با اعدام، فرهنگ تجاوز باقی می ماند

فتانه صادقی

دیگری: چندی پیش زنان ایرانی سکوت خود را شکستند و دست به افشاگری درباره تجربه تجاوز به خود گفتند. این لحظه تاریخی در حیات ما ایرانیان است زیرا تجاوز تابوی بس سنگین که سال‌هاست در زمره اسرار مگوی ما بوده است. شکستن این سکوت بحث‌های زیادی را در جامعه ایران برای مجازات مجرمان و حمایت از قربانیان مطرح کرد. وقتی به نظرهای نوشته‌شده زیر پست‌های اینستاگرام، توییتر نظر می‌اندازیم متوجه می‌شویم جامعه ما میل به خشونت و اعدام متجاوز دارد. متهم کردن قربانی به رفتاری ناشایست مضمون دیگر این نظرهاست. اگرچه زنان ایرانی جرئت کرده و سکوت خود را شکسته‌اند اما به نظر می‌رسد جامعه ایرانی به دلیل سال‌ها زندگی در حکومت‌های توتالیتر خشونت زده‌شده است. خشونتی عریان که هرروز با آن در کوچه و خیابان مواجهیم. خشونت در حق همدیگر گویی در ما نهادینه‌شده است و اکنون لحظه‌ای است که باید مقابل این خشونت بایستیم. جامعه ما به صلح محتاج است به همدلی به دوست داشتن همنوع ولو متجاوز تا رنج‌هایی که استبداد بر جان ما رج زده است با تکیه‌بر عدم خشونت زدوده شود و با عدالت ترمیمی شرایط بازگشت مجرم به جامعه فراهم. تجاوز در ساختارهای فرهنگی، روانی، اجتماعی و حتی اقتصادی و سیاسی رخ می‌دهد. در جامعه پدرسالار خشونت نشانه سلطه بر دیگری است برای برون‌رفت از پدرسالاری نیز راهی نداریم جز عبور از خشونت. با حسین رئیسی وکیل پایه‌یک دادگستری و حقوقدان ساکن کانادا در مورد عدالت ترمیمی به گفتگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌آید.

سال‌هاست بحث عدالت ترمیمی در بزنگاه‌هایی مطرح می‌شود. در ماه‌های اخیر که شاهد افشاگری تجاوز در فضای مجازی هستیم عدالت ترمیمی دوباره پررنگ شده چرا عدالت ترمیمی در موضوع تجاوز مهم است؟

عدالت ترمیمی ازاین‌رو مهم است که نگاه جدی به ترمیم یا بازسازی تألمات و آسیب‌هایی که به قربانی واردشده دارد. از طرفی قربانی و متجاوز (دو طرف) را در کنار هم می‌نشانند (اگر این امکان وجود داشته باشد) و یا به‌وسیله میانجی‌هایی مانند مددکاران اجتماعی، روانشناسان، وکلا و اعضای جامعه مدنی، آن‌ها را به هم نزدیک می‌کند. در عدالت ترمیمی هم جبران خسارت مالی، مادی و معنوی قربانی در نظر گرفته می‌شود و مشخصاً خسارت معنوی قربانی پس ما به عدالت واقعی می‌رسیم؛ عدالتی که همراه با شفقت و مهربانی و همراه باگذشت است. درحالی‌که با مجازات کردن یا مجازات کردن شدید اساساً نه آلام و زیان‌های قربانی‌ترمیم می‌شود و نه جامعه از آن درسی جدی خواهد گرفت. آن چیزی که ضرورت دارد این است که به جامعه آموزش داده شود و متجاوز هم یاد بگیرد که به خاطر کاری که انجام داده، شرمسار باشد. عدالت ترمیمی با تسهیلگری به‌وسیله کسانی که مطلع هستند و یا میانجیگری کسانی که با استانداردهای عدالت ترمیمی آشنایی دارند، می‌تواند جایگزین مناسبی برای مجازات کردن باشد. در ساختار حقوقی ایران خود قربانی تجاوز هم درخطر مجازات شدن است؛ در مواردی که اثبات به‌طور کامل یا به هر صورتی امکان نداشته باشد یا دلایلش ضعیف باشد عدالت کیفری به ضرر قربانی نیز ممکن است تمام شود. از این نظر ساختار عدالت ترمیمی درواقع یک حصار امن هم برای قربانی فراهم می‌کند تا نگران مجازات شدن خودش نباشد، می‌تواند این امکان را فراهم کند که قربانی قضاوت نشود یا کنشگران جامعه (به‌ویژه کنشگران محلی) کمک کنند که قربانی قضاوت نشود. قضاوتی ازاین‌دست که چرا این لباس را پوشیده و چرا این وقت شب آنجا بوده، چرا این کار را کرده و چرا آن کار را کرده، چرا آن کار را نکرده…

در حقیقت عدالت ترمیمی موضوع را به سمت رفتار منصفانه می‌برد و به باور من امکان بازسازی، آموزش و نگاه همه‌جانبه به همه ابعاد قضیه فراهم می‌شود.

در مواردی که تاکنون مطرح‌شده قربانی‌ها بیش از یک نفرند، در این شرایط به نظر شما عدالت ترمیمی مؤثرتر است یا عدالت کیفری؟

اگر تعداد قربانیان سریالی هم باشد، من معتقد هستم که مجازات سنگین مشکل را حل نمی‌کند؛ در ایران مجازات تجاوز بالاترین حد مجازات است، یعنی اغلب جاهای دنیا این‌چنین نیست که مجازات تجاوز، اعدام داشته باشد. ولی در ایران ما با معضل شیوه برخورد حقوق کیفری و مجازات مواجه هستیم. درهرصورت تفاوت زیادی وجود ندارد بین آن‌که تعداد شاکی‌ها و یا تعداد کسانی که قربانی هستند زیاد یا کم باشد. درهرصورت، مسئله رفتار مسئولانه و اخلاق محور است. با عدالت ترمیمی معمولاً جامعه محلی، ان جی او ها یا کنشگران اجتماعی با دو طرف صحبت می‌کنند. یک آموزش فی‌البداهه برای فرد متجاوز دراین‌بین پیش می‌آید. میانجی‌ها معمولاً به ریشه‌های مسئله نگاه می‌کنند؛ ریشه‌هایی که ممکن است در ساختار جرم و مجازات دیده نشود. ساختار عدالت کیفری یک ساختار جزا دهی است، عدالت کیفری به ریشه‌ها و به گذشته موضوع نمی‌پردازد، به مشکلات شخصی که در مظان اتهام تجاوز هست نگاه نمی‌کند. ولی عدالت ترمیمی این فرصت را فراهم می‌کند که به شخصیت، گذشته، شرایط روانی، اجتماعی، خانوادگی … متجاوز هم نگاه بشود. در عدالت ترمیمی معمولاً وقتی تعداد قربانیان زیاد است نتیجه گرفته می‌شود که احتمال بیمار بودن، احتمال خطر داشتن شخصی که در مظان اتهام هست برای افراد دیگر وجود دارد، از این طریق مسئله درمان متجاوز رقم می‌خورد؛ و از دیگر سو او بعد از تجاوز هم از جامعه حذف نمی‌شود.

درباره پرونده کیوان امام وردی که به اتهام تجاوز بازداشت‌شده و اتهام او به سبب گستردگی از تجاوز به عنف به افساد فی‌الارض تغییریافته نیز موضوع عدم انعطاف لازم نظام قضایی کنونی است. با همه این امور این امکان وجود دارد تا از طریق سیستم عدالت کیفری متهم یادشده ابراز پشیمانی یا به‌اصطلاح مذهبی توبه نماید و با جلب رضایت شاکیان از مجازات اعدام که در اتهام کنونی وی قابل پیش‌بینی است، رها شود و مجازات جایگزین دریافت نماید و اگر وی بیمار است امکان درمان او نیز در نظر گرفته شود.

مهم این است که امکان خطر مرتکب و یا متهم برای قربانیان و دیگران رفع گردد. چنانچه در سیستم عدالت کیفری کانادا در چنین مواردی می‌بینیم. در کانادا اخیراً به دکتر ایرانی‌تباری که مرتکب تجاوز شده بود پس از رفع خطر و آزادی از زندان با شرایطی اجازه فعالیت داده شد. او‌ حق ندارد افراد زیر ۱۸ سال را ویزیت کند و تابلو مطب او علامتی دارد که نشان می‌دهد سابقه چنین رفتاری داشته است و مراجعین مراقب باشند. سوابق کیفری جرائم تجاوز تا زمان رفع کامل خطر و گاهی برای همیشه همراه شخص است و حتی در اوراق شناسایی او ‌درج می‌شود تا همگان از خطری که او می‌تواند برای دیگران داشته باشد آگاه باشند. درنتیجه بهترین مجازات آن است که تا زمان حالت مخاطره‌آمیز ادامه داشته باشد. لازم نیست متجاوز همه ایام در زندان باشد ولی می‌تواند با شیوه‌های جایگزین زندان این امکان فراهم باشد که تا رفع کامل خطر از سوی او امکان برخی فعالیت‌ها و یا ارتباط با برخی مکان‌ها و گروه‌های سنی نداشته باشد. توجه به همه جوانب امر در مجازات ضروری است. مجازات باید بر محور اصلاح مرتکب و ایمن‌سازی جامعه تمرکز داشته باشد.

شما گفتید که ارزیابی دقیق خسارت‌ها برای هر فرد آسیب‌دیده چیزی است که عدالت ترمیمی به آن می‌پردازد، آیا سیستم قضایی در ایران این انعطاف را دارد که برای هر قربانی یا هر فرد خسارت‌دیده میانجیگری رخ بدهد؟ مثلاً در یک پرونده که بیست نفر شاکی با بیست خواسته متفاوت حضور دارند، سیستم قضایی ما در حال حاضر این توانایی را دارد که به همه خواسته‌ها پاسخ دهد؟

جواب شمارا می‌توانم بگویم بله و خیر. در قانون مجازات اسلامی جدید ایران موضوع عدالت ترمیمی پیش‌بینی‌شده اما عمدتاً مجازات جرائم تعزیزی را در نظر گرفته است که اصل تجاوز، زنا با محارم و خود زنا که از جرائم حدی است، در یک نگاه اولیه انعطافی که در جرائم تعزیری مثل رابطه نامشروع وجود دارد در جرائم حدی مثل تجاوز به عنف وجود ندارد؛ اما به این معنی نیست که به‌طور مطلق نپذیرفته چون در سیستم حقوقی اسلام و قانون مجازات اسلامی مسئله توبه، مسئله ابراز پشیمانی از جرم پذیرفته‌شده است. در صورت تحقق پشیمانی یا ابراز پشیمانی به‌طورجدی و اینکه دادگاه و قاضی باور کند که این پشیمانی، واقعاً اتفاق افتاده حتی در پرونده‌هایی که به‌صراحت قانون اشاره‌ای به عدالت ترمیمی نمی‌کند، امکان تحقق عدالت ترمیمی وجود دارد. به‌این‌ترتیب که وقتی پشیمانی ابراز شود، دادگاه اگر قبل از اقرار باشد می‌تواند حکم اعدام به فرد متجاوز ندهد. اگر بعدازآن باشد و حکم اعدام صادرشده باشد هم امکان تغییر مجازات و عفو وجود دارد.

در حال حاضر گروه‌های عفو این کار را انجام می‌دهند. عموماً کمیسیون‌های عفو وارد پروسه عدالت ترمیمی نمی‌شوند، بلکه به شرایط شخص مجرم و ترمیم خسارت زیان‌دیده توجه می‌کنند. مثلاً موردی که به‌طور روشن پیش‌بینی‌شده ارش البکاره هست، دختر باکره که مورد تجاوز قرار گیرد می تواند معادل مهریه اش را بگیرد -که به آن می گویند ارش البکاره- همچنین قانونی به نام قانون مسئولیت مدنی* در ایران وجود دارد. این قانون کاملا مترقی به نظر می رسد و خسارت و زیان های معنوی را قابل محاسبه و تبدیل به وجه نقد و پرداخت در نظر گرفته است. هر چند که این قانون زیاد اجرا نمی شود ولی این قانون وجود دارد و نقض نشده است. همچنین قانون مترقی مربوط به قبل از انقلاب داریم که در سال ۱۳۳۹ تصویب شده است. این قانون پیش بینی کرده کسی ارتباط نادرستی با زنی یا دختری از طریق حیله و یا به واسطه زیر دست بودن، برقرار کند، باید خسارت های مادی و معنوی وارده به او را جبران کند و دادگاه باید در موردش حکم بدهد. در همین مورد اخیرا قانون گذار در ماده ۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری پذیرفته که زیان های معنوی و حیثیتی نیز امکان ارزیابی به مادی دارد و جبران پذیرند.

بنابراین باوجوداینکه ساختار حقوقی سنتی داریم ولی به دلایلی که اشاره کردم امکان استفاده از پروسه عدالت ترمیمی در این موارد هم وجود دارد. هرچند لازم است که وقتی پروسه عدالت ترمیمی اتفاق می‌افتد جامعه محلی و کنشگران محلی و اجتماعی، آن جی او ها مداخله کنند. در این صورت، جامعه یک رفتار بدون خشونت انجام می‌دهد، یعنی لازم نیست حتماً واکنش کیفری شدید مثل اعدام یا خشونت قانونی (مجازات شدید) اعمال بشود تا رنج شدید ناشی از تجاوز ترمیم شود. در صورت اجرای عدالت ترمیمی درنهایت برندۀ ماجرا نخست قربانی و سپس جامعه است و مرتکب نیز مجازات متناسب و کمک و فرصت برای ترمیم ضایعه‌ای که به وجود آورده دریافت می‌نماید. در این روند می‌شود اطمینان پیدا کرد که شخص متجاوز درواقع خطری برای دیگران ندارد، آموزش لازم را می‌گیرد و جامعه می‌تواند آسایش پیدا کند. نمی‌خواهم بگویم که عدالت ترمیمی یک کمال مطلوب را فراهم می‌کند اما به نظر من پرداختن به موضوع عدالت ترمیمی این ارزشمندی را دارد که خشونت را در جامعه تعدیل کند. یک نکتۀ که مایلم اضافه کنم عدالت ترمیمی درزمینه زنا با محارم یا تجاوز به افراد خانواده راهگشاست. البته در ابتدا قربانی و متجاوز باید از هم فاصله داشته باشند. بایستی فضای امن برای قربانی فراهم بشود و سپس در یک فضای مناسب به آن پرداخته بشود. در رابطه با زنای محارم و تجاوز به محارم چون در درون خانواده هست و خانواده‌ها از مطرح‌شدن آن ابا دارند و معمولاً تجاوز استمرار پیدا می‌کند. معمولاً (نه همه) کسی که درون خانواده این کار را انجام می‌دهد بیمار است و باید درمان و از نتایج سو عمل خودآگاه بشود. از سویی دیگر مجازات خیلی سنگین در این پرونده‌ها به ضرر قربانی تمام می‌شود زیرا خانواده به هر نحوی ممکن است او را وادار به سکوت کند؛ بنابراین عدالت کیفری و نظام سزادهی سنگین در این پرونده ها می تواند در نهایت به تضییع حقوق قربانی منجر شود. در حالیکه ساختار عدالت ترمیمی به بهبود مناسبات سالم خانواده با دریافت آموزش لازم کمک می نماید.

با توجه به اینکه مجازات تجاوز در ایران سنگین است آیا قربانیان باید فقط در فضای مجازی افشاگری کنند؟ به عنوان یک وکیل که معتقد به عدالت ترمیمی است، از دیدگاه شما پربازدهترین واکنش برای فرد آسیب دیده در این شرایط چیست؟

پرسش سخت و مهمی پرسیدید. چیزی که مهم است مسئله برخورد مسئولانه است. این که در فضای مجازی با نام یا بی نام موضوعی مطرح شود، معتقد نیستم که می تواند مشکلی از قربانی حل کند بلکه می تواند مشکلاتی را هم ایجاد کند. طرح موضوع باید به نوعی باشد که امکان ردش وجود نداشته باشد چون اصل بر برائت است؛ بنابراین باید مسئولانه مطرح کرد که در برابر یک قاضی عادل بی طرف موضوع قابل دفاع باشد و برای آن دلیل داشته باشیم. اگر منظور از طرح آن آموزش عمومی یا توانمند سازی زنان در ایران است باید در این مورد کار آموزشی و دقیق تر انجام داد. همواره پیشگیری بهتر از درمان است؛ برای پیشگیری به آموزش نیاز است و برای آموزش به روایت ها نیاز داریم، روایت هایی که اتفاق می افتد. روایت هایی که در آن در جستجوی عدالت برای قربانی یا قربانیان باشیم و یا روایت هایی که حاصل عدالت ترمیمی است. اگر هدف کسی که موضوع را مطرح می کند صرفا آسیب زدن به فرد متهم به تجاوز است، در واقع یک نوع انتقام گیری مطرح است. معمولا در انتقام گیری عدالت وجود ندارد. باید جوری روایت ها مطرح شود که عدالت همراه با شفقت در آن وجود داشته باشد. چرا عدالت همراه با شفقت؟ برای این که امکان بازسازی شخصی که هدف هست در جامعه وجود داشته باشد. پیشنهاد من به عنوان یک وکیل اینست که (آسیب دیدگان) پیش از طرح، روایت را برای خودشان بازنویسی کنند. اگر امکان دارد پیش از آن که در فضای مجازی مطرح کنند با یک وکیل مشورت کنند. با پرس و جوهایی که وکیل می کند، می شود سنجید که اگر بالای ۵۰ درصد امکان اثبات و دفاع وجود داشته باشد، آن را طرح کند؛ زیرا که ممکن است با یک انکار بزرگ مواجه شوند. در نتیجه اصل مبارزه با خشونت علیه زنان و برخورد با تجاوز به حاشیه می رود. موضوع باید به گونه ای مطرح شود که داستان اصلی یعنی خشونت علیه زنان لوث نشود؛ بنابراین کسی که این موضوع را طرح می کند اول باید هدفش مشخص باشد که چرا طرح مسئله می کند. البته ممکن است قربانی حتی اگر این موارد را هم لحاظ کند به نتیجه برسد یا خیز. در این صورت اگر حتی طرح و شکایت نتیجه ای مطلوب نداشت، معمولا زیان جدی نیز برای قربانی نخواهد داشت؛ مثلا امکان شکایت یا درخواست خسارت از متهم باید مورد دقت حقوقی قرار گیرد.

آنچه اهمیت دارد، پایان دادن به رفتار تجاوزکارانه است و ایجاد امنیت برای قربانی و سایرین است. برای قربانی مهم است تا از محیط و شرایط خشونت جنسی رهایی یابد و در محیطی امن درباره موضوع حرف بزنند تا شخص متجاوز نتواند به دیگران آسیبی برساند. این‌گونه فضا برای سایر متجاوزان نا امن می‌شود. بدیهی است در مواردی مانند کودک بودن قربانی و یا در محیط‌های کار و خانه امان رفتار صحیح و مسئولانه از قربانی گرفته می‌شود. او در چنین مواقعی نیاز به کمک نهادهای مدنی و وکلا دارد. او باید ابتدا در امنیت کامل قرار گیرد. هم‌زمان به حفظ مستندات و دلایل بپردازد و سپس با کمک وکیل یا اطرافیان رفتاری سنجیده و مسئولانه انجام دهد. منظور این است که اقدام قربانی شرایط او را و آسیبی که دیده را تشدید ننماید. همچنین زمانی اقدام به طرح موضوع در فضای عمومی و یا اقدام قضایی نماید که موضوع متکی به موازین حقوقی و امکان اثباتش فراهم باشد. درنتیجه پربازده‌ترین واکنش برای قربانی این است که دلایل و مستندات لازم فراهم و در صورت تائید وکیل، اقدام قضایی در پیش بگیرد و در همین مرحله در صورت برخورد مناسب متهم و شرمساری او، از روش‌های عدالت ترمیمی و اصلاحی نیز استقبال نماید. کم‌وزیادی مجازات در وهله نخست نباید مانع اقدام او گردد. ترس و نگرانی از مجازات خود یا مجازات سنگین متهم نیز نباید مانع او گردد. قربانی در این زمینه مسئولیتی ندارد. اگرچه همان‌طور که پیش‌تر گفتم امکان دستیابی به روش‌های اصلاحی و عدالت ترمیمی نیز وجود خواهد داشت.

به‌عنوان یک وکیل من تشویق به سکوت نمی‌کنم. تشویق به مشورت با وکیل می‌کنم. وکیلی که خودش معتقد به برابری جنسیتی باشد. چون معمولاً مراجعه به وکلای سنتی نتیجه مطلوب را حاصل نخواهد کرد.

 اما بااین‌حال سیستم قضایی سیستمی پیچیده است. کارهای قضایی کارهایی پیچیده و طاقت فرساست که هزینه‌بر هم هست. دستگاه قضایی ما هم نیاز به آموزش دارد. توجه به همه ابعاد موضوع قربانی را در انتخاب روش کمک می نماد. سخن نهایی اینکه همه امور و اقدامات باید قربانی محور باشد و منافع و خواسته‌های قربانی متکی به نظرات مشورتی وکیل را به‌پیش ببرد نه منویات خانواده و یا دوستان و گروه‌هایی که ممکن است درصدد بهره‌برداری از قربانی و شرایط آن باشند.

مشخصاً در مورد کیوان امام پرونده به دادسرای ارشاد رفته است ممکن است ما شاهد رویه عدالت ترمیمی باشیم و یا درواقع می‌تواند نشانۀ یک اتفاق بد باشد؟ پیش‌بینی شما چیست؟

دادسرای ارشاد به جرائم منافی عفت رسیدگی می‌کند. ایشان ادعای بیمار بودن کرده‌اند و نظر پزشکی قانونی در این رابطه خواسته‌شده است. اگر چنین باشد، بیماری باعث سلب اراده متجاوز و متهم نمی‌شود. وقتی اراده زائل نباشد، به‌طور کامل مسئولیت دارد، حتی اگر بیمار باشد. بیماری در حدی می‌تواند رافع مسئولیت کیفری باشد که باعث سلب اراده از متهم شود و او برای عملی که انجام می‌داده است اختیار نداشته باشد که چنین چیزی نیست. بیماری وقتی مطرح می‌شود به معنی سلب مسئولیت از بیمار یا متهم نیست و بسته به عدالت کیفری آن شخص باید مجازات شود ولی در حین مجازات امکان درمانش هم فراهم شود تا خطرات بعدی برای دیگران مثلاً اگر در زندان می‌خواهد نگهداری شود برای زندانیان خطری نداشته باشد. اما این‌که دادسرا به سمت بررسی علمی موضوع برود، بسیار اهمیت دارد که من این را یک نوید می‌بینم که هم این امکان را می‌تواند فراهم کنند که پروسه عدالت ترمیمی استفاده بشود.

البته برخی از رفتارهایی کیفری که در ساختار حقوق کیفری ما وجود دارد، رفتار یا واکنش صفر و صد است، مثلاً اگر تجاوزش جدی بوده و افراد را بی‌هوش کرده و به‌قصد تجاوز آن‌ها را بی‌هوش کرده، خوب با مجازات مرگ می‌تواند مواجه شود و اگر نکرده باشد، حسب مورد با مجازات شلاق می‌تواند مواجه شود، اگر اشاعه فساد کرده باشد یک بحث دیگر پیدا می‌کند و می‌تواند تا ۱۰ سال حبس بگیرد. حال که اتهام به افساد فی‌الارض تغییریافته است، باید منتظر دادگاه شد که کدام بخش از کیفرخواست و درنهایت چه اتهامی را احراز خواهد نمود. بزرگی اتهام و مجازات سنگین نباید به‌پای قربانیان درج شود. این سیستم قضایی است که مسئول این بخش خواهد بود. بنابراین رفتار صفر و صد است که با اعدام می‌شود و یا به شلاق محکوم می‌شود. از این نظر پرداختن به این موضوع چه به‌صورت جمعی و چه به‌صورت فردی و مطالعه موردی این پرونده مشخص و نهایتاً پیشنهاد عدالت ترمیمی و یا پیشنهاد به دادگاه برای مجازات جایگزین اعدام می‌تواند مؤثر باشد. قضاوت نشدن قربانیان در این پرونده اهمیت خواهد داشت. امیدوارم سنگینی اتهامات و مجازات احتمالی موجب انحراف توجه از موضوع تجاوز به سمت قربانیان شود.

 درنهایت، برخورد علمی با این پدیده می‌تواند نویدبخش برخورد دقیق‌تری با تجاوز باشد برای این‌که قربانیان قضاوت یا مجازات نشوند. نگرانی و رنجی که متحمل شدند با برخوردی منطقی که با این موضوع می‌شود کمی کاهش یابند. آن‌ها بتوانند از مددکاران اجتماعی و روانشناسان برای بازگشت به شرایط عادی زندگی کمک بگیرند.

نکته‌ای هست که در پایان بخواهید بگویید؟

از دیگری تشکر می‌کنم که به این موضوع می‌پردازد. مهم‌ترین رسالتی که وجود دارد، آگاهی بخشی همگانی برای آموزش عمومی و نجات جامعه از تجاوز (که در جامعه ما به اپیدمی تبدیل‌شده) است. تجاوز را رفتار مردسالار همواره تقویت می‌کند. افراد باید آموزش ببینند و پروتکل‌های درونی هر بخش یا هر سازمان باید جایی برای این آموزش داشته باشد که با مشتری، هنرجو، دانش‌آموز، مراجع و با هرکسی که به‌واسطه کار، تخصص یا هنر سروکار دارند چگونه رفتار کنند.

با تشکر از وقتی‌که در اختیار دیگری قراردادید.

*ماده ۹ قانون مسئولیت مدنی: «دختری که در اثر اعمال حیله یا تهدید و یا سوءاستفاده از زیردست بودن حاضر برای هم‌خوابگی نامشروع شده می‌تواند از مرتکب علاوه از زیان مادی مطالبه زیان معنوی هم بنماید»

«ماده ۱۴ ـ شاکی می‌تواند جبران تمام ضرر و زیان‌های مادی و معنوی و منافع ممکن‌الحصول ناشی از جرم را مطالبه کند. تبصره ۱ ـ زیان معنوی عبارت از صدمات روحی یا هتک حیثیت و اعتبار شخصی، خانوادگی یا اجتماعی است. دادگاه می‌تواند علاوه بر صدور حکم به جبران خسارت مالی، به رفع زیان از طرق دیگر از قبیل الزام به عذرخواهی و درج حکم در جراید و امثال آن حکم نماید. تبصره ۲ ـ منافع ممکن‌الحصول تنها به مواردی اختصاص دارد که صدق اتلاف نماید. همچنین مقررات مرتبط به منافع ممکن‌الحصول و نیز پرداخت خسارت معنوی شامل جرائم موجب تعزیرات منصوص شرعی و دیه نمی‌شود.»