چالش‌های جنبش زنان در افغانستان

گفتگو با ابراهیم داریوش، مریم رحمانی

دیگری: جنبش زنان در افغانستان به سبب جنگ‌های متوالی فراز و فرودهایی داشته و با چالشهایی مواجه است. به مناسبت پرونده جنبش زنان در خاورمیانه به این جنبش پرداخته‌ایم. ابراهیم داریوش نویسنده کتاب درآمدی بر جنبش زنان در افغانستان پس از طالبان است که با او درباره جنبش زنان افغانستان گفتگو کردیم.

داریوش استاد علوم سیاسی دانشگاه رنا و رئیس مؤسسه تحقیقاتی برابری جنسیتی در افغانستان و دارای کارشناسی ارشد جامعه شناسی است.از او کتاب تطبیق عدالت انتقالی (مطالعه دیدگاه مردم شهرکابل) ، مقاله‌های گونه‌شناسی هویت جنبش زنان در افغانستان پس از طالبان، بررسی اهداف جنبش زنان در افغانستان پس از طالبان و بررسی تبعیض جنسیتی در ساختارهای اجتماعی افغانستان منتشر شده است.

  • آقای داریوش تاریخچه جنبش زنان در افغانستان با اقدامات ملکه ثریا و شاه امان الله شروع‌شده است که نتیجه اقدامات آتاتورک و رضاشاه در ترکیه و ایران بوده این اقدام از بالا چه اندازه در افزایش آگاهی جنسیتی در زنان مؤثر بود؟ و آیا صرفاً حرکت زنان در افغانستان از اقدامات حکومتی شروع‌شده است یا قبل از آن نیز حرکت مستقلی وجود داشته است که شاه امانالله را تحت تأثیر قرار داده باشد؟

 تاریخچه جنبش زنان افغانستان به روایتِ اکثر محققان با ملکه ثریا همسر شاه امان‌الله شروع می‌شود. درحالی‌که پیش از آن نیز بوبوجان، مادر امیر عبدالرحمان خان که در بخاری (بخارا)، چندی زندگی کرده بود با قوانین و فرهنگ آنجا آشنایی پیدا کرد و در اینجا اصلاحاتی را درباره زنان، مبنی بر نفروختن زنان توصیه کرده بود؛ اما به علت این‌که خود شاه امان‌الله یکی از اعضای اصلی مشروطه‌خواهان دوم بود و خودش به‌طور مستقیم زیر تأثیر این گروه از روشنفکران (مشروطه‌خواهان دوم) قرار داشت بخصوص باوجود شخصی به نامِ محمود طرزی که نقش استاد را برای امان‌الله داشته و از ایشان در حد بسیار زیاد مشاوره و راهنمایی در برنامه‌های اصلاحاتی خود می‌گرفته است. در این میان شخص ملکه ثریا، دختر محمود طرزی و دیگر بانوان خانواده طرزی که از لبنان و ترکیه به افغانستان آمده بودند با افکار غربی از این طریق آشنا شده بودند و بحث آزادی و حقوق زنان را برای بار نخست مطرح کردند. این دادخواهی ملکه ثریا و همراهانش نه در بستر جامعه و میان مردم، بلکه در داخل قصر شاهی صورت گرفت و به علت نزدیکی ملکه ثریا با شاه امان‌الله خواسته‌هایشان از جانب شاه قبول و در برنامه اصلاحات گنجانیده شد، ازجمله حق برداشتن حجاب، حق تحصیل و منع چندهمسری برای مردان، مطرح شد. خود شاه امان‌الله نیز از طریق حلقه مشروطه‌خواهان دوم با افکار مترقی غربی حقوق زنان، حقوق فردی و برابری انسان‌ها آشنایی داشت و خود را عضو فعال این گروه می‌دانست.

  • فمینیسم اسلامی و گفتمان چپ تا چه حد در شکل‌گیری گفتمان برابری خواهی در جنبش زنان افغانستان از ابتدا تاکنون نقش داشته‌اند؟

ما رگه‌هایی از فمینیسم اسلامی را به این معنا که در حال حاضر مطرح است در تاریخچه جنبش زنان افغانستان نمی‌بینیم، هیچ‌گاهی زنان در افغانستان نیامدند و به شکل جدی مدعی تفسیر متفاوت مبنی بر حقوق و آزادی‌های زن در اسلام، باشند. بلکه جنبش زنان در افغانستان متأثر از اندیشه‌های لیبرالی (لیبرال فمینیسم) مانند شخص ملکه ثریا و ملکه حمیرا همسر ظاهر شاه است.

و بخش دیگری از پیش‌قدمان جنبش زنان در افغانستان متأثر از اندیشه‌های مارکسیستی هستند. برای نخستین بار بود که حلقه زنانه در دانشگاه کابل و جامعه مدنی افغانستان از دهه دموکراسی به بعد هسته‌گذاری و سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ایجاد شد. اعضای اصلی این سازمان، همه‌شان اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز بودند، ازجمله مؤسس و رهبر این سازمان شخص دکتر آناهیتا راتب زاد که با الهام از اندیشه‌های مارکسیستی و شعارهای مارکسیسم فمینیسم، شعار حق‌خواهی را در میان زنان ترویج نمود و در چند مرحله توانستند جمعیت‌های قابل‌توجه هزاران نفری را در برابر قوانین زن ستیزانه و سیاست‌هایی که زنان را نادیده می‌گرفت، به خیابان‌ها بکشانند و تأثیرگذار نیز بودند.

  • در گفتگو با فعالان حوزه زنان در افغانستان گاهی درباره انسجام بین فعالان زنان انتقاداتی مطرح می‌شود. شما به‌عنوان کسی که از نزدیک با آن‌ها گفتگو کرده‌اید چه مسائلی را در رهبری جنبش زنان در افغانستان مشاهده کردید؟ چه اندازه ارتباط ساختاری بین فعالان زنان در شهرهای مختلف و حتی یک شهر مانند کابل وجود دارد و فعالان زنان به شبکه‌سازی فکر می‌کنند؟ آیا موانعی بر سر شبکه‌سازی وجود دارد یا خیر؟

جنبش زنان در افغانستان، هم ازلحاظ نظری و هم ازلحاظ ساختاری و عینی دچار پراکندگی است. از یک‌سو جامعه جهانی و حامیان بین‌المللی دولت افغانستان در همسویی با رویکرد لیبرالیستی دولت سعی می‌کنند که خواست‌ها و پروژه‌های لیبرال فمینیسم را برجسته بسازند وعده‌ای بسیاری از زنان نخبه را در این پروژه‌ها استخدام کرده‌اند. این پروژه‌ها غالباً از پایین به بالا و مبتنی بر نیازهایی که زنان افغانستان با آن‌ها دچار هستند نیستند. بلکه یک سری اصلاحاتی از بالا به پایینی هستند که در روشنایی کنوانسیون‌های بین‌المللی و پلان عمل‌ها ملی دولت افغانستان اجرا می‌شوند. استخدام فعالان جنبش زنان در این پروژه‌ها، رویکرد انتقادی آن‌ها را از بین برده است و ابزار گونه‌ای شدند در استخدام دولت و سازمان‌های بین‌المللی. در بساموارد همین زنانی که مجری پروژه‌های بین‌المللی اغلب لیبرال فمینیستی در افغانستان هستند، سعی می‌کنند صدای زنان معترض و منتقد را خفه بسازند و یا به‌نوعی آن‌ها را به حاشیه برانند. وضعیت زنان در افغانستان تا هنوز هیچ‌گاهی به شکل علمی موردمطالعه قرار نگرفته است وزنان افغانستان نیز تا هنوز اقدام جدی نداشته‌اند که با رویکردهای زنانه در این عرصه پژوهش بکنند و سفارش‌ها و نظریه‌های بر خواسته از متن زندگی زنان افغانستان ارائه نمایند. هم فعالان جنبش زنان با رویکرد لیبرالیسم و هم فعالان با رویکرد مارکسیسم، تصورشان از جامعه افغانستان برگرفته‌شده از آن پیش‌فرض‌های کلان نظری بوده است. به خاطر همین است که جنبش زنان افغانستان برای توضیح وضعیت خودشان هیچ نظریه‌ای ندارند، حتی می‌توانیم بگوییم که هیچ اطلاعات دقیقی ندارند. تا یک‌چشم انداز برای خودشان تعریف بکنند و بر محور آن انسجام بیابند

  • آسیب‌هایی که جنبش زنان در افغانستان با آن‌ها روبروست و همچنین نقاط قوت این جنبش را با توجه به مصاحبه‌هایی که شما با فعالان زنان افغانستان داشتید چه چیزهایی است؟

جنبش زنان در افغانستان مثل یک ناجنبش می‌ماند، از این نام استفاده می‌شود، در معادلات اجتماعی تأثیرگذار هم است، اما در جامعه به‌عنوان یک نیروی فشار و یک نیروی اجتماعی که وارد زندگی مردم عادی شده باشد حضور ندارد. استقلال خارجی ندارد. خواسته‌ها و مطالبات غالب جنبش زنان در قوانین دولتی و ساختارهای دولتی در ۲۰ سال پسین کماکان انعکاس یافته است. جنبش زنان در افغانستان از مشخصات دیگرش این است که این جنبش را دولت به‌طور خاص در احیای آن خیلی کمک کرده و زمینه‌سازی نموده است؛ و همین‌طور از این جنبش در برابر رقیبان خودش استفاده نموده است.

طی ۲۰ سال پسین جنبش زنان در افغانستان همواره حامی سیاست‌های دولت بوده و خواستار تطبیق قوانین بوده است. به عبارتی دولت افغانستان پیشرو بوده است و جنبش زنان در دنباله‌رو آن؛ بنابراین ما هیچ‌گاه خواستار نقد جدی دولت از سوی زنان نبوده‌ایم. یک عده معدودی از زنانی که لیبرال نبوده‌اند و بیرون از پروژه‌های دولتی و بین‌المللی قرار داشته‌اند، در برخی موارد دادخواهی‌های کوچکی را راه‌اندازی کرده‌اند، مثل کمپین «نامم کجاست»؛ اما به علت گسترده نبودن آن و عدم همسویی باسیاست‌های دولت، هیچ‌گاهی جدی گرفته نشده‌اند؛ بنابراین من فکر می‌کنم بزرگ‌ترین آفت جنبش زنان در افغانستان، پروژه محوری یا «انجی او ایزه شدن» آن بوده است. این آفت عنصر گفتگو انتقاد را در جنبش زنان افغانستان از بین برده است. این ویژگی را در سراسر جامعه مدنی افغانستان هم می‌توانیم ببینیم. در میان فعالان حقوق بشری، فعالان محیط‌زیست و فعالان حقوق زنان. این پروژه محوری بودن جنبش زنان باعث شده است که فعالیت‌های انجام‌شده اکثراً رسم پرستانِه و صرفاً شکلی باشند؛ و یک تأخر فرهنگی را دامن زده است. بجای تولید آگاهی،، ایجاد انگیزه و تغییر ذهنیت به تغییر در رفتارهای ظاهری و روزمره اکتفا کنند.

  • به نظر شما فعالان جنبش زنان در افغانستان تا چه حد با بدنه زنان جامعه در ارتباط هستند؟ در سال‌های استقرار دولت آقای کرزای تاکنون ما شاهد کمپین‌های مختلف برای آگاهی‌رسانی در افغانستان به راه افتاده است مانند کمپین ۵۰ درصد، نام من کجاست؟ پریود شرمناک نیست …سازمان‌دهی این کمپین‌ها همچنین موفقیت آنها را چگونه ارزیابی می‌کنید ؟

مشکل اصلی جنبش زنان در افغانستان همین است که با متن زندگی زنان در افغانستان کمتر آشنا هستند، این زنان اکثراً یا در مراکز شهرهای بزرگ افغانستان هستند که برخوردار از فرصت‌ها و امکانات بوده‌اند یا یک تعداد زیادشان از خارج برگشته‌اند که آشنا با اندیشه‌های فمینیستی و تفکر مدرن هستند؛ اما با مناسبات اجتماعی و فرهنگ واقعی در زندگی مردم افغانستان کمتر آشنایی دارند. این شکاف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، میان شهرها و روستاهای افغانستان بسیار زیاد وجود دارد. طی بیست سال پسین در شهرهای بزرگ امکانات و زیرساخت‌های زیادی ایجادشده است، در زندگی مردم تغییرات گسترده‌ای صورت گرفته است، اما در روستاها وضعیت برعکس است، روستاها خارج از کنترل دولت بوده‌اند و تغییرات چندانی را تجربه ننموده‌اند. آگاهی‌های جنسیتی و حرکت‌های دادخواهانه به زندگی مردم وزنان روستا راه پیدا نکرده است. زنان روستایی با این مطالبات جنسیتی و خواسته‌های جنبش زنان اصلاً آشنایی لازم را ندارند. کمپین‌ها و دادخواهی‌هایی که از سوی فعالان جنبش زنان افغانستان در شهر کابل یا دیگر شهرها از طریق مجازی یا واقعی راه‌اندازی می‌شود، بر خواسته از تجربیات خود فعالان است تا نیازهای زندگی زنان در سراسر افغانستان. برای همین این کمپین‌ها صورت می‌گیرد؛ اما مؤثر واقع نمی‌شوند، کمپین ۵۰ درصد، کمپین نامم کجاست و… فقط مطرح شدند؛ اما مؤثر واقع نشدند، نه حمایت مردمی را جذب کردند و نه بالای سیاست‌های دولتی کارگر واقع شدند.

  • تأثیر پروژه‌های که وابسته به نهادهای مدنی کشورهایی مانند امریکا، فرانسه… است را بر زنان افغانستان چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چه اندازه پروژه‌های قدرت بخشی برای زنان در افغانستان را که ان جی او ها یا نهادهای بین‌المللی در این کشور اجرا می‌کنند را موفق ارزیابی می‌کنید؟

پروژه‌های خارجی در افغانستان با رویکرد لیبرالی آمدند و در اختیار عده‌ای محدودی قرار گرفتند، عده‌ای محدودی از این پروژه‌ها استفاده کردند، تطبیق این پروژه‌ها به‌طور درست نیازمند پارامترهای دیگر مانند امنیت سرتاسری، تعهد مسئولان، چشم‌انداز روشن برای توسعه و بودن زیرساخت‌ها بود. درحالی‌که هیچ‌کدام از این پارامترها مساعد نبود، پروژه‌های توسعه‌ای در افغانستان متمرکز بر شهرها بودند تا روستاها و این پروژه‌ها هم بجای اینکه روی فرهنگ مردم و روی تغییر در ذهنیت مردم تمرکز داشته باشند بر مسائل ظاهری متمرکز بوده‌اند. ازنظر کمی ما در حال حاضر شاهد حضور گسترده زنان افغانستان در معارف و آموزش عالی هستیم، اما این زنان اکثراً بعد از ختم درس به خانه‌هایشان مراجعه می‌کنند و تعداد محدودی از آن‌ها جذب ادارات می‌شوند و صاحب‌کار و درآمد می‌گردند. کارکرد مثبتی که این پروژه‌ها داشتند در افغانستان این است که زنان افغانستان دیگر محدود و انحصاری در جغرافیای افغانستان نیستند، امروزه زنان افغانستان با مؤسسات بین‌المللی حقوق زن با نهادهای جهانی حقوق بشری وصل هستند و می‌توانند دادخواهی کنند، لیکن حضور قدرتمند نیروهای ارتجاعی و زن‌ستیز در افغانستان تهدید بزرگی است که توانمندی‌ها و حضور کمی زنان را به چالش جدی کشانده است

This site is registered on wpml.org as a development site.