زنان خاورمیانه در خط مقدم مبارزه با بنیادگرایی و مردسالاری

مریم رحمانی

دیگری امسال سخت‌ترین سال‌ برای جنبش زنان در ایران بعد از انقلاب است. از ابتدای سال فعالان حقوق زنان راهی زندان شدند یا حبس‌های طولانی‌مدت دریافت کردند. سالی پر از خشونت‌های خانگی و قتل ناموسی و خودکشی زنان که نفس را در سینه همه ما حبس کرد. به تلاشی که زنان این مرزوبوم برای تغییر وضعیت خود بعد از انقلاب کردند اما به در بسته مجلس، شورای نگهبان و یا دولت خورد، فکر می‌کنم. سهمیه‌بندی‌های جنسیتی در دانشگاه، سهم اندک زنان از بازار کار، به حاشیه راندن زنان از جامعه به انحنای مختلف، ترویج مادری سنتی و ازدواج در کودکی؛ انگار که زن تنها ابزار تولیدمثل است و بس. خشم می‌آفریند از حاکمیتی که نه منافع ایران برایش مهم است و توسعه پایدار نه کاهش آسیب‌های اجتماعی که سیاستگذاری‌هایش مسبب به بار آمدن این‌همه تباهی در چهارگوشه این مملکت است. ارتجاعی که هنوز تلاش می‌کند زنان را به پستو سوق دهد بی‌آنکه بفهمد زمانه عوض‌شده است پس هرروز محدودیتی تازه وضع می‌کند تا زنان را از فضای عمومی حذف کند. محدودیت‌هایی که حضور زن را در جامعه هدف گرفته است و هرروز از سوی مسئولی از رسانه‌ای به گوش می‌رسد. از قانون اصلاح مهریه که حداقلی‌ترین حقوق زن در ساختاری نابرابر را در نظر دارد تا تلاش برای حذف غربالگری در زمان بارداری و حذف دسترسی‌های زنان به روش‌های کنترل باروری. محدودیت‌هایی خنده‌دار نظیر منع دوچرخه‌سواری و صخره‌نوردی زنان تا پیامک‌هایی برای کشف حجاب در خودرو … به‌راستی این‌همه سلطه‌گری بر زن و بدن زنانه از برای چیست؟

آیا ازاین‌رو نیست که می‌دادند زنان خط مقدم برهم زننده نظمی هستند که آنان سعی در حفظش دارند؟ آنان می‌دانند که آزادی زنان آزادی بشر و حقوق زنان حقوق بشر است پس هر روز بیشتر می‌تازند بر ما. از سویی حقوق برابر در ازدواج به زنان نمی‌دهند از دیگر سو مهریه که تنها ابزار زنان برای حفظ امنیت یا خروج از ازدواجی نامناسب و طاقت فرساست را از آنان دریغ می‌کنند. در این روزگار سخت اقتصادی هر روز زنان بیشتری را از بازار کار روانه منزل می‌کنند با دلایل واهی یا مثلاً آزمون اصلح برای معلمان ابتدایی، یا انتخاب فقط مرد برای آزمون‌های استخدامی و فرصت‌های شغلی…

ساختار مردسالار در ایران با وقوع انقلاب و نگاه حاکمان به زن بیش‌ازپیش تقویت‌شده است گواهش نیز حجاب اجباری، سهمیه‌بندی دانشگاه‌ها از همان سال‌های ابتدایی که بعدتر نیز با شدت بیشتری اعمال می‌شود. الغای قانون حمایت از خانواده سال ۵۳ که شرایط ازدواج دوم مرد را سخت‌تر و طلاق گرفتن زن را آسان‌تر از قبل کرده بود…ساختار مردسالار در ایران اهمیت جایگاه برابر زنان در پیشبرد توسعه پایدار برایش مهم نیست ازاین‌رو زنان را که سعی دارند جایگاه بهتری برای خود در جامعه به‌واسطه تحصیل یا اشتغال بسازند را به پس می‌راند.

در این هشت مارس به گوشه دیگری از منطقه نگاه می‌کنم به عربستان که شاهزاده‌اش تلاش دارد چهره بهتری از کشورش بسازد و دست به اقداماتی از بالا برای تغییر وضعیت زنان زده است با حذف کردن فیزیکی و حصر کردن فعالان زنان با همراهی امریکا و کشورهای غربی به شکنجه و زندان فعالان حقوق زنان.

۱۰ فوریه امسال لجین الهذلول، فعال شناخته‌شده حقوق زنان عربستانی، پس از هزار و یک روز از زندان آزاد شد. گرچه لجین الهذلول به‌صورت مشروط آزادشده ولی سایه سه سال حبس تعلیقی بر سرش سنگینی می‌کند و پنج سال ممنوعیت خروج از کشور وضعیت او را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است. مقامات امنیتی عربستان می‌توانند هر زمان که اراده کنند او را به زندان بازگردانند.

 هذلول در ماه مه ۲۰۱۸ در امارات متحده عربی بازداشت و به عربستان سعودی فرستاده شد و در دادگاهی ویژه طبق قانون مقابله با ترور که اغلب برای پیگرد مخالفان استفاده می‌شود، محاکمه شد. او برای حق رانندگی زنان عربستانی فعالیت می‌کرد.

در سال ۲۰۱۸ نیز عربستان اسراء الغمغام، زن روزنامه‌نگار و فعال زنان و همسرش که او نیز فعال مدنی بود را با گردن زدن اعدام کرد.

محمد بن سلمان در سال ۲۰۱۸، حدود یک ماه پیش از رفع ممنوعیت رانندگی زنان در عربستان سعودی، گروهی از فعالان حقوق زنان این کشور را بازداشت کرد. برخی از این کنشگران اندکی بعد آزاد شدند ولی شش نفر دربند ماندند: لجین الهذلول، سمر بدوی، نسیمه الساده، نوف عبدالعزیز، مایا الزهرانی و ایمان النفجان.

تجدد آمرانه‌ای سلمان با آن وجه سرکوبگرش می‌تواند به نفع زنان عربستان تمام شود هرچند که تغییر مانا تغییر از پایین است و همراهی اقدامات حکمران خوب با فعالان مدنی. قطعاً تلاش زنان عربستان برای تغییر در رویکرد شاهزاده بی‌تأثیر نبوده است. زنان عربستانی مدت‌هاست که تلاش دارند وضعیت خود را بهبود ببخشند و دست به اقدامات زیادی زده‌اند. بی‌شک تغییر وضعیت زنان در عربستان که از بنیادگراترین کشورهای خاورمیانه است به نفع زنان منطقه خواهد بود. اگر ملک سلمان بتواند سلفی‌های بنیادگرا را کنترل و محدود کند بی‌شک تأثیرش را حتی در مناطق سنی نشین ایران خواهیم دید. آیا او قادر است و مهم‌تر از آن او می‌خواهد که بنیادگرایی را محدود کند؟ آیا آغوش بازش برای غرب به تغییرات ظاهری محدود می‌ماند یا عمیق‌تر خواهد شد؟ آیا او در پی کنترل مدارس مذهبی بر خواهد آمد؟ آیا او می‌تواند دست‌تنها ساختار قبیله‌ای عربستان را که زن در آن در رده حیوانات است مهار کند؟ آیا او در پی تغییر ساختار آموزش و فرهنگ‌سازی بر خواهد آمد؟ بر اساس تجربه جهانی او بدون فعالان زنان و مدنی که تغییر را از پایین به‌پیش ببردند خیلی موفق نخواهد بود. کاش او درس بگیرد از سایر حاکمان منطقه و بداند که بنیادگرایی سم است برای خاورمیانه‌ای که در آتش بنیادگرایی گیرکرده و هرلحظه ممکن است فاجعه‌ای دیگر رخ دهد نظیر شکل‌گیری طالبان در افغانستان یا حتی باز قدرت گرفتن تفکری از جنس دولت اسلامی داعش…

در آستانه هشت مارس نگاهی می‌کنم به کشور همسایه افغانستان. به طالبانی که سر میز مذاکره با دولت افغانستان نشسته است و از دیگر سو خنجرش را هرروز بیشتر بر تن مردم و فعالان مدنی افغانستان فرومی‌کند با همراهی دولت امریکا. افغانستان وزنانش آیا دوباره طعمه طالبان می‌شوند؟ آیا کشتار دانشگاه کابل و دانشجویان جوان آن (که قطعاً نوید فردای بهتری برای این کشور بودن) بس نبود؟ حملات متعدد به مردم نشان می‌دهد که طالبان را سر صلح نیست بلکه هدفش دست‌اندازی به افغانستان و باز به پس راندن زنان افغان است که ترور فرشته کوهستانی خود نشان‌دهنده اهداف شوم طالبان است. زنان افغانستان هنوز دوران سیاه طالبان را فراموش نکرده‌اند. فعالان زنان افغانستان نیز به‌درستی صدایشان بلند است که حقوق زنان نباید فدای صلح شود که تضمین حقوق زنان نشان‌دهنده صلحی پایدار است.

در آستانه هشت مارس به هرسوی خاورمیانه که نگاه می‌کنم زنان در جوش‌وخروش برای کسب حقوق خویش‌اند و تلاش می‌کنند حقوق نادیده گرفته‌شده‌شان را طلب کنند. از فلسطین که زنان علاوه بر ستم جنسیتی، ستم اشغالگری را نیز تحمل می‌کنند و این دو آن‌قدر درهم‌تنیده شده است که فشارهای مضاعفی بر زنان فلسطینی وارد می‌کند تا به نام وطن از حقوق حقه خویش بگذرند. حال‌آنکه آزادی زنان آزادی وطن است. از عراق که ایهام یعقوب این فعال شجاع زنان ترور شد تا بنیادگراها و نیروهای شبه‌نظامی که همواره حقوق زنان را تهدید می‌کنند اندکی آسوده‌تر منافعشان را دنبال کنند.

 لبنان و زنان دلیرش نیز در سال گذشته با حضور در خیابان تلاش کردند از حقوقشان بگویند. از ناامنی اقتصادی و فسادی که همه کشور را تهدید می‌کند و زنان را بیشتر؛ که فقر زنانه شده است. آنان با حضور خود یادآور شدند که تضمین حقوق زنان تضمین‌کننده منافع هر کشوری است. زنان لبنانی مانند زنان ایرانی در سال ۹۸ به خیابان آمدند تا از تقاطع فقر و جنسیت بگویند. آنان خوش‌اقبال‌تر از زنان ایرانی‌اند و زنان ایرانی علیرغم حضور چشمگیرشان در آبان و دی سال ۹۸ سرکوب شدند، هرچند که آتش زیر خاکسترند تا دوباره کی به خیابان بیایند و مطالبات به حقشان را فریاد کنند.

طراح بروشور عطیه باستان

این مطلب پیش از هشت مارس نوشته‌شده است.

This site is registered on wpml.org as a development site.