مریم رحمانی
دیگری: رومینا ۱۳ ساله به دلیل فرار با مردی توسط پدرش به قتل رسید. این نه اولین قتل ناموسیاست نه اخرین آن؛ زیرا در قوانین ایران برای جلوگیری از این دست قتلها فکری نشدهاست. در لایحه «تامین امنیت زنان و دختران» سخنی از قتل ناموسی نرفتهاست. همچنین در ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی آمدهاست:« هرگاه شوهری زن خود را با مرد اجنبی در حال زنا یا در یک فراش مشاهدهکند و آن دو را مقتول یا مجروحکند معاف از مجازات است»، مردان به راحتی میتوانند همسران خود را بکشند و ننگ ناموسی به آنان وارد کنند. مشخصاست که قانونگذار هیچگونه توجهی به جان زنان ندارد.
از دیگر سو در این روزها همه در مورد پدر رومینا حرف میزنند، در اینکه پدر قاتل است شکی نیست اما واکنش افراد در فضای رسانهای به گونهای است که انگار تنها مقصر اوست نه دولت، نه قانونگذار، نه پلیس ،نه دستگاه قضا که هیچ توجهی به قتلهایی از این دست ندارد. به نظر میرسد ما فعالان زنان باید حواسمان باشد که صرفا انگشت اتهام را به طرف پدر رومینا نگیریم بلکه به محکومکردن سیستمی بپردازیم که چنین قتلهایی به دلیل اهمال او از وظایفش رخ میدهد.لازم است قتلهای ناموسی را تنها امری فردی و شخصی نبینیم. همچنین در موارد بسیاری خشونت خانگی با اعتیاد مرد در رابطه است و بنابراین باید توجه کنیم که باز ساختار جامعه مردان و زنان را به سمت اعتیاد سوق می دهد.
بازتولید ناموسپرستی در تولیدات مثلا فرهنگی!
از طرفی وقتی صدا و سیمای ایران برنامههای گوناگونی تولید میکند و در آن به ترویج ناموس و غیرتپرستی و سرک کشیدن مردان در زندگی زنان خانواده، دامن میزند، چرا نباید مخاطب مذکر فیلم با شخصیت مرد داستان همذاتپنداری کند و همان دخالتها را در زندگی زنان خانواده نکند؟ او با این تصاویر شستشوی مغزی میشود که غیرت امری مثبت است و غیرتی شدن نشان از علاقه دارد! چرا فیلمی مانند خانه پدری اجازه اکران نمی گیرد اما در صدا و سیما در فیلمهای سینمایی و همینطور فیلمهای شبکه خانگی ما مدام در معرض خشونت علیه زنان قرار میگیریم ؟ آیا وقت آن نشدهاست که سازندگان این دست سریالها و فیلمها نقش خود را در قتلهای ناموسی ببینند؟ آیا نباید صدا و سیما براساس لایحه تامین امنیت زنان مانع ساخت چنین فیلمها و سریالهایی شود؟ آیا وقت آن نشده که صدا و سیما برنامههایی در مورد نکوهش قتلهای ناموسی بسازد؟
فرار دختران و قتل ناموسی
بر اساس آمار در سال ۹۶ مدیرکل بهزیستی استان تهران گفتهاست ۱۶۴ دختر فراری که میانگین سنی آنها ۱۱ تا ۱۶ بوده؛ پذیرش شده اند و باز بر طبق آمار بیشترین محل اسکان دختران فراری، خیابان است. در سال ۹۷ مشاور بانوان سازمان بهزیستی کشور نیز اعلام کردهاست: نزدیک به هزار و ۴۰ دختر در سال گذشته از خانه فرار کردند که در نهایت ۷۰۵ نفر ازآنها در مراکز شبانهروزی این سازمان پذیرش شدند. البته ۴۰ درصد این دختران زیر ۱۵ سال سن داشتند. او ادامه دادهاست: گزارشها نشان میدهد آمار دختران فراری سال ۹۵ حدود ۸۳۹ نفر بودهاست اما به رغم هشدارها تعداد دختران فراری در سال ۹۶، با افزایش ۲۰۳ نفر، تعدادشان به ۱۰۴۰ نفر رسیدهاست. به عبارتی میتوان گفت که پدیده دختران فراری رشد ۲۵ درصدی داشتهاست. البته، این آمارها تنها مربوط به دخترانی است که توسط سازمان بهزیستی شناسایی شدهاند وهیچ آمار دقیقی از تعداد کل دختران فراری در کشوردر سال ۹۸ وجود ندارد.
براساس گزارشهای رسمی بسیاری از این دختران در اثر سختگیریها و آزار و اذیت والدین از خانه فرار میکنند، به گفته رئیس اورژانس اجتماعی کشور در سال ۹۷ علت 50 درصد فرار دختران از خانهها به خشونت علیه آنها برمیگردد و ۲۰ درصد از آنها هم به علت اعتیاد از خانه هایشان فرار کردند. همچنین، طلاق، تک والد بودن یا داشتن ناپدری و نامادری از عوامل دیگری است که دختران را به سمت فرار از خانهها سوق میدهد. بنابراین نیمی از فرارها به تنبیه و آزار دختران در خانه برمیگردد، اما نگاهی بیاندازیم به قوانین ایران در مورد تنبیه کودکان(براساس تعریف کنوانسیون حقوق کودک ، فرد از زمانی که متولد می شود تا ۱۸ سالگی کودک است). بر طبق ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی ابوین (پدر و مادر) حق تنبیه طفل خود را دارند. در بند (ت) ماده ۱۵۸ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ آمدهاست: «اقدامات والدین و اولیاء قانونی و سرپرستان صغار و مجانین که به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام میشود، مشروط بر اینکه اقدامات مذکور در حد متعارف و حدود شرعی تأدیب و محافظت باشد ایرادی ندارد». اما این قانون به نوعی چراغ سبز به والدین برای تنبیه است . هرچند که طبق ماده ۲ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۸۱ «هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد، ممنوع است»، اما کودک آزاری چندان مورد توجه مسئولان نیست و مردم هم آگاهی نسبت به آن ندارند. اصولا پدرها و مادرها آموزشی برای تربیت فرزند نمیبینند و از روشهایی که والدین آنها در پرورش آنها به کاربرده اند، در تربیت فرزند استفاده میکنند. این شکل از تربیت در روزگاری که تغییرات بنیادینی با نسل قبل دارد مشکلزا میشود. قانونگذار باید با اتخاذ تدابیر ویژه و با آموزش مانع فرار دختران از منزل شود؛ چرا که در پی فرار آسیبهای دیگری به جامعه و به این دختران وارد میشود.طبق آمارهای گذشته فاصله بین فرار تا تجاوز به دختران ۲۴ ساعت است. و در مواردی که دختران به خانواده بازگرداندهشوند مانند رومینا، امکان قتل آنان بسیار زیاد است. چه بسا دخترانی که کشتهشدهاند و حتی شانس این که قتلشان علنی شود را نیز نداشتهاند.
کودک همسری، خشونت خانگی و قتل ناموسی
در بسیاری از مواقع بین کودکهمسری و قتل ناموسی، رابطه وجود دارد. هاجره که اردیبهشت ماه در شهر «گشت» سراوان در سیستان و بلوچستان به قتل رسید در ۱۵ سالگی به عقد همسرش در آمده است، و از همان ابتدا با خشونت خانگی مواجهشد. به گفته راویان محلی، همسر و خانواده همسرش، هاجره را زجرکش کرده و سپس بدن تکه تکهاش را آتش زدهاند. آنها ابتدا او را وادار به خوردن اسید کرده و سپس با چاقو به جانش افتادهاند و در نهایت بدن پاره پارهاش را آتش زدهاند.
در موارد دیگر دخترانی که از ازدواج با مردی بزرگتر از خود سرباز زدهاند، توسط خانواده خود کشته میشوند. سالها قبل دختری کم سن و سال که حاضر نشد با مردی که جای پدرش بود ازدواج کند توسط خانواده اش کشته شد. رومینا هم اگر پدری خشونت گر و معتاد نداشت شاید تن به ازدواج زودهنگام نمی داد و یا از خانه فرار نمی کرد اما متاسفانه در ایران قانونگذار هیچ حساسیتی نسبت به آزار و اذیت کودکان در خانه ندارد و براساس ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و تنها به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم می شود. اما ورثه مقتول هم جز قاتل و خانواده قاتل کس دیگری نیست. برای آنکه قتلهای ناموسی در ایران کاهشیابد راهی جز تصویب قوانین سختگیرانه، درنظر گرفتن حبس ابد برای قاتل، تغییر قوانین حمایت از کودکان و اضافه شدن مبحث قتل های ناموسی به لایحه تامین امنیت زنان و دختران وجود ندارد. قانونی که ترویجگر خشونت است نمیتواند مانع قتل زنان و دختران و کودکان شود، قانونگذار ایرانی موظف است به حمایت از زنان و کودکان بپردازد و با تغییر قوانین مانع کشتار آنها توسط اعضای خانواده خود شود نه آنکه به ترویج کودکهمسری بپردازد، واکنشهای اصولگرایان در صفحات مجازی در مورد رومینا نشان میدهد که آنان در پی ترویج کودک همسری هستند و بر ما فعالان حقوق زنان است که در برابر این خیزش مذبوحانه بایستیم و جامعه را نسبت به عواقب کودکهمسری و پیوستگی آن با قتل ناموسی حساسسازیم.
پرسشهای از خود
با قتل های اخیر این سوال در ذهن من شکل گرفتهاست که برای کاهش قتل ناموسی چه میتوان کرد، وقتی دستگاه قضا اهمیتی برای جان زنان قائل نیست و لایحه تامین امنیت زنان را چنان دستکاری کرده که شیر بی یال و دم و اشکم است. نقش فعالان زنان و ان جی او ها در کاهش این قتل ها چیست؟ چگونه میشود باب گفتگو را با مردم گشود؟ چگونه میشود موانع امنیتی را که همهجا مانع فعالیت کنشگران زنان میشوند، دور زد؟
از دیگر سو دست کم ۹ زن از ابتدای امسال کشتهشدهاند(سارینا، هوژان، فرشته، زعفران، نازنین، زبیده، سارا،هاجره و رومینا)، چرا این قتل این چنین پوشش رسانه ای و خبری میباید و در فضای مجازی کمتر کسی است که واکنشی نسبت به آن نشانندادهباشد؟ اما در مورد قتل هاجره که با شکنجه بسیار، با خوراندن اسید کشتهشد این همه سروصدا نشد؟ آیا چون رومینا کمسن و سال بود این همه این قتل بازتاب یافت؟ رفتار یک بام و دو هوای خانوادهاش سبب ساز شد؟ شاید به این دلیل که هاجره اهل سیستان و بلوچستان است و کمتر کسی به این نواحی سفر کردهاست، اما تالش برای بسیاری از تهراننشینیان جای دوری نیست؟ شاید چون تصویر رومینا نوجوانی را نشان میدهد که شبیه بسیار دیگر از نوجوانانی است که هر روز در کوچه و خیابان با آنها برخورد میکنیم؟ او به ما شبیهتر است، او خندان است و در خنده اش عشق به زندگی مشهود است. او نزدیک است و دور نیست به اندازه هاجره در سراوان ، رسانه ها دسترسی راحتتری به تالش دارند تا سراوان چرا که بلوچستان هم دور است و هم غریب. بلوچ ها را نمیشناسیم،سالهاست تصاویر صدا وسیما آنان را مردمی خلافکار و درگیر قاچاق مواد مخدر نشان میدهد. شاید چون در تالش رسانه هایی بودند که با بهمن و خانواده اش و با مادر رومینا، صحبت کردهاند، رسانهها تصویر رومینا و بهمن را منتشر کردهاند اما در مورد هاجره تنها با یک فعال زنان در بلوچستان صحبت شدهاست و البته با همسایه او . از دیگر سو شاید چون رومینا نوجوان بوده بیشتر همدردی ایجادکردهاست. قصدم در اینجا فقط نور نداختن به بخشهاییاست که کمتر مورد توجه قرار میگیرند نه اینکه بخواهم بگویم چرا مرگی پررنگ میشود و دیگری نه . قطعا همه این قتلها مذموماند. همه اینها فرضهایی است که میتوان به آن اندیشید تا بتوان تصویر دقیقتری برای حساسسازی جامعه نسبت به قتلهای ناموسی بهدستآورد تا مظلومیت زنان در همه نقاط ایران دیدهشود تا پوشش رسانهای بهتری شکل بگیرد و تا مردم نسبت به قتل ناموسی بیشتر حساس شوند و انگاره های مردسالار مثل آبرو و غیرت زیرسوال رود، شاید زنان و دختران کمتری آسیب ببینند.