دیگری: بیشک بعد از وقوع آزار جنسی، تبعات رنجآور آن تامدتها و گاهی همیشه با فرد قربانی همراه است. اغلب قربانی در گذران زندگی بعد از این اتفاق هولناک تنهاست در حالیکه برای التیام اثرات این رنجِ مدام، به کمکهای حرفهای نیاز دارد. آنچه که از آن به عنوان اثر ترمیمی عذرخواهی یاد می شود قدمی در این راه است. برای درک بهتر این موضوع پای صحبتهای فرشته ذاکر، پژوهشگر فلسفه و روانشناس نشستیم. فرشته ذاکر در این باره اشاره میکند که اثر ترمیمیِ عذرخواهیی حقیقیی آزارگر بیشتر از تأثیر مجازات قانونی است. اگر فرد آزارگر، به روشنی به نقش خود در آسیب وارد شده اشاره کند و مسئولیت آن را بپذیرد، قربانی آزارجنسی از افکار خودسرزنشگرانه آزاد میشود و احساس کنترل به او برمیگردد و میتواند تضاد درونی خود را حل و فصل کند.
ممکن است تعریفی از خشونت جنسی و جنسیتی و انواع آن برای ما ارائه بدهید؟
خشونت جنسی و جنسیتی، خشونتی است که بر علیه یک شخص به خاطر جنسیت او صورت میگیرد. هر گاه شخصی برخلاف میلاش و از طریق اجبار، تهدید و یا فریب وادار به انجام کاری شود، خشونت جنسی یا جنسیتی علیه او اتفاق افتاده است. اگر چه غالب قربانیان خشونت جنسی و جنسیتی دخترها و زنان هستند، ولی پسرها و مردها هم در معرض خشونت جنسی و جنسیتی قرار دارند.
خشونت جنسی شامل: آزار جنسی Sexual Harassment: هر گونه توهین جنسی، متلکپرانی، چشمچرانی، کالاانگاری، و تهدید به اقدام جنسی است. هر گونه تماس و لمسی که مورد رضایت قربانی نیست، اصرار و پافشاری برای برقراری رابطه عاطفی و جنسی. سوء استفاده از قدرت و بهرهکشی جنسی شامل تقاضای هر گونه عمل جنسی در عوض موقعیت حرفهای، تحصیلی یا اقتصادی. هر گونه فحش و تحقیر جنسی و جنسیتی.
تعرض جنسی Sexual Assault: هر گونه اقدام فیزیکی جنسی برخلاف میل قربانی، اجبار به لمس کردن بدن و اقدام جنسی، هر گونه تهاجم به بدن قربانی برای برقراری رابطه جنسی.
تجاوز Rape: هر شکلی از دخول پنیس در واژن، مقعد و یا دهان فرد قربانی.
آیا اعتراف و عذرخواهی یا مجازات آزارگر، اثر ترمیمی بر روان فرد آزاردیده دارد؟
برای فرد آزاردیده زمان به عقب بازنمیگردد. قربانی آزار جنسی با پیامدهای پیچیدهای دست و پنجه نرم میکند که برای بخشی از این پیامدها به کمکهای حرفهای نیاز دارد. در مواردی که فرد، قربانی تجاوز جنسی باشد بدون حمایت اجتماعی درخور و دریافت کمکهای حرفهای روانشناختی، احتمال حل و فصل این پیامدها بسیار اندک است. در مواردی که فرد، قربانی آزار و تعرض جنسی است دانستن این نکته بسیار اهمیت دارد که آنچه در واکنش افراد به آزار جنسی عامل تعیین کننده است، تأثیری است که آزار جنسی بر روان فرد آزاردیده گذاشته است و نه آنچه که در واقعیت رخ داده است. اغلب افراد گمان میکنند به هنگام مواجهه با آزار جنسی به صورت فعالانه از خود دفاع خواهند کرد. در حالی که آنچه در واقعیت رخ میدهد در بیشتر موارد افراد در برابر چنین تهدیدهایی منفعل شده، حالت یخزده، بیحرکت و ناتوان میشوند. چنین واکنشهایی که در واقع یک واکنش نوروبیولوژیک است گاه تعبیر به رضایت فرد آزاردیده میشود. همین واکنشهای نوروبیولوژیک نه تنها میتواند اذهان قضاوتگران بیرونی را منحرف کند، حتی ذهن خود آزاردیده را نیز منحرف میکند. آزاردیده با احساس گناهی که تجربه میکند پریشان و بهتزده میشود و به خودسرزنشگری دست میزند. آزاردیدهها تصورشان از فردیتشان مخدوش میشود و احساس کنترل بر وقایع آسیبزننده را از دست میدهند و فکر میکنند برای جلوگیری از وقوع دوباره این آسیب، باید رفتار، پوشش و نحوه بودنشان را تغییر دهند. آنها از بودن اصیل خودشان فاصله میگیرند و دچار دوگانگیای درونی میشوند. مجبور میشوند برای گریز از حس ناامنی به چیزی که در واقع نیستند تظاهر کنند.
دقیقا برای التیام این بخش از آسیبی که به آزاردیده وارد شده است، اعتراف و عذرخواهی آزارگر تبدیل به امری ضروری میشود. اثر ترمیمی عذرخواهی حقیقی آزارگر بیشتر از تأثیر مجازات قانونی است. اگر فرد آزارگر، به روشنی به نقش خود در آسیب وارد شده اشاره کند و مسئولیت آن را بپذیرد، قربانی آزارجنسی از افکار خودسرزنشگرانه آزاد میشود و احساس کنترل به او برمیگردد و میتواند تضاد درونی خود را حل و فصل کند.
یک عذرخواهی حقیقی که باعث التیام بخشی از رنجهای فرد آزاردیده شود، چه ویژگیهایی دارد؟
در یک عذرخواهی حقیقی ابتدا باید آزارگر به وضوح و با شفافیت کامل به تعرض یا آزاری که به فرد آزاردیده وارد کرده است اشاره کند. او باید در برابر آزاردیده، با اشاره به جزئیات بپذیرد و اعلام کند که آن آزار را واقعا من انجام دادهام. آزارگر باید افکار، نیت و احساسات خود در حین ارتکاب آزار را نیز بیان کند. برای شفای فرد آزاردیده، بیان جزئیات بسیار اهمیت دارد. حرفهای کلی و مبهم تحت عنوان عذرخواهی، آزاردیده را بیشتر پریشان و خشمگین میکند و بر پیامدهای آسیبزای قبلی میافزاید. برای مثال آزارگر باید به این صورت عذرخواهی کند: میدانم که بدون رضایتت با تو وارد رابطه جنسی شدم و..؛ به موهایت دست کشیدم، تو را بوسیدم و..؛ و یا با اتکا بر موقعیت و قدرتم به دلیل پاسخ منفی شنیدن از تو برای برقراری رابطه جنسی، تو را تحقیر کردم و علیه تو فلان اقدام را انجام دادم… سپس به پیامدهایی که این رفتار آزارگر برای فرد آزاردیده به بار آورده است، با صداقت و صمیمیت اشاره شود. برای مثال: متوجه شدهام که با این کارم باعث شدم حریم شخصی تو را نقض کنم، میفهمم که رفتارم باعث شده تو درد و رنج زیادی را تحمل کنی و زخمهای این آسیب را تا سالها با خود حمل کنی؛ با فلان اقدام باعث شدم تو فرصتی شغلی، تحصیلی و یا اقتصادی را از دست بدهی، یا به دردسر بیافتی و..
طی چند ماه گذشته که جنبش «من هم» در ایران فعال شده و برخی از آزاردیدگان از تجربههای خودشان پرده برداشتهاند، بسیاری از کسانی که تجربه آزاردیدگی و یا تجاوز جنسی داشتند دچار خشم و علایم تروماتیک شدند، آیا به نظر شما کسانی که داخل ایران زندگی میکنند میتوانند برای آزاردیدگی و یا قربانی تجاوز بودن، دادخواهی کنند؟
اگر مقصودت از دادخواهی مراجعه به دستگاه قضایی و اعلام شکایت قانونی باشد، ظرفیتهای قانونی در زمینه آزار جنسی محدودیتهایی دارد که باعث میشود عملا فرد آزاردیده از مراجعه به دستگاه قضا صرف نظر کند. اثبات آزار جنسی، طبق قانون موجود امری بسیار دشوار است و گاه میتواند منجر به مجازات قربانی شود. برای مثال اگر متجاوز در نهایت به اجباری بودن رابطه اعتراف و اقرار نکند، قربانی آزار جنسی به دلیل اقرار و اعتراف به رابطه نامشروع محکوم به شلاق میشود. از سوی دیگر، همان طور که در ابتدا گفتیم، آزارجنسی دامنه گستردهای دارد و نمیتوان آن را فقط به تجاوز به عنف محدود کرد، به همین دلیل قانون مجازات نیز باید درجهبندی داشته باشد، تا قربانی از ترس اعمال اشد مجازات در مورد آزارگر، البته در صورتی که موفق به اثباتش شود، مجبور نشود از دادخواهی قانونی صرف نظر کند.
یک نکتهای که بسیار قابل توجه است و در جریان دادخواهی آزاردیدهها از نامجو این موضوع خیلی مورد بحث قرار گرفت، مسئله آزارگری جنسی با سوء استفاده از قدرت است. وقتی بحث آزار جنسی در عرصه عمومی مطرح میشود، ذهنها اغلب معطوف میشود به تجاوز جنسی. این نشان میدهد چقدر شکلهای دیگر آزار جنسی نادیده گرفته شده و یا کماهمیت تلقی شده است. این در حالی است که آزارگری جنسی با سوء استفاده از قدرت، آنقدر دامنه گستردهای دارد که حقیقتا فضای اجتماعی و به خصوص فضای حرفهای را برای زنان بسیار ناامن کرده است. از دانشگاه که یک مکان فرهنگی است بگیر تا فضاهای مختلف شغلی، آنقدر آزارگری جنسی به وفور اتفاق میافتد بیآن که آب از آب تکان بخورد، که گاه زنان به این نتیجه میرسند در یک دوراهی آسیبزننده گیر افتادهاند. یا باید عطای رشد در فضای حرفهای را به لقایش ببخشند، و یا به آزارگریهای جنسی تن بدهند تا شاید گامی به جلو بردارند. تردیدی نیست که انتخاب هر یک از این دو مسیر آسیبهای اجتنابناپذیری را به دنبال دارد. یکی از عدم همدلیهای طرفداران آقای نامجو با حمایتگرانِ آزاردیدهها این بود که شما دارید ماجرا را بزرگ میکنید، نامجو تجاوز که نکرده، شما متناسب با عملش او را قضاوت نمیکنید. بله حق با شماست مجازات حتما باید متناسب با جرم باشد و گرنه خودش تبدیل به عملی خشونتآمیز میشود، اما چرا فکر میکنید سوء استفاده از قدرت و تعدیگری جنسی، خشونت ناچیزی است که میشود از آن چشمپوشی کرد. اتفاقا به دلیل کوچکشماری و قابل چشمپوشی دانستن آزارگری جنسی (Sexual Harassment) از نگاه جامعه، آسیبی که زنان از این نوع آزارگری میبینند بسیار گسترده و فرساینده است. آزارگران با تکیه بر همین کوچکشماری و عادیسازی، و بدون هیچ نگرانی از پیامدهای قضاوت اجتماعی و یا مجازات قانونی، به طور گسترده به اعمال مجرمانهشان ادامه میدهند. حتی احساسی از نابهنجار بودن رفتار و شخصیت خود نیز پیدا نمیکنند. خیلی اتفاق نیکویی است که جنبش «من هم» این نوع از آزارگری جنسی را نیز زیر ذرهبین برده است و پیامدهای این عادیسازی را به جامعه و آزارگران یادآور میشود.
حالا که در قانون برای آزارگری جنسی هیچ مجازاتی تعیین نشده است چه کار میشود کرد که از دامنه این آزارگریها کاست و نگاه جامعه را نسبت به این نوع از آزارگری تغییر داد؟
اگر آزارگری جنسی را زیر ذرهبین ببریم که باید ببریم، سنگ روی سنگ بند نمیآید بس که دامنه آن گسترده است. برای حمایت از آزاردیدهها و غیرعادیسازی این نوع از خشونت جنسی و جنسیتی از یک سو، و جلوگیری از آشوب اجتماعی و تشدید خشونتورزی از سوی دیگر، وقت آن رسیده است که به راههای کارآمدتری به جز شیوههای سنتی مجازات و تنبیه، فکر و عمل کنیم. باید به این فکر کنیم که عدالت برای آزاردیدگان جنسی به چه معناست؟ از چه طریقی تحقق مییابد؟ و آیا صِرف توسل به نهادهای قضایی و کیفری و افزایش مجازات متهمان میتواند پاسخگوی رنج آزاردیدگان باشد؟ در این خصوص باید به ظرفیتهای رویکردهای فمینیستی در برخورد با جرم تجاوز، تعدی و آزار جنسی در مواجهه با آزاردیدگان و متجاوزان رجوع کنیم.
فرانسوا ورژ Francoise Verges، فمینیست فرانسوی میگوید: «نه زندان ما را نجات خواهد داد، نه مردسالاری و نه خشونت». او در کتابش با عنوان «یک نظریه فمینیستی درباره خشونت» که در سال ۲۰۲۰ منتشر کرده است، استدلال میکند که راهکار مجازات و تنبیه بیش از این کار نمیکند کما این که تاکنون هم کار نکرده است. عطش تنبیه جز افزایش خشونت چیزی برای جامعه در برنخواهد داشت. ورژ در این کتاب به ماهیت «عدالت ترمیمی» میپردازد و آن را راهکاری مناسب برای مقابله با خشونت از جمله خشونت جنسی میداند. کلر مک گلین در مقالهای با عنوان «فمینیسم، تجاوز و جستوجوی عدالت»، به بررسی دو فرم از عدالت قضایی میپردازد: عدالت ترمیمی و عدالت کیفری. عدالت ترمیمی، پس از وقوع جرم وارد میدان میشود و تمرکزش بر روی حمایت از آزاردیده و توانمند کردن او است. یکی از شکلهای این نظام، ایجاد سازمانها و مراکز خاصی است که آزاردیده در آنها زیر نظارت رواندرمانگر و متخصص، با مجرم یعنی آزارگر خود روبهرو میشود. با او از ترسها، احساسات و سوالهایش حرف میزند. در مقابل، آزارگر معمولا به سوالات آزاردیده پاسخ میدهد، از وضعیت و حالت خود به هنگام ارتکاب جرم میگوید و احتمال دارد ابراز ندامت کند. در مقابل، در نظام عدالت کیفری که خود را محدود به اعمال قوانین، بازنگری و حتی تشدید نظامهای حقوقی در برخورد با مجرم میکند، تمرکز از سمت آزاردیده، حمایت و توانمندسازی او به سمت مجازات مجرم میرود. گلین تشریح میکند که عدالت ترمیمی با ایجاد فضای گفتوگو میان آزاردیده و متجاوز، ضمن قدرتبخشی به آزاردیده، به او کمک میکند تا بر ترسهایش غلبه کند و مجددا احساس کنترل زندگیاش را به دست آورد. این نظام میتواند در مواردی، به خصوص در مورد آزارهای جنسیِ غیرتجاوز به عنف، موجب بهبود حال آزاردیده شود و به مجرم نیز فرصت بازگشت به زندگی را بدهد.
اما برای این که این امر مهم اتفاق بیافتد، لازم است آزاردیدگان برای صحبت کردن در رابطه با آزاری که دیدهاند فضای امن داشته باشند. جلسات دادگاهها، برای این منظور طراحی نشدهاند. در واقع این جلسات تبدیل به جلساتی برای انکار حقیقت شدهاند. زیرا فرد آزارگر میداند در صورت اعتراف، مجازات خواهد شد و اثبات جرم برای آزاردیده تبدیل به کاری طاقتفرسا میشود، به شکلی که گویی این فرد آزاردیده است که دارد مجازات میشود و نه آزارگر. عدالت ترمیمی، فرد آزاردیده، فرد آزارگر، خانوادههایشان و جوامعی را که از این خشونت و آزارها متاثر شدهاند به سوی فرآیند ترمیم آسیبها و بازسازی روابط سوق میدهد. خشونت جنسی در بسیاری از مواقع از طریق عدالت ترمیمی قابل حل است.
دسترسی به عدالت و ایجاد جامعهای که در آن زنان از خشونت جنسی در امان باشند، آرمانی است که هر دو نظام عدالت کیفری و عدالت ترمیمی باید به آن توجه ویژه داشته باشند. نهادهای قضایی باید با تحول در روندهای حقوقی، چه در بخش اصلاح قوانین تبعیضآمیز مبتنی بر جنسیت و چه در بخش اجرای عدالت، این مسیر را برای زنان هموار کنند. دولت و نهادهای آن، و همچنین سازمانهای مردمنهاد و جامعه مدنی نیز با بهرهگیری از رویکرد عدالت ترمیمی، میتوانند گامهای بزرگی برای ترمیم پیامدهای خشونت جنسی بردارند. بهرهگیری از رویکرد عدالت ترمیمی در بلندمدت اثرات پالایشی قابل اتکاتری برای جامعه دارد.
با تشکر از وقتی که در اختیار «دیگری» قرار دادید.