درساژ روایت یک دختر شورشی

مریم رحمانی

دیگری:درساژ روایت یک دختر شورشی درساژ فیلمی ایرانی در ژانر درام محصول سال ۱۳۹۶ است. این فیلم جایزه بخش «نسلها مثبت ۱۴» جشنواره برلین ۲۰۱۸ و بهترین فیلم اول در سی و سومین جشنواره بین‌المللی فجر را کسب کرده است. کارگردانی این فیلم را پویا بادکوبه بر عهده داشته و از ۱۹ دی ۱۳۹۷ در سینماهای ایران اکران شده است. درساژ داستان دختر نوجوانی است که طی یک شیطنت نوجوانانه مرتکب جرمی می‌شود و بعد در واکنش به این اتفاق با ابعاد چندگانه‌ی جهان اطراف خود روبه‌رو می‌شود. ابعادی که همگی قصد عبور از مرزهای او را دارند.

فیلم با صحنه دویدن گلسا (قهرمان فیلم) و دوست‌پسرش (امیر) آغاز می‌شود و اندکی بعد مشخص می‌شود آن‌ها از سوپرمارکتی دزدی کرده‌اند. دزدی برای هیجانی که دارد نه از روی فقر. دوست پسرگلسا و دو پسر و دختر دیگر که پولدارتر از گلسا هستند از او را مجبور می کنند که فیلم دزدی را از سوپرمارکت بردارد تا توی دردسر نیوفتند گلسا ابتدا مخالفت می‌کند و این مسئله باعث سیلی خوردن او از سوی امیر می‌شود. پسر تحقیرش می‌کند و گلسا رهسپار سوپرمارکت می‌شود. مرد مضروب (کارگر افغان) هنوز روی زمین افتاده است. گلسا کنارش درنگ می‌کند و بعد فیلم را برمی‌دارد؛ اما آن را به دیگرانی که اصرار دارند فیلم را از او بگیرند، نمی‌دهد. استدلالش هم منطقی است «وقتی من برداشتمش یعنی خودم هم می‌توانم نگهش دارم»؛ اما نه دوست‌پسرش، نه پدرش هیچ‌کدام استدلال او را قبول نمی‌کنند. آن‌ها می‌خواهند که فیلم را از او بگیرند یکی برای آرامش خودش و دیگری برای حفاظت از او. هردو مرد حریمی برای گلسا قائل نیستند و هردو او را توانمند نمی‌دانند. هردو در پی پنهان‌کاری هستند؛ اما گلسا با همه محدودیت‌ها و مسائلی که مردها (دوست‌پسر/پدر/پدر دوست‌پسرش) روبرویش قرار می‌دهند از پس دادن فیلم ممانعت می‌کند. او از فردای روز حادثه امیر را رها می‌کند و وسایلی که او برایش خریده است را پس می‌فرستد.

 فیلم دختری متفاوت را به تصویر می‌کشد که از پول‌توجیبی و رفاه زندگی‌اش می‌گذرد تا استقلال و حریم اش را حفظ کند. او که پول ندارد با پای پیاده مسافت خانه تا باشگاه اسب‌سواری و هر جای دیگری که می‌رود را با دویدن طی می‌کند.

گلسا کم‌کم به مردی که به او آسیب‌زده است، نزدیک می‌شود و سعی می‌کند این کارگر افغانستانی حق اش را از صاحب‌کارش بگیرد. هرچند که مرد سرباز می‌زند و او را نیز پس می‌زند، چرا که دختر هنوز ساختار استثمار را نمی‌شناسد. اما تلاش او برای جبران کار اشتباهش شهامت گلسا را به تصویر می‌کشد و تغییر او را از دختری بی‌خیال نسبت به درد دیگران به دختری که رنج دیگری را می‌بیند، تبدیل می کند

گلسا درنهایت فیلم دزدی را روی اینترنت قرارمی دهد بااینکه می‌داند پای خودش هم گیراست، اما بیش از آنکه نیت او انتقام‌گیری از دوست‌پسرش باشد به نظر می‌رسد جبران اشتباه به صورتی است که پسر از آن می‌ترسیده. هرچند که شاید برخی به نظرشان برسد این حرکت او انتقام گرفتن از سلطه گریی ها و خشونت‌های پسر در حق خودش و خانواده‌اش هست اما به نظر می‌رسد در جامعه‌ای که به‌شدت پنهان‌کار است و حتی پدر دختر به‌جای آنکه او را ترغیب کند که پیش پلیس برود او را به پنهان‌کاری دعوت می‌کند، گلسا مسئولیت رفتارش را درنهایت و با از دست دادن الوند (اسب محبوبش) پذیرفته است.

در سکانس‌هایی از فیلم تنها چیزی که به ذهن پدر و مادر گلسا برای حفاظت از او و خودشان می‌رسد جابه‌جایی خانه، گرفتن تلفن همراه و حذف پول‌توجیبی و محرومیت از دیدن الوند است. تمام تلاش گلسا از دزدی کردن، پیدا کردن خانه‌ای متروک به‌عنوان قرارگاه دورهمی های دوستانه‌اش، برای «دیده شدن توسط دیگران» ازجمله خانواده‌اش است. این مسئله با سکانس‌هایی که گلسا روی صندلی پشت پدر و مادرش نشسته است و هر سه به تلویزیون زل زده‌اند، خودش را به رخ می‌کشد. حتی مادر و پدر گلسا نیز رابطه‌شان در حد سلام و علیک و شب‌به‌خیر گفتن است. فضای آبی خانه سردی را به ذهن متبادر می‌کند که با وضعیت خانوادگی گلسا همخوانی دارد. پدر و مادر او فکر می‌کنند گلسا تنها نیاز مالی دارد. آنها سعی می‌کنند او خوب بپوشد و خوب راه برود؛ اما توجهی به نیازهای روانی و عاطفی او ندارند. در همین بستر است که گلسا دست به خطر می‌زند. تا شاید خودش را به خودش ثابت کند. این امر مسئله‌ای منحصر به ایران نیست بلکه معضلی جهانی است که در درساژ بازنمایی شده است. ازاین‌رو مخاطب جهانی نیز داستان را درک می‌کند. در درساژ پول جای همه ارزش‌ها را گرفته است. با پول می‌شود آدم‌ها را خرید، وادار کرد شکایت نکنند، با پول است که امیر اعتبار می‌یابد و می‌تواند رئیس گروه باشد و زورگویی کند .

یکی دیگر از جنبه‌هایی که استقلال گلسا را نشان می‌دهد، کار کردن او در باشگاه سوارکاریست تا بتواند هم کنار الوند باشد و هم پول توجیبی اش را تامین کند. او البته اجازه استثماررابه کارفرما می‌دهد تا بتواند کار را بگیرد . تقریباً زنان در مشاغل مختلف بیش از مردان استثمار را تجربه می‌کنند؛ اما اینجا گلسا عامدانه کوتاه می‌آید تا کار را بگیرد و نیازمند پول‌توجیبی پدرش نباشد.

خشونت‌های چندگانه علیه زن مستقل

فیلم تلاش دارد تهدیدهایی که زن مستقل تحمل می‌کند را بازنمایی کند. و انواع و اقسام خشونت علیه زنان در فیلم نشان داده می‌شود، از فیزیکی تا اجتماعی و روانی و جنسی و یا ساختاری. در سکانسی که گلسا شبانه فاصله باشگاه اسب‌سواری تا خانه رامی دود، پلیس او را به جرم دویدن تنها در شب دستگیر می‌کند و تا دم خانه می‌برد. پلیس مرد و زن پلیسی که جنبه دکوری دارد درکی ندارند که زن‌ها هم از شب و شهر سهم دارند. دویدن دختر تنها در دل شب برای پلیس سوظن ایجاد می‌کند. دختر خوب و سربه‌راه چرا تنها باید شب بیرون باشد؟ چرا باید بدود؟ پلیس به‌جای امن کردن شب در پی محدود کردن زنان است.

امیر دوست‌پسر گلسا بچه پولدار است. او به همین دلیل و چون دوست‌پسر گلساست به خودش اجازه می‌دهد او را در جلو جمع کتک بزند و از او بخواهد به محل حادثه برگردد و فیلم مداربسته مغازه را که می‌تواند سبب دستگیری‌شان شود را بردارد. قرار بوده فرد دیگری فیلم را بردارد اما همه تقصیر را گردن گلسا می‌اندازد و او که از طبقه متوسط است مجبور است گندکاری همه را پاک کند. جمله امیر خطاب به گلسا بس دردناک است: «چون فکرمی کنی پول خرجت می‌کنم و باهات می‌پرم کسی هستی؟»

زنان طبقه متوسط می‌توانند ابزار مردان پولدار باشند. نگاه مردان پولدار به زنان چیزی بیش از وسیله سرگرمی و کالایی قابل عوض کردن نیست. دیدگاه مردسالار در اینجا با پایگاه طبقاتی مرد به او اجازه سوءاستفاده بیشتر از موقعیت دست بالایی‌اش را می‌دهد و تا غصب قرارگاهی که گلسا آن را پیداکرده و تهدید او به تجاوز تلاش می‌کند او را مجبور کند فیلم را به او بدهد.

نوجوانی متفاوت دختری مستقل

جواب گلسا به خشونت امیر نادیده انگاری اوست. او زیر بار حرف زور نمی‌رود و در انتهای فیلم نیز تاوان استقلال و سرکشی‌اش را می‌پردازد؛ یعنی او آگاهانه در مسیر فیلم به این نتیجه می‌رسد که باید از هرچه استقلال و تمامیت او را به چالش می‌کشد، کنار بکشد.

او در این مسیر یاد می‌گیرد از بچه پولدارهایی که دغدغه‌ای نسبت به رنج دیگری ندارند، فاصله بگیرد. کنار مرد افغان بنشیند و دردهایش را بشنود و برای احقاق حق او قدم بردارد.

گلسا در جستجوی محبت است او کمبودهایش را با الوند که اسب درساژ است پر می‌کند. او این اسب را باوجود منع پدر و مادرش رها نمی‌کند و گویا تنها تکیه‌گاه مطمئن او در این دنیا، همین اسب است پس تلاش می‌کند با کار کردن کنار او بماند. وقتی پدر امیر اسب را می‌خرد و گلسا را از مجموعه بیرون می‌کند باز انگار این منطق پول است که می‌تواند با سرنوشت همه آدم‌ها بازی کند. میلاد کارگر شهرستانی باشگاه اسب‌سواری برای بار آخر درساژ را که نباید در دشت بدود زیرا که درساژ، اسب حرکات نمایشی در مانژ است به خاطر عشق پاکی که به گلسا دارد، از باشگاه بیرون می‌برد. میلاد اخراج شدن را به جان می‌خرد و تهران را رها می‌کند تا به نصیحت مربی که به او کار کردن با اسب‌ها را یاد داده است، گوش کند. اگر عاشق اسب‌ها وزن‌ها شوی بیچاره می‌شوی. جمله‌ای بسیار زن‌ستیز که به‌جای آنکه بگوید پای عشق بایست حتی اگر طرد شوی، فرار را بر قرار ارجح می‌داند؛ اما به‌هرحال ایستادگی گلسا و عشق و انسانیت میلاد قاعده را می‌شکند و درساژ در دشت می‌دود و گلسا برای بار آخر او را در آغوش می‌کشد.

فیلم داستان پیچیده‌ای از ستم‌های مختلف بر مردان و زنان ایرانی و افغان را روایت می‌کند و دختری را نشان می‌دهد که شبیه بسیاری از کلیشه‌های دختران نوجوانی که تا حالا سینمای ایران بازنمایی کرده، نیست. دیدن درساژ را به خوانندگان عزیز پیشنهاد می کنم.

This site is registered on wpml.org as a development site.