دیگری: مریم امیرفرشی نژاد منتقد و هنرمند در حوزه هنرهای تجسمی و محقق و شاعر در حوزه ادبیات و علوم انسانی است . نمایشگاه های متعددی را به صورت انفرادی و گروهی در داخل و خارج از ایران برگزار کرده و آثار مختلفی به صورت مقاله ، مجموعه شعر و کتاب از وی در رسانه های مختلف به چاپ رسیده است . وی فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد هنرهای تجسمی از دانشگاه بولونیا و ساکن ایتالیاست به مناسب پرفورمنس«صورت من کجاست؟» که پنجشنبه ۴ بهمن ماه در گالری طراحان آزاد برگزار می شود با این هنرمند به گفتگو نشستیم.
۱. ایریگاری معتقد است که زنان نیازمند زبان خاص خود هستند آیا هنرمندان زن باید به هویت و تجربههای زنانه خود را بیان کنند؟
طرح مقوله زبان خاص توسط ایریگاری از نگرش او به مقوله تفاوت جنسی نشات میگیرد و در راستای انتقاداتش به کلیه نظام مردسالارانه، دیدگاههای فروید و لکان در حوزه روانشناسی، موضوع زبان نیز از منظر تفاوت جنسی به چالش و نقد کشیده میشود. به نظر وی در این حوزه ما دارای تفاوت جنسی نیستیم و با یک غیر مذکر سروکار داریم نه یک مؤنث. او به زبان فرانسه اشاره میکند که در آن جنس مذکر غالب است و چنین نظم زبانی را تحت سلطه و سیطره پدرسالاری عنوان میکند. بر این اساس داشتن زبان خاص توسط زنان برهم زدن و دگرگونی این نظم زبانی خواهد بود به نظر وی عدالت اجتماعی بهویژه عدالت جنسی و مفاهیم مربوط به حقایق و ارزشهایی که نظم اجتماعی را میسازند، تنها با تغییر و دگرگونی قواعد زبانی محقق میشوند. ایریگاری این دگرگونی را در استلزام داشتن جسارت جنس مؤنث میداند. همینجا باید اشارهکنم که منظور از زبان تنها وسیلهای برای برقراری ارتباط نیست؛ بلکه فرهنگ، هویت و یک ساختار است. در گام اول زنان باید برای رسیدن به زبان خاص به درک درستی از سوژه و اُبژه دست یابند؛ و پس از شناخت و آگاهی نسبت به خود در گامهای بعدی با جسارت به ابراز آن بپردازند این تمام آن چیزی که میتواند سازنده تجربه زیسته و هویت فردی آنها باشد.
۲. شما در کارهایتان چقدر به بیان هویت و تجربههای خود میپردازید؟
به نظر من تلاش برای شناخت هویت در پروسه خلق یک پدیده یا اثر هنری اتفاق میافتد. البته اگر دغدغه، شناخت هویت باشد. من به بازنمایی یا بیان هویت یا تجربه در آثار خودم یا یک هنرمند معتقد نیستم، بیان خود باید اتفاق بیفتد. درواقع در پروسه دیدن و خواندن متن است که تأویل آن صورت میگیرد. البته این نظر روایتگری را انکار نمیکند. ممکن است یک کار یا مجموعه به روایت یا تجربهای منتسب شود در این حالت روایت درواقع در همان فعلی که رخداده، مستتر است و من در هنگام خلق اثر دوباره با پرتوهایی از لحظههایی از آن روایت هم سو و همجهت میشوم. یک اثر قبل از اجرا مدتهای طولانی در فکر و ذهن وزندگی من جا خوش کرده و پرورده میشود؛ اما هنگام اجرا ممکن است کاملاً تغییر کرده و تبدیل به چیز دیگری بشود. در واقع تهنشین همان تفکرات به سطح میآیند و قالب دگرگونشده تبدیل به اثر میشود.
در روانشناسی مفهومی وجود دارد به نام «سوبلیماتزیون» که فروید در مقالهای مربوط به لئوناردو داوینچی به آن میپردازد، در خلق یک اثر هنری چیزهایی از ناخودآگاه ما بر روی اثر ما فرافکن میشوند، گرهها، بخشهای نادیده، سایههای روان آگاه ما و هر آنچه در بخش خودآگاه ما نیست بر اثر ما فرافکن میشود.
۳. در یکی از نقاشیهای شما تصویر زنی وجود دارد با رنگهای سرخ که نیمی از صورت او را پوشانده است آیا درکارهایتان بیشتر به دنبال تأکید بر وجه زنانه سوژههای خود هستید؟
تفکیک وجه زنانه یا مردانه مد نظرم نیست. جنسیت خیلی از فیگورها در کارهای من به لحاظ ارتباطشان با آیکونها یا به عبارتی اندامهای جنسی قابلشناسایی نیستند. در آثارم بیش از تأکید بر وجه جنسیت تمایل دارم به ایجاد چالش و گفتگو بین تضادها، که میتوانند دو یا چندوجهی باشند. گاهی هم عناصر بصری و فرمها در آثارم از منظر فاعل شناسا بر مدلولی زنانه دلالت میکنند. بیان یک روایت، نمایاندن یک پدیده یا مفهوم تنها با محدود شدن در شکلشان میسر نمیشود. همانگونه که بدون وجود سیاهی، مفهوم نور قابلدرک نیست. نور و سایه باعث رؤیت یک تصویر میشوند تضادها همراه با دیگر کیفیات بصری میتوانند بیننده را به لایههای یک اثر هدایت کنند. به نظرم ما برای رسیدن به تعادل دائم در حال چالش با تضادهای دوگانه در دنیایی چندقطبی هستیم.
۴. با توجه به اینکه شما هم شاعر هستید و هم نقاش، شعر و نقاشی چه تأثیری بر رویهم دارند؟
شعر بخشی از ادبیات است و نگاهی به تاریخ، مبین آن است که ادبیات در اعصار متأخر بر دیگر هنرها تأثیرگذار بوده و خود ریشههایی در اندیشه، فلسفه و حکمت داشته است. البته در هریک از این موارد نمیتوان حکمی کلی داد و باید مصداقی آن را تحلیل نمود. منظور از تأثیر شعر و نقاشی بر هم بههیچوجه تصویرسازی یا به شعر درآوردن یک نقاشی نیست. منظور نوعی مقایسه یا اندازهگیری میزان تأثیر هر دو رسانه برهم است، بههرحال مقایسه این دو با توجه به کلیات و نشانههای سبکی مشترک در دورههای موازی قابلبررسی بوده و نیاز به تحلیل موردی و مصداقی دارد. موارد بسیاری در تاریخ ادبیات و هنر وجود دارند که تأثیر این دو رسانه بر هم را نشان میدهند. گاهی این تأثیر بدون قصد قبلی اتفاق افتاده و تحلیل گران بعداً این تأثیر را بازشناختهاند و گاهی این تأثیر عمداً و با قصد و نیت قبلی اتفاق افتاده. بهطور مثال «برنینی» از مشاهیر دوره «باروک»، مجسمهساز، نقاش، شاعر و نمایشنامهنویس ایتالیایی که در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم میلادی زندگی میکرده است اگر از نزدیک یکی از مجسمههای او را بنگرید بیگمان احساس خواهید کرد که گویی همان لحظه در پیش روی شماست، پیچوتاب فرشتهها در مارپیچ شعلههای نور، چشمهای مبهوت، پارچههای معلق در هوا اما از جنس مرمر، همه و همه فورانی از احساسات، حرکت، اغراق و استحاله را نمایش میدهند. برنینی انسان را بهعنوان یک بنای باروک مطرح میکند. در ادبیات نیز ماجرا همینگونه است در اشعار «مارینو»شاعر ایتالیایی یا «ریچارد کراشو»، نماینده شیوه باروک در انگلیس با تصاویری از حرکت، فانتزی و نابودی روبهرو هستیم. روند تأثیرپذیری نقاشی از شعر و ادبیات در قرن نوزده و بیست در نمونههای متعددی قابلمشاهده و بررسی است از نمونههای بارز آن میتوان به جنبشهای «سمبولیسم»، «فوتوریسم» حتی «کوبیسم» اشاره کرد. به نظر سمبولیست ها درواقع طبیعت و اشیاء مدلولی بودند از حسی که در ذهن ما از آنها وجود داشت. نخستین شعر آزاد توسط «آرتور رمبو» در سال ۱۸۸۶ سروده شد مقارن با زمانی که قواعد پیشین هنر نقاشی توسط امپرسیونیست ها، سمبولیست ها، فووو ها و… از پیشترها درهمریخته شده بود. در مقالهای که در تعریف سمبولیسم به سال ۱۹۸۲ چاپ شد، «پل گوگن» از سوی «ژ.آلبر اوریه» بر رهبری و سردمداری سمبولیسم مطرح شده بود. همچنین جنبش فوتوریسم که توسط «مارینتی» پایه گذاری شد، فوتوریست ها مخالف هرگونه تغزل در شعر بودند و تحت تأثیر پیشرفتهای صنعتی میخواستند نمایشدهنده سروصدا، شور و هیجان زندگی صنعتی باشد. در نقاشی و البته در دیگر شاخههای هنرهای تجسمی مثل مجسمهسازی و غیره نیز همین ایدئولوژی حکمفرما بود، از مهمترین جملات بهجامانده از این زمان ادعایی است که «گیوم آپولینر» در یکی از کتابهایش نوشته: «شعر و نقاشی برادران دوقلویی هستند که باید باهم رشد کنند.» در ایران هم در دورههای مختلف شعر و نقاشی با یکدیگر ارتباط داشتند. نقاشی در قالب تصویرسازی اشعار کاربرد داشته است. در دوران معاصر و البته متأخر یعنی در آغاز قرن بیستم ادبیات و هنر نیز در ایران تحت تأثیر جنبشهای ادبی و هنری در غرب قرارگرفته است. گالریها، کافهها و دورهمی ها در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی در تعامل دوسویه شاعران و نقاشان بوده است و دوران طلایی و پرباری را پشت سر گذاشتهاند. دورانی که گویا به لحاظ زمانی قرنها از عصر امروز فاصله داشته است. تأثیر شعر و هنرهای تجسمی در سالهای جاری در ایران با تغییر نحوه ارتباط و دسترسی به منابع دستخوش تحولاتی بوده است که اندازهگیری و پالایش دقیق آن به پژوهشی تخصصی نیاز دارد. اما نظر من بر این است که ما با فاصله یا به تعبیری شکاف میان این دو حوزه روبهرو هستیم. عواملی همچون سانسور، منافع فردی، تخصصی شدن و تکنولوژی نوین از عواملی است که به ایجاد این فاصله دامن زده است.
۵. برخی از پژوهشهای صورت گرفته روی آثار نقاشان زن در ایران نشان میدهد که آنها تلاش میکنند قالبهای بصری را که مردان از زنان دارند از شکل بیندازند؛ و در برابر سوژه شدن مقاومت میکنند و با بهکارگیری استراتژیهای بصری تازه در نقاشی، شکافهایی را در بازتولید ذهنیت مسلط مردانه در فرهنگ به وجود میآورند. تا چه حد نقاشان زن در این امر موفق بودهاند؟
همانطور که در پاسخ سؤال اول به آن اشاره کردم راه دستیابی به یکزبان مستقل و حتی از دید من هویت و حقوق مستقل توسط زنان، خروج از معنای اُبژگی است که البته در سؤال شما همان سوژه شدن است. اگرچه تلاش برای خروج از قالبهای بصری، پیشینهای برای خودش دارد اما باید به این نکته توجه داشت که تقلید و پیروی از روشهای پیشین اساساً ما را از این قالب جدا نمیکند. ابتدا این امر باید از پایه اتفاق بیفتد، یک ساختمان بدون اسکلت سرپا نخواهد شد. زنان هنرمند در ایران در این زمینه به موفقیتهایی دست پیداکردهاند، اما راه بسیار سخت و پرپیچوخمی برای رسیدن به جایگاهشان در ابتدا و سپس زبان مستقلشان دارند. زنان و مردان در کشور ما موقعیتهای برابری برای تجربه و آزمونوخطا را ندارند و تازه در بسیاری موارد موانع و ممانعتهای بسیاری در پیش روی زنان آنها را از دستیابی به آن چیزی که شما گفتید منع میکند. بیشتر این وضعیتی که شاهد آن هستیم بهخصوص در سالهای اخیر در آثار نقاشی یا به عبارتی حوزه هنرهای تجسمی هیجانی است که نسل جدید با بهرهگیری از آزادیهای سطحی، آن را در آثارشان به معرض نمایش گذاشتهاند. این اتفاق با طغیان یا شورشی که زنان هنرمند فمینیست در غرب به راه انداختند، متفاوت اما نویدبخش است. نسل جدید با تحولات زمان از امکانات و آزادیهای بیشتری نسبت به نسلهای قبلیشان برخوردار هستند و برای این آزادی هیجانزده، آنها میخواهند ثابت کنند بهاندازه پسران در انجام خرکاری مهارت دارند. این شکافی است که به لحاظ فرهنگی در لایههای دیگر اجتماع هم ایجادشده مثل کمرنگ شدن برخی تابوها اما از بنیان قضیه دچار اشکال است یعنی در حوزه حقوق مدنی و آزادیهای شهروندی. زنی که در رویارویی با تابوها خانواده و اجتماع را همراه خودکرده تا تواناییهایش به منصه ظهور برسد در مقابل سد بزرگ قوانین دولتی و عرف مذهبی توقف میکند.
۶. بسیاری از هنرمندان از وضعیت گالریها ناراضی هستند و فضای گالریها را بهشدت مردانه و تبعیضآمیز میدانند با توجه به فعالیت شما در ایران وضعیت گالریها را چگونه ارزیابی میکنید؟
من هم با این هنرمندان موافق هستم، نهتنها فضای گالریها که فضای حاکم بر هنر ایران بسیار مرد سالانه است، در اغلب جاها حضور زنان بسیار کمرنگ و یا اصلاً انکار میشود؛ مانند حضور در نشستهای مختلف، کرسیهای آموزشی، پستهای مدیریتی و جمعهای سیاستگذار بیشترین حضور زنان بهعنوان هنرمند است که خواهینخواهی ابژه بودن ایشان را دامن میزند، اما فقط بخشی از این تقصیر را میتوان بر گردن سیاستگذاران دولتی نهاد بخش اعظم این تفکر متعلق به مردان یا زنان هنرمند، منتقد یا سیاستگذار در بخش خصوصی است، در ایران برای ورود و حضور در یک رویداد هنری باید وارد یک دسته یا «گنگ» خاصی شد و شرط حضور در این گنگها شرکت در محافل و دورهمیهای ناآشکاری است که هدف خاصی را دنبال نمیکنند. تفکرات مردسالار از ورود زنان و تائید ایشان در حوزههای جدیتر اندیشه ممانعت می کند و هرگز ایشان را به رسمیت نمیشناسد. نمونههای عینی این موارد بسیار هستند.
۷. آیا تحصیل در ایتالیا و فضای متفاوت تغییری در سمتوسو و سبک هنریتان گذاشته است؟
هر موقعیت متفاوت زمانی و مکانی به فراخور ویژگیها و امکانات آن سمت و سویی در ما ایجاد میکند، اما بیشتر این تغییر در کمیت آثار بهطور ملموس و بهسرعت قابلمشاهده است اما به لحاظ محتوایی نمود این تغییر، روند آهستهتری خواهد داشت. من به لحاظ کیفی و کمی تجربه متفاوتی را پشت سر گذاشتم. حتی به لحاظ تکنیکی تغییراتی در شیوه من ایجاد شد. در ایران یک آتلیه مستقل و بزرگ داشتم که به من این امکان را میداد که بر تابلوهای ابعاد بزرگ کارکرده و دورریختنی های بسیاری را که روی بوم بهصورت چسباندنی استفاده میکردم، در آن نگهداری کنم؛ اما در ایتالیا در یک زیر شیروانی با سقف کوتاه که دائم سرم به آن اصابت میکرد حتی امکان نقاشی روی بومهای بزرگتر از عرض ۵۰ سانتیمتر برای من وجود نداشت. در مهاجرت به خاطر زندگی در مکانهای موقت و حملونقلهای مکرر، نگهداری اشیاء میسر نیست. بر همین اساس من به دفترهای کوچک، نوشتن و هنر دیجیتال رو آوردم. به لحاظ تجربه تحصیلی، در دانشگاه «بولونیا» بهترین تجربه را داشتم، ازنظر دسترسی به سطح بالای کیفیت آموزش، وجود کتابخانهها و منابع و تعامل بافرهنگهای مختلف.
۸. زنان زیادی وارد عرصه هنر میشوند اما آنهایی که میمانند بسیار کم هستند به نظر شما چه دلایلی وجود دارد؟
افراد مختلف با رویکردها و اهداف مختلفی وارد این عرصه میشوند و ممکن است خیلیها بعد از مدتی به هدفشان رسیده یا نرسیده از ادامه راه منصرف بشوند. از دور انجام کار هنری یا زندگی هنرمندانه به نظر جذاب میآید اما با رنج، سختی و مرارت توأم است. خیلیها فکر میکنند هنر بهیکباره برایشان ثروت و شهرت میآورد البته برای بعضیها هم میآورد، اما اگر این هدف همه آن چیزی باشد که برای آن به سراغ هنر برویم زود از ادامه و ماندن در این راه خسته خواهیم شد. دلایل دیگری هم البته وجود دارد مانند سانسور، موانع اجتماعی دیگر اما هنرمند به همه اینها بیتوجه است.
۹. با توجه به این شما در ایران کار نقاشی انجام دادهاید سانسور چه تأثیری بر هنر شما گذاشته است؟
سانسور در جامعه هنری ایران در مراحل و توسط مراجع مختلفی اعم از نهادهای دولتی، گالریها، افراد حقیقی یا مؤسسات خصوصی و در برخی موارد بر اساس سلیقههای شخصی اتفاق میافتد. آفتی که این سانسور در ایران ایجاد کرده است خودسانسوری فردی و جمعی است. هنرمندان جوانی را دیدهام که به هنگام کار بخشی از آن را حذف یا اصلاح میکنند، یا گالریها برای اصلاح یک اثر از قبل به هنرمند تذکر میدهند. یک جاهایی به خاطر سانسور شما از خیر انتشار یک اثر میگذرید. هرچقدر آزادی بیان در جامعهای بیشتر باشد، جامعه رشد بیشتری کرده و از سلامت روانی بیشتری برخوردار است. هنرمند نمیتواند در انزوای آتلیه خود تنها با خلق اثر هنری تأثیرگذار باشد. سانسور از موانعی است که هم موجب دلسردی هنرمند می شود و هم از رشد و بالندگی فرهنگی جامعه جلوگیری می کند. من فرصتها و تجربههای مختلفی را بدون نگرانی از سانسور در قالب نمایشگاه یا پرفورمنس در ایتالیا داشتم که بالطبع حضور فضای امن و آزاد، بر ویژگی کیفی آنها تأثیرگذار بود.
۱۰. چه برنامههایی در آینده دارید؟
پروژههایی دارم که کار بر روی ایده آنها را چند سالی است شروع کردم و الان در حال تدارک ارائه و نمایش آنها هستم. در حوزه پژوهش هم انتشار دو مجموعه را در برنامه دارم. امیدوارم در حوزههای تخصصی اندیشه مربوط به زنان، با تعامل افراد و گروههای مختلف در داخل ایران فرصتی برای مشارکت در تجربههای هنری فرهنگی دیگر زنان در نقاط مختلف جهان ایجاد کنیم.
با تشکر از وقتی که در اختیار دیگری قرار دادید.