برای صلح پایدار به جای وابستگی قومی، باید آدرس های مشخص زنانه مقابل طالبان گذاشت

دیگری: جنگ در افغانستان در ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ (۸ ثور ۱۳۵۷) در پی کودتای نظامی حزب دمکراتیک خلق علیه دولت محمدداوود خان رئیس‌جمهور وقت آغاز شد؛ واقعه‌ای که به انقلاب ثور معروف است. به دنبال آن بیشتر نقاط افغانستان شاهد شورش مسلحانه علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان شد. اندکی بعد در دسامبر ۱۹۷۹ (۳ جدی ۱۳۵۸) جنگ شوروی در افغانستان آغاز شد و گروه‌های شورشی مجاهدین افغان با پشتیبانی آمریکا، عربستان و پاکستان علیه شوروی وارد جنگ شدند. شوروی در این میان حفیظ‌الله امین رئیس‌جمهور وقت را ترور کرده و نورمحمد تره‌کی را رئیس دولت ساخت و اندکی جناح مخالف آنها در حزب دمکراتیک به رهبری ببرک کارمل را به قدرت رساند. مجاهدین افغان که پیش از آن نیز با حکومت افغانستان درگیری بودند با ورود نظامی شوروی به کشور دامنه فعالیت‌های خود را گسترش داد. شوروی در بهمن ۱۳۶۷ قوای خود را از افغانستان خارج کرد. حکومت کمونیستی متحد شوروی تا سه سال بعد به رهبری محمد نجیب‌الله دوام آورد و در سال ۱۹۹۶ (۱۳۷۵) با تصرف کابل به دست مجاهدین سقوط کرد.

احزاب سیاسی اصلی افغانستان در سال ۱۳۷۱ در توافق پیشاور بر روی تأسیس دولت اسلامی افغانستان و تعیین یک دولت موقت به توافق رسیدند اما گلبدین حکمتیار با این که به عنوان نخست‌وزیر دولت جدید انتخاب شده بود با آن به مخالفت پرداخت و با حمایت پاکستان بمباران کابل را آغاز کرد. از طرف دیگر گروه‌های مختلف مجاهدین که هر کدام بخشی از حومه کابل را در تصرف خود داشتند وارد جنگ خونینی علیه یکدیگر شدند. قدرت‌های منطقه‌ای مانند پاکستان، ایران، عربستان، هند و ازبکستان برای افزایش نفوذ خود در افغانستان از یکی از گروه‌های مجاهدین حمایت می‌کردند. در این مقطع برخلاف مقطع جنگ علیه شوروی عمدتاً کابل و شهرهای بزرگ شاهد شدیدترین جنگ‌ها بودند و مناطق روستایی نسبتاً آرام باقی ماندند. در پاییز و زمستان ۱۳۷۳ احمدشاه مسعود وزیر دفاع دولت اسلامی موفق شد بیشتر مخالفان را از کابل بیرون براند و آرامشی نسبی را بر پایتخت حاکم کند اما در همین زمان جنبش طالبان در قندهار پدیدار شده و علیه تمام گروه‌های مجاهدین وارد جنگ شد.

طالبان در سال ۱۳۷۳ ایالت‌های جنوبی و مرکزی کشور را که به دست جنگ‌سالاران محلی اداره می‌شد تصرف کرد و سپس حمله‌ای را علیه کابل که به ترتیب داد که با شکست سنگینی برای آن‌ها همراه بود. این پایان کار طالبان نبود و آن‌ها با حمایت گسترده نظامی پاکستان و حمایت مالی عربستان به تجدید قوا کرده و در شهریور ۱۳۷۵ با تصرف کابل امارت اسلامی افغانستان را تأسیس کردند. و سپس بعد از حملات طالبان به برج های دوقلو در ۲۰۰۱  امریکا به افغانستان حمله کرد و پس از ۱۳ سال جنگ مداوم، در در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۴ ناتو و ایالات متحده رسماً به عملیات جنگی در افغانستان پایان دادند و تمامی مسئولیت‌های امنیتی را به دولت افغانستان واگذار کردند. اما هنوز شاهد صلح در افغانستان نیستیم.

به مناسبت پرونده زنان، جنگ و صلح با زهرا سوراسرافیل شاعر، فعال زنان و از اعضای سازمان یار، به گفتگو نشستیم تا در مورد تاثیرسالها جنگ بر زندگی زنان افغانستان بیشتر بدانیم.

حضور ارتش سرخ در افغانستان را برخی از فعالان زن مثبت ارزیابی می کنند و مثلا خانم ثریا پرلیکا (که متاسفانه امسال فوت کردند)رئیس اتحادیه سراسری زنان افغانستان که در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، رئیس سازمان دموکراتیک زنان بود، می‌گوید: “شوروی‌ها که آمدند زمینه برای حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی بیشتر فراهم شد “، شما چه نظری در این باره دارید؟ و در مورد جنگ مجاهدین با ارتش سرخ و وضعیت زنان در این برهه تاریخی افغانستان برای خوانندگان دیگری بگویید؟

ما اگر تاریخچه ی فعالیت زنان را در افغانستان مورد بررسی قرار دهیم بعد از نخستین گام هایی که ملکه ثریا برای تغییر قوانین به نفع زنان و ایجاد مراکز شغلی مثل نشریه ها و مکاتب ایجاد کرد با مجبور شدن  شاه امان الله به ترک کشور تمام این فعالیت ها به نقطه صفر بازگشت. اما تاثیر آن بر اندیشه و توقعات زنان از حکومت و حکومت داری بر جای ماند. و با قانونی شدن وآزادی هایی که به تدریج در مورد فعالیت های قانونی و اجتماعی زنان  در دوره نادرشاه و سپس ظاهر شاه رخ داد ما با یک روند محافظاکارانه روبرو هستیم. طوری که فعالیت های اقتصادی و تحصیل زنان مربوط یک قشر خاص جامعه و اکثرا شهری و یا از خانواده های اشرافی بود. به طور مثال زنانی که در سطح بلند ارگان های دولتی از جمله مدیران مکاتب دخترانه از کسانی برگزیده می شد که از خانواده های شناخته شده بودند. و این روند هر چند در دهه دموکراسی به علت آگاهی  و آزادی رسانه مانند نشریه و یا کتابهایی که به نشر می رسید کمرنگ شد با آن هم فعالیت زنان همه شمول نبود.

اما با روی کار آمدن حکومت دموکراتیک که از سوی شوروی سابق  حمایت می شد.  تاسیس کارخانه ها و موسسات تولیدی در افغانستان جای خود را باز کرد.و از لحاظ ایدئولوژی نیز این موضوع ترویج می شد و آزادی های قانونی با صراحت سخن از برابری مرد و زن می گفت. جامعه نیز تحت تاثیر تلویزیون نوپای افغانستان و نشریه های دولتی قرار گرفته و زمینه مساعد شد به  طوری که صدها زن توانست نه تنها در کابل بلکه در شهرهای دیگر افغانستان نیز به کار مشغول شوند. این کار زنان تنها شامل زنان تحصیل کرده نبود، بلکه زنانی که از سواد کمتری برخوردار بودند و نیاز اقتصادی را نیز احساس می کردند و یا علاقه به کار در بیرون از خانه داشتند توانستند شامل کار شوند. و آنچه قابل یاد آوری است این است که ما باید در هنگام قضاوت در مورد آن مقطع تاریخ  باید تفکیکی بین ورود نیروهای نظامی و حمایت دولت سوسیالیستی از حکومت وقت انجام دهیم.

چراکه بسیار تغییرات مهم در ساختار جامعه و شهرسازی ها همان زمان صورت پذیرفت که هیچ حزب و گروهی نمی تواند منکر کارکردهای مثبت حکومت دموکراتیک خلق باشد. سرکاررفتن زنان نیز به دلیل عدم افراط گرایی که امروز گریبانگیر جامعه است، حساسیت بر انگیز نبود. اما با آن همه زنان در سطوح بلندمرتبه، کارهای اقتصادی ،کارهای دولتی و بخش های سیاسی انگشت شمار بودند. و این نقدی است که نه تنها به سیستم حکومتی وقت افغانستان بلکه به اکثر کشورهای سوسیالیستی ان زمان برمی گردد و افغانستان نیز استثنا نبوده است. اما آنچه مهم است حضور زنان در جامعه بود که تاریخ را نمی شود نادیده گرفت.

و در رابطه با جنگ مجاهدین و ارتش سرخ شوروی باید گفت که زنان نخستین قربانیان این جنگ ایدئولوژیک بودند. به طوری که مجاهدین مخصوصا آنهایی که در پاکستان نطفه احزابشان با اسلام سیاسی بسته شده بود برای تحریک مردم بر علیه دولت سوسیالیستی وقت از قوانین سختگرانه بر زنان به عنوان ابزار تبلیغ استفاده می کردند.آنها حتی در کمپهایی که برای مهاجرین افغانستانی در پاکستان ساخته شده بود آپارتاید جنسیتی را پیاده می کردند و زنان حق نداشتند به تنهایی از خیمه ها بیرون شوند. اکثرا همراه کودک و یا با همراهان خود از خیمه برای انجام کاری بیرون می شدند. که این بعدها به صورت قانون در امارت طالبانی در آمد.

ما با خروج نیروهای شوروری از افغانستان با جنگ نیروهای شبه نظامی با اعتقادات مختلف روبروهستیم ، سالها جنگ داخلی در افغانستان چه تاثیری بر روی زندگی زنان داشته است و ایا بین گروه های مختلف درگیر در زمان جنگ داخلی گروهی بود که نظری مثبت نسبت به حقوق زنان داشته باشد؟ همچنین روی کار امدن طالبان سالهای تلخی را برای همه مردم افغانستان به ویژه زنان رقم زد. ما شاهد سنگسار زنان و ممانعت از تحصیل و خروج آنان از منزل بودیم که به نوعی وضعیت زنان به نظر می رسد بدتر از سالهای حضور ارتش سرخ و مجاهدین است، لطفا در مورد تاثیرجنگ طالبان و مجاهدین بر زندگی زنان بگویید؟

سال‌های جنگ نه تنها اثر مستقیم بر زندگی اجتماعی و خانوادگی زنان  که متاثر از امنیت و اقتصاد است گذاشته ، بلکه از لحاظ معنوی نیز ما در طول این همه سال شاهد عقب گرد فرهنگی هستیم. سطح پایین سواد زنان و حتی عدم شناخت از جسم و فیزیک زنانه و آموزش هایی که باید زنان و دختران در طول زندگی خود چه در رابطه با روابط جنسی و جسمی و چه در رابطه با مسایل حقوقی داشته باشند، معضل آفرین بوده است. سکوت در برابر خشونت های جنسی یکی از عواملی است که در جامعه جنگ زده زنان به آن متوسل می شوند. خشونت در بسیاری مواقع جز زندگی عادی آنان می شود.

و در طول جنگ های تنظیمی داخلی نیز کم نبوده اند زنانی که یا قربانی تجاوزات جنسی بوده اند و یا برای پیشگیری از این موضوع خودکشی کرده اند. من قصه های زیادی از دختران همسال خود و بزرگ تر از خود شنیده ام که در زمان جنگ های تنظیمی مردان از زنان خانواده می خواستند که قبل از افتادن به دست دشمن خودکشی کنند.

بسیار دختران و زنانی که در اثر نا امنی ها چور( دزدیده) و  فروخته شدند، ولی کمتر کسی به مستند سازی آن پرداخته است.  بعد از گذشت سال‌ها حرف زدن از آن دوران که بر زنان چه گذشته تابو شمرده می شود و حتی خود فعالین حقوق زن نیز بنا به ملاحظاتی در این رابطه سکوت می کنند.

احزاب هفتگانه و هشتگانه که متولد یا رشد کرده در ایران و پاکستان بودند، با نگاه اسلامیستی امتیاز زیادی برای زنان قایل نبودند. و برای آنها نیز زن با بار معنوی  «مادر ‌،خواهر و همسر» مورد احترام قرار می گرفت و یا از آنها در این نقش ها سخن به میان می آمد. تغییر پوشش شاگردان مکاتب ، دانشجویان و کارمندان دولتی در ماه های اولیه روی کار آمدن حکومت جهادی یکی از بارزترین مثالهایی است که نگاه آنها را نسبت به زنان نمایان می کند. در ماههای نخست حکومت آقای ربانی یعنی بعد از پیروزی مجاهدین از سوی حکومت اعلان شد تا زنان در مجامع عمومی پوشیده ظاهر شوند از آنان خواسته شد تا در خانه بمانند و در بیرون لباسی که باب حکومت اسلامی است بپوشند. پوشیدن برقع به صورت اجباری نبود اما رواج داده شد یعنی مثل دوران طالبان اجبار قانونی نداشت اما پوشیدن شال، چادر روسری و شلوار اجباری شد. البته برای ان به دلیل شروع شدن جنگهای داخلی تصویب قانون صورت نگرفت بلکه از مردم خواسته شد.زنانی که قبلا با جوراب و  بی چادر در اماکن عمومی ظاهر می شدند به پوشیدن شلوار، چادر (بدون مشخص شدن نوع آن) مجبور شدند. و بیشتر آن هم ترس و تبلیغاتی بود که در طول مدت جهاد از سوی رسانه های جهادی ایجاد شده بود.

و در زمان طالبان همین که اجتماع بیرونی تک جنسیتی بود یعنی تنها مردان گرداننده ی اصلی چرخ های حرکتی یک جامعه بودند خود نشانگر سیاست طالبان  در قبال زنان است . ضعیف ساختن اعتماد به نفس جمعی زنان و به نوعی فلج ساختن آنها برای چندین سال متمادی در اجتماع، تاثیرات روانی زیادی گذاشته است که شاید سال‌ها دست برگریبان زنان افغانستان باشد.

بعد از استقرار دولت آقای کرزی تاکنون که  آقای غنی مجددا،(با هر روشی) قدرت را در دست گرفتند، زنان افغانستان با چه چالش هایی روبروهستند و حملات انتحاری چه تاثیری روی زندگی روزمره زنان درکابل که شما ساکن آن هستید و سایر شهرهای افغانستان گذاشته است؟ اگر ۵ هزار طالب آزاد شوند ممکن است تفکر متحجری که نسبت به زنان دارند دوباره در جامعه پررنگ شود؟

آنچه بعد از سال ۲۰۰۱ برای زنان چالش اصلی محسوب می شود بیش از موانع قانونی روح مرد سالار و تندروی جامعه ی است یعنی زنان افغانستان بیش از هر برهه ی تاریخی با عرف و عنعناتی درگیر هستند که ریشه در اسلام سیاسی دارد که تخم آن را احزاب تندگرای اسلامی و طالبان در جامعه کاشتند. فرخنده یکی از مثل هایی است که می تواند آن خشونت و تند روی مردم را در قبال فعالیت و یا حتی حضور یک زن در جامعه نشان دهد.

جامعه هر روز در افغانستان بیشتر رو بسوی افراطی شدن دارد. هر چند تعداد محدود زنان و دختران نیز آزادی های بیشتری در کابل و شهرهای بزرگ به دست آورده اند و ان را می توان در استقبال زنان و دختران از کافه نشینی تا مدل شدن و حضور در باشگاه های ورزشی و رسانه ها دید. اما به همان اندازه واردات لباس هایی که عرف زنان عربستان سعودی است و تنها چشم های زنان دیده می شود، نیز بیشتر شده است. استقبال از مدارس دینی دخترانه و مطرح شدن ایده جداسازی صنف های دانشگاهی و یا تبلیغات افراط گرایانه سازمان یافته در قالب انجمن‌ها و نشریه ها همه و همه خبر از تحجرگرایی جامعه می‌دهد که این خود بعد از نوزده سال تلاش یاس آور است.

ما بعد از امضای قرارداد صلح بین طالبان، امریکا و دولت افغانستان شاهد حمله به مراسم بزرگداشت عبدالعلی مزاری هستیم، داعش مسئولیت این حمله را پذیرفته است و به نظر می رسد حضور داعش در افغانستان کم کم پررنگ تر می شود، با توجه به ایده حکومت اسلامی داعش چه شرایطی را برای زنان در افغانستان شاهد هستیم؟

ببدون شک چه پررنگ شدن نقش داعش چه بدون حضور داعش در افغانستان با آمدن طالبان روزهای سختی برای زنان متصور است. مخصوصا برای زنانی که در این دو دهه تلاش کردند تا تغییر ایجاد کنند و نسل جوانی از دختران که در شرایط نسبتا آزادی زیر نام دموکراسی بزرگ شدند و رشد کردند. دخترانی که اکنون نسل اول دانشگاه ها را تشکیل می دهند و از آزادی های بیشتری در اجتماع شهری برخورداراند.

من فکر می کنم طالب و داعش تفاوت زیادی از هم ندارند، هرچند مطالبات سیاسی متفاوت از هم داشته باشند اما موضع شان در مقابل زنان یکی است و هر دو قوانین سختگیرانه ای را بر زنان تحمیل می کنند۰

قطعا زنان تنها قربانیان جنگ نیستند و تلاش می کنند زندگی خود را حتی در زمان جنگ سروسامان دهند، زنان افغانستان طی این دوران طولانی جنگ چه اقداماتی برای بهبود وضعیت خود انجام داده اند؟

هر زنی که در افغانستان و یا خارج از افغانستان دست به کاری زده تا بر علیه تفکر «پستو نشینی» و جنس دوم خوانده شدن گامی برداشته باشد. بی درنگ قابل قدر و ارزش است و ما در طول این نوزده سال فعالیت های زیادی را از سوی طیف متفاوت زنان چه در راستای فعالیت های حقوقی، مدنی، هنری و … شاهد بوده ایم. اما به این نقطه رسیدن جامعه نشان می دهد همه ی این تلاش ها کافی نبوده و دست سیاست های پشت پرده بر علیه زنان قویتر از این هاست.

هر چند فعالیت زنان هم از انسجام کمتری برخوردار بوده و این نقد بر زنان نسل ما وارد است که ما گاها دیده ایم ارزش های قومی و سمتی بر ارزش های زنانه چیره شده است.  سکوت وکلای زن پارلمان و کابینه حکومت در برابر سنگسار و موارد تجاوزات گواه همین مساله است.

زنان در درگیری های قومی و قبیله ای بین نژادهای مختلف چه مشکلات و مسائلی را تحمل می کنند؟

زنانی که قربانی اختلافات قوم و قبیله هستند در تمام طبقات اجتماعی دیده می شود از ناکامان عشقی تا زنانی که به خاطر قوم، و آدرس هایی از این قبیل از عرصه سیاست یا جایگاهی که شایسته آن بوده پس زده شده است. بگذریم از این که چقدر زنان در این جنگ های قومی و قبیله ای یا به طور مستقیم یا غیر مستقیم با از دست دادن امنیت جانی و روانی و یا از دست دادن  جان مردان خانواده در جامعه سنتی متحمل رنج های مضاعف گردیده اند.

در روند صلح پایدار در افغانستان فعالان زنان چه نقشی را برای خود متصور هستند؟

فعالین مدنی حقوق زن در واقع یکی از طرف های مقابل طالبان در پای میز مذاکره هستند.  فعالین زن جامعه مدنی اگر نقش  خود را خوب ایفا کنند و پر قدرت و منسجم ظاهر شوند و برای یکبار هم شده به جای آدرس های قومی و قبیله از آدرس های مشخص زنانه روی میز مذاکره بنشینند می توانند تاریخ را رقم بزننند.

آزادی و امنیت را به دختران و نسل آینده میراث بگذارند و نگذارند که ارزش های زنانه قربانی معاملات سیاسی شوند.