگیرد و حتی در سطرهای پایانی آنتیگونه وارد شعر شده و دیالوگ میگوید. او از کنش و واکنش میان مخاطب و شخصیتهای آشنا سود میبرد. او شخصیت زن را بهخوبی توصیف و شخصیتپردازی کرده است و حرکت در این شعر جریان دارد. پرداخت این شعر مشابه روایتسازی اخوان ثالث است در شعر… اخوان در آن شعر به فضاسازی و توصیف قهوهخانه میپردازد. هانیه بختیار نیز کاملاً تماشاخانه را تصویر میکند اما شکل روایت مدرن است. شاید شعر ۳۲ را بتوان رواییترین شعر این مجموعه دانست.
«بلیط این پس اس سالهاست
یک بها دارد»
کسی گفت
و همانوقت که میگفت
یک زن از حاشیه تاریک بیرون زد (صفحه ۳۲)
….
و آتشگردانها
سرخی دوار چشمها را
در حرکت مردد مبهوت
میچرخاندند.
خطی در کف دستانش
نسب زن را به آنتیگونه میرساند (صفحه ۳۲)
پیرتگ در شعر هانیه بختیار نیز همانند شاعرانی که از این شیوه استفاده میکنند به کمک یکسری تصاویر خلق میگردد و به مدد رشته تصویرها روایت میکند. بیشتر شعرهای کوتاه آن به شکل روایتهای فشرده و یا به بیانی دیگر داستانهای مینیمال هستند گرچه ممکن است بیشتر ویژگیهای داستان مینیمال را نداشته باشند:
هزار رودخانه
در کف دستهایم
جدا میشوند از هم
هزار اوفلیای غوطهور
به گاوخونی دهان تو میریزند (صفحه ۵)
هانیه بختیار از انواع راوی برای روایت شعرهایش بهره برده است اما در شیوههایی بهشکل دانای کل محدود است روایت قوام بیشتری دارد. تأکید او بر زنانگی و تن از دیگر ویژگیهای این مجموعه است هرچند که افراط در این امر سبب شده است شعرهای این مجموعه نوعی یکنواختی به خود بگیرند و شعر همه در یک مسیر مشخص قرار بگیرند:
هانیه بختیار از انواع راوی برای روایت شعرهایش بهره برده است اما در شیوههایی بهشکل دانای کل محدود است روایت قوام بیشتری دارد.
و آنتیگونه میخواند:
«ناخنهایم شکسته،
انگشتانم پر از خون و بازوانم پر از زخم شلاق نگهبانان تو است اما من هنوز ملکه هستم» (صفحه
بیشتر روایتهای موجود در شعرهای این مجموعه به شکل خطی هستند که با جملات کوتاه و شکسته با هم ارتباط دارند. گاهی این ارتباط بسیار سطحی است اما گاه شکل ژرف و ویژهای به خود میگیرد.
سهل–انگار دهان خشک آدمی. که بیبوسه. قحط میرود.
باید در شیار شور خاک. عنبیههای زنگاری کاشت.
ترکهای خشک نمکسوز. حفرهها چشمها را پر آب کنند. (صفحهی ۲۰)
اگر صرفاً از منظری روایی به شعرهای این مجموعه نگاه کنیم شاعر در برخی شعرها توانسته است از روایت بهعنوان شگردی موفق استفاده کند و شعری تصویری- ذهنی را به مخاطب عرضه نماید اما در برختی از آنها این بستر روایی در انسجام بخشی به اثر مورد استفاده قرار گرفته است.
منبع: بوی استروژن سوخته،هانیه بختیار، وبگاه الکترونیکی سهپنج