یاسمین حشدری، مریم رحمانی
دیگری:آیا سیل امری جنسیتی است؟ این سوالی است که سعی داریم از مناظر مختلف به ان بپردازیم. متاسفانه نبود ادبیات از یک سو و نداشتن تجربه ای این چنین گسترده در بحرانهای طبیعی پاسخ این سوال را سختر می کند.در مصاحبه پیش رو با سارا لقمانی مددکار اجتماعی و نویسنده کتاب «زنان در شرایط بحرانی » که تجربه حضور در زلزله بم،اذربایجان و سیل بوشهر را داشته است ،تلاش کردیم به رابطه امداد و جنسیت بپردازیم .
١-ایا بحران های طبیعی مثل زلزله و سیل جنسیتی است؟ ایا دستورالعمل جنسیتی در مواجهه با سبل و زلزله برای امدادگران و مددکاران وجود دارد؟
نه متاسفانه دستورالعمل مبتنی بر جنسیت وجود ندارد و اتفاقا جای آن هم خالیست.
از همان لحظه اول که بحرانی طبیعی رخ می دهد جنسیت مهم است. مثلا در زلزله آذربایجان خانمی از یکی از روستاهای اهرمیگفت که هنگام وقوع زلزله داخل حمام بوده است و زمانی که امدادگرها رفته بودند برای نجات، جوابشان را نداده بود، بنابراین از همان اول باید امدادگر زن حضور داشته باشد. یا اینکه زنان و کودکان سخت تر از مردان جوان می توانند از زیر آوار بیرون بیایند. در سیل هم برای مثال احتمال غرق شدن زنانی که دامن به پا دارند بیشتر از دیگران است چون آب بین چین های دامن میپیچد و تحرک را سخت می کند. روزهای بعد از حادثه مسائل جنسیتی روز به روز رنگ بیشتری می گیرد و نمود پیدا می کند. مسائلی مانند امنیت، دسترسی به منابع، توزیع اقلام و کمک ها، بهداشت، دسترسی به آب سالم و…
٢-اگر موافقید از همین اولین مساله که بحث اب هست و تاثیری که جنسیت روی ان دارد شروع کنیم؟
دسترسی به اب سالم اولین و مهمترین مساله بعد از وقوع بحران است. فرض کنید امداد اولیه صورت گرفته است – باید بگویمامدادرسانی در لحظات اول بحران کار خیلی تخصصی است ورفتن ادمهایی که ناوارد هستند به خصوص در سیل اشتباه و خطرناک است- بهرحال از همان زمان نیاز به اب اشامیدنی سالم احساس می شود. براساس آمارهای جهانی میزان ترک تحصیل دختران بعد از زلزله و سیل بیشتر از پسرها می شود. یکی از عمده دلایل این امر مسئولیت اوردن اب برای خانواده است که اغلب به دوش زنها و دخترها می افتد . از اول صبح که زندگی شروع می شود مادر است که به اب نیاز دارد برای درست کردن صبحانه، شستن ظرفها و یا حمام کردن بچه ها. در نتیجه خودش یا دخترها مسول تهیه آب میشوند. هفت ماه بعد از زلزله اذربایجان وقتی که دوباره به منطقه رجوع کردم دختران زیادی به مدرسه نرفته بودند چون صبح اول وقت باید مسیر طولانی را برای رسیدن به چشمه طی می کردند و عملا زمان مدرسه را از دست می دادند.
ببخشید که صحبتتان را قطع می کنم در روستا و شهر این ترک تحصیل اتفاق می افتد؟
در روستا معمولا چشمه ای هست که می توانند بعد از حادثه از ان برای تامین اب استفاده کنند، در شهر اب را باید یک جور دیگر به مردم رساند. الان در لرستان حتی خوزستان زندگی بیشتر شبه روستایی است و این اتقاق رخ خواهد داد. ابتدا اب معدنی هست اما بعد دیگر خودشان باید این آب را تهیه کنند. اینجا نقش مددکار مهم می شود باید به این نکته توجه کند که این مسئولیت درست تقسیم شود و روی دوش دختران و زنان نیافتد. از سوی دیگر باید به وجود چشمه قناعت نشود و اب پمپاژ شود داخل روستا که ترک تحصیل رخ ندهد. در اذربایجان تمام زنان دستهایشان ترک برداشته بود و سرانگشتانشان اسیب دیده بودچون روزی چندبار تا چشمه می رفتند و اب می اورند و مردها اصلا کمکی در این زمینه نداشتند.
موضوع بهداشتی بعدی که از لحظه اول خودش را نشان می دهد دسترسی به سرویس بهداشتی و حمام است. در اذربایجان من به عینه می دیدم که مردها باوجود یک تانکر اب هم حمام می کنند. ما یک سرویس بهداشتی و حمام درست کردیم با نیروهای شخصی اما بعد از چندماه که رفتیم متوجه شدیم زنها از ان حمام استفاده نمی کردند چون مشرف به روستا بود و درش هم به سمتی باز می شد که از سمت عابران و رهگذران که همگی آشنایان و بستگان هستند دید داشت. ما به خاطر دسترسی راحتر به فشار اب بیشترحمام را در ان بخش از روستا ساخته بودیم. اما زنها می گفتند اگر درش به سمت دیگری باز می شد می توانستند از ان استفاده کنند. و خب این مساله تقریبا با درجات مختلف در بخش های مختلف ایران وجود دارد. در اذربایجان بعد از زلزله فاصله هایی که افراد قبل از حادثه داشتند انگار از بین رفته بود و ادمها مدام چشم در چشم می شدند. بنابراین زنها می گفتند وقتی می خواهیم از حمام بیرون بیاییم همه مردها ما را می بینند. در لرستان و خوزستان به نظر من این بحث فرهنگی برجسته تر هم هست . هرجایی نباید حمام ساخت. زنها و دختران جوان لباس زیرشان را روی بند پهن نمی کنند بهاین دلیل که دیده نشود و خشک نشدن ان سبب عفونتهای زیادی در زنان می شود. این مساله را در اسیای شرقی هم میبینیم. بنابراین در امدادرسانی باید فکری برای این موارد کرد. بزرگترین مساله پلدختر براساس اخباری که من خواندم، نداشتن حمام هست. و از طرفی این مساله را هم باید در نظر بگیریم که مردها دیرتر از زنها دچار بیماریهای عفونی می شوند.
۴-به مساله بیماری های زنان اشاره کردید و این مدت در مورد ارسال نواربهداشتی مطالبی نوشته شده است ایا صرف ارسال نوار بهداشتی کفایت می کند یا مسائل دیگری هم باید مدنظر قرارگیرد؟
بحث نوار بهداشتی مهم است و از دیگر سو بحث زباله هم هست.کسی در ان وضعیت اصلا فکر جمع کردن زباله نیست. زباله روی زمین می ریزد و به نظر من نواربهداشتی که می فرستی باید کیسه زباله هم همراه ان فرستاده شود. باید گفته شود نوار بهداشتی را کجا بیاندازند. انجا اصلا نایلونی نیست که بخواهند نواربهداشتی را دور بیاندازند و خود همین مساله هم ممکن است به زنان اسیب برساند . بنابراین مددکار باید حواسش به این موارد هم باشد و جمع کردن زباله و سوزاندن ان هم باز مطرح است که در تقسیم بندی ها روی دوش زنان می افتد. در همان ابتدا باید جایی را برای دفن و سوزاندن زباله مشخص کنند و دورش فنس بکشند . مددکار باید زنانی را که حالشان بهتر است و قوی تر هستند را برای تقسیم وظایف و جلب مشارکت مردم پبدا کند و به انها مسئولیت بدهد.
۵-در مورد خشونت علیه زنان در شرایط بحران هم می شود برای خوانندگان دیگری توضیح دهید چه مسائلی ان را بیشتر می کند وسازمانهای مسئول باید به ان توجه کنند؟
موضوعی که خیلی زود خودش را نشان می دهد خشونت علیه زنان است. برای مثال مردها به حرف زدن و کمک کردن امدادگرهای مرد به زنان و دخترانشان حساس می شوند. حضور امدادگر زن فضا را تلطیف می کند و بار خشونت را کمتر می کند. این اتفاق (حضور زنان امدادگر) در آذربایجان نسبت به بم بیشتر بود . چون سطح اسیب اش پایین تر بود. تعداد زیادی ان جی او در فاصله زلزله بم تا اذربایجان فعال شده بودند و امدادگر زن زیاد شده بود و به وضوح می توانستیم ببینم که چقدر فضا برای زنان و کودکان بهتر است نسبت به فضای نظامی بم که خیلی مردانه بود. این مساله شبیه یک سیکل است زن بومی که از چادرش بیرون نمی اید، فضای بیرون مردانه است و حس ناامنی برای زنان بیشتر می شود. هرچقدر امدادگر زن به مناطق دچار بحران اعزام شود حتی کاری هم نکند باز موازنه ایجاد می شود. همین که دختر و زن اسیب دیده می بیند چندین زن سالم بیرون چادر او هستند باعث می شود که از چادرش بیرون بیاید. یا من مددکاری که انجا هستم می فهمم این نقطه از محله تاریک است و رفت و آمد برای زنان را ناامن می کند. و می تواند سبب اسیب به زنان جوان شود بنابراین میتوانم در ان لحظه صدا باشم. اما نمی شود انتظار داشت زن آسیب دیده تحت ان شرایط صدای خودش باشد. امنیت برای زن و مرد تعریفش متفاوت است. روشنایی یا نقطه کور و فضای بی دفاع زنان را منزوی می کند.
قرار دادن روشنایی و چراغ خیلی مهم است من مدام به شهرهای لرستان فکر می کنم اینکه برق قطع است ،در نبود برق امار تجاوز و آسیب زنان بالاتر می رود. سواستفاده گری بیشتر می شود حتی در تهران وقتی جاهای تاریک زنان قدم می زنند این مسائل پیش می اید چه رسد به یک وضعیت بحرانی.
از طرف دیگر خشونت جنسی و ایدز افزایش می یابد. در جوامعی که مصرف مواد مخدر بالاست استفاده از سرنگ مشترک در شرایط بحرانی و به هم ریخته بالا می رود و در نتیجه در رابطه جنسی احتمال انتقال ایدز به زنان بیشتر می شود. از انجایی که وسایل پیشگیری از بارداری معمولا به مناطق بحران زده ارسال نمی شود احتمال افزایش بارداری ناخواسته هم زیاد می شود. شاید به مسخره گفته شود که در کنار نواربهداشتی کاندوم همباید پخش کنیم اما این واقعیتی است. و تجربه نشان میدهد کهکاندوم باید به مردها داده شود نه زنان .مردان را باید آگاه کرد و به آنها آموزش داد. چرا که رابطه جنسی رخ می دهد و در وضعیت ناسالم هم رخ می دهد بنابراین توجه به کنترل بیماری های مقاربتی و کنترل بارداری در این مناطق بسیار مهم و ضروری است. ایدز و اعتیاد وقتی در منطقه ای وجود دارد بعد از بحران تشدید می شود و به نظر من برای کاهش امار ایدز نیاز به دادن سرنگ و حتی مواد به آسیب دیدگان هست.
موضوع مهم بحث تقسیم چادر است که می تواند سبب کاهش یا افزایش خشونت شود. در بم تجاوز در چادرها رخ داده بود، چون چادر داده می شد و نظارتی نبود که یک دختر با مردهای دیگر فامیل تنها در یک چادر نماند. البته در سیل اخیر چون خوشبختانه فوت شده زیاد نداریم اعضای خانواده ها هستند و می توانند خودشان نظارت کنند.
باید توجه داشت که مردم به ویژه مردها در این اوضاع به شدت خشمگین هستند چون همه دارایی خود را از دست داده اند زمین و دام هایشان را که تمام سرمایه شان بوده است. درلرستان و حتی خوزستان سطح بیکاری از قبل هم بیشتر از بقیه جاها بوده است و این سیل هم باعث افزایش سطح خشونت هم می شود.
یکی دیگر از چالشها ازدواج های زودهنگام است که در چنین شرایطی بیشتر می شود. و مساله دیگر خشونت جنسی علیه پسرهای نوجوان است. حواس مددکار و امددادگر و مسئولان باید به این موضوعات باشد.
۶-حضور امدادگر یا مددکار زن بعد از حادثه چه نقشی در تقسیم منصفانه تر منابع برای زنان دارد؟
وقتی زنان به سبب مردانه بودن فضا از چادرشان کمتر بیرون می ایند دسترسی شان به منابع کم تر می شود و از تصمیم گیری ها دور می شوند. قدرت زنان و مردان در دسترسی به منابع برابر نیست. مثلا زمانی که قرار است وام بدهند زنها در حاشیه قرار میگیرند چون در فضای اجتماعی حضور ندارند. اما اگر امدادگرتسهیلگر و مددکار زن باشد باعث می شود اوضاع برای زنان بهتر شود.
هنگام توزیع کمک ها اولا باید خودرو کمک رسان را جایی قرارداد که زنها امکان رسیدن به آن را داشته باشند و بعد این اقلام طوری بسته بندی شوند که زنان هم بتوانند انها را حمل کنند، مثلا کیسه ۵۰ کیلویی برنج مناسب زنها نیست. در فیلم های لرستان هم من دیدم که کم زورترها و زنها چطور دست خالی از سمت مراکز پخش اقلام برمی گردند. بهرحال فرهنگ ما مانع این می شود که زنان به سمت جمعیتی که مردها ازدحام کرده اند بروند.
بهتر است یک پک کامل به خانواده ها داده شود و به هر خانواده ای دم چادرش مواد غذایی یا موارد مورد نیاز توزیع شود. حتی لیستی از اقلام مورد نیاز خانواده ها باید وجود داشته باشد. زمان پخش هم مهم است که شب نباشد و فضا تاریک نباشد.
مساله مهم دیگر ارزش زمین و تعلق خاطر بالای ما ایرانیها به آن است. این است که افراد با وجود هشدارها زمین هایشان را ترک نمی کنند. در اذربایجان هم ما همین موارد را داشتیم. زنی که شوهرش مرده یا تنهاست دور از بقیه مانده است برای اینکه می خواهد کنار زمین اش باشد. امدادگر باید سازوکارش به گونه ای باشد که امنیت را همانجایی که او به اصرار مستقر شده تامین کند و خدمات رسانی کند.
٧-درمورد زنان باردار چه کارهایی می شود کرد؟
تقریبا در همه وضعیت های بحرانی تولد هم وجود دارد و زنان باردار هستند که گاه در اثر استرس حادثه دچار زایمان زودرس می شوند، امدادگران باید لیستی از تعداد زنان باردار داشته باشد و خدماتی که نیاز دارند با توجه به این مساله که در طول زمان این نیازها بیشتر می شود تهیه کنند. در هرلحظه ممکن است بچه به دنیا بیاید پس در امداد ساعات اولیه بحران هم باید ماما و پزشک زن وجود داشته باشد و امبولاسی که بشود داخل ان زنان باردار وضع حمل کند و کاملا مجهز باشد.
٨-برای برگرداندن زنان به زندگی چه کارهایی می شود انجام داد؟
باید جریان زندگی را زودتر به جامعه برگرداند. خوشبختانه در سیل اخیر به اندازه زلزله تلفات جانی نداشتیم که خانواده ها عزادار باشند بنابراین باید به جای غذای آماده برای آنها آشپزخانه درست شود و زنها درگیر کارهای روزمره شوند، هرچه زودتر حال مادر خوب شود حال بچه هایش هم زودتر خوب می شود. این تجربه ای بود که ما در آذربایجان با آن مواجه شدیم. مساله اصلی در برگشتن زندگی به این مناطق این است که باید حال زنان را خوب کنی. گریزی نیست از اینکه با زنها کارکنی. باید ارایشگر برود، لباس خوب برایشان فرستاده شود. و مددکار باید زنی که حالش از بقیه بهتر است را شناسایی کند و به او مسئولیت بدهد تا مشارکت در انجا شکل بگیرد.
با تشکر از وقتی که در اختیار دیگری قرار دادید.