لیان بیهقی
دیگری: کتاب گرسنگی، سرگذشت بدن من، زندگی شخصی و تجربههای بسیار خصوصی رکسانه گی را بیان میکند. او در ۱۲ سالگی مورد تجاوز گروهی قرار میگیرد و حتی از خانواده اش نیز این موضوع را پنهان می کند. این ضربه روحی و جسمی منجر به عوض شدن مسیر زندگی او میشود. رکسانه گی در این کتاب زندگی خود را به سه بخش کودکی، نوجوانی و دهه سوم تقسیم کرده و از موضوعاتی گفته که سبب تغییراتی در زندگی و بدن او شدهاند. رکسانه وزن ۲۶۲ کیلوگرم را تجربه کرده و کتاب با حضورش در کلینیک جراحی شروع می شود. او در کلینیک به همراه پدرش کنار گروهی از پزشکان نشسته است تا جوانب عمل جراحی رکسانه سنجیده شود. آنها تصمیم دارند او را از چاقی مفرط نجات دهند. رکسانه افکار درهمش را اینگونه توصیف میکند :«به من گفته شده که حضورم به چشم میآید. من فضا اشغال میکنم. هراس ایجاد میکنم. دلم نمیخواهد فضا اشغال کنم. دوست دارم بدون جلب توجه عبور کنم. دوست دارم پنهان شوم. دوست دارم تا زمانی که مهار بدنم را به دست بگیرم ناپدید شوم.» چاقی رکسانه گی خودخواسته بود، او میخواست از دردسرهایی که پسرها درست میکردند، دور بماند.
رکسانه گی در ابتدای کتاب چنین آورده است:
نوشتن این کتاب یک اعتراف است. اینها زشتترین، ضعیفترین، عریانترین بخشهای وجود من هستند. این حقیقت من است. این سرگذشتیست از بدن (من) چون، اکثر اوقات، داستانهای بدنهایی مانند بدن من یا نادیده گرفته میشوند یا طرد میشوند و یا مسخرهشان میکنند. مردم بدنهایی مانند بدن من را میبینند و برای خودشان فرضیههایی میسازند. فکر میکنند دلیل چاقیام را میدانند. نمیدانند. این داستان پیروزی نیست، بلکه داستانیست مستلزم گفته شدن و سزاوار شنیده شدن…این سرگذشت بدن من است. بدن من در هم شکسته بود. من در هم شکسته بودم. نمی دانستم چگونه شکسته هایم را گردآورم. من متلاشی شده بودم. پاره ای از من مرده بود؛ پاره ای از من خاموش بود و سال های دراز خاموش می ماند.
او در بخش انتهایی کتاب نوشته است: از این بیشتر شفا نخواهم یافت. پذیرفته ام که هرگز آن دختری نخواهم بود که می توانستم باشم اگر، اگر، اگر. هنوز تسخیر شدخ ام. هنوز خاطره هایی که با چیزهایی کاملاً غیر منتظره برانگیخته می شود به ذهنم باز می گردند… هرگز پسرانی را که به من تجاوز کردند نمی یخشم و کاملاً با این احساس راحتم، زیرا بخشیدن آن ها مرا از هیچ چیزی خلاص نمی کند… من آن دختر وحشت زده ای نیستم که پیش تر بودم. صدایم را یافته ام. می آموزم که کمتر به آنچه دیگران می اندیشند اهمیت دهم. می آموزم که معیار خوشبختی من از دست دادن وزن نیست، بلکه احساس راحتی بیشتر در بدنم است. خودم را روزافزون در به چالش کشیدن هنجارهای مسموم فرهنگی متعهد می دانم….
قلم رکسانه گی به شدت رک و بیپرواست، او ترسی ندارد که تحقیرآمیزترین لحظاتی را که تجربه کرده است با شما در میان بگذارد. تصمیم گرفته است همهچیز را بازگو کند، تمام و کمال. میخواهد با نشان دادن شخصیترین زوایای زندگیاش میزان دردی را که کشیده است به شما منتقل کند. (بهخوبی از پس این کار هم بر آمده است!) با نشان دادن انسان نبودنمان، ما را معذب کند و تلنگری بزند به تمام باورها و نپذیرفتنها و معیارهای غلطی که جامعه را ساختهاند و هیچ گریزی از آنها نیست. او داستان فرارش از مدرسه، مورد عشق و خشونت قرارگرفتن از هم جنس و غیر همجنس ، گرایش متفاوت جنسی اش را صریح بازگو می کند. او تجربه دردناک دوست داشته نشدنش و تلاشی که می کند تا دیگری دوستش بدارد را روایت می کند. باج های عاطفی که داده است تا کسی را برای خودش نگه دارد هم او که بدترین ضربه را به بدن او و روان او وارد می کند. او تصمیم می گیرد با پرخوری بدنش را نامرئی کند. گویا پرخوری راهی است برای در امان ماندن از تجاوز دوباره. او پرخوری می کند اما در جامعه مثل امریکا هستی و چیستی اش با پرخوری زیر سوال می رود. او دانشجوی زرنگی است اما بدنش برای او دردسرساز است. او با بدنش قضاوت می شود. اما بهرحال او راهش را در زندگی پیدا می کند، تصمیم می گیرد از تجاوز بگوید. او نویسنده فمینیست معروفی است که در این کتاب آسیب های تجاوز در نوجوانی را به خوبی روایت می کند.
رکسانا گی متولد ۱۵ اکتبر ۱۹۷۴ در اوماها، نویسنده، استاد دانشگاه و مفسر ادبی امریکایی هانیتیایی و نویسنده مجموعه مقالاتی است با عنوان فمینیسم بد که لقب پر فروش ترین کتاب نیویورک تایمز را داراست. رمان کشور اهلی نشده او در زمره نامزدان نهایی جایزه صلح ادبی دیتون بود. زنان گرفتار و هائیتی عنوان دو مجموعه داستان کوتاه اوست. همچنین داستان کوتاه سرزمین شمالی در زمره بهترین داستان های کوتاه امریکایی ۲۰۱۲ و داستان تو را تعقیب خواهم کرد در میان بهترین داستان های رمزآلود امریکایی سال ۲۰۱۴ به چشم می خورد. کتاب گرسنگی در سال ۲۰۱۷ نامزد بهترین کتاب سرگذشتنامه در سایت گودریدز شد و بسیاری از منتقدان و نویسندگان از جمله دیوید سداریس، گرسنگی را بهترین کتاب سال شمردند و کتاب در بین کاربران گودریدز و اینستاگرام سر و صدای زیادی به راه انداخت.
این کتاب را نشر چترنگ با ترجمه نیوشا صدر منتشر کرده است.